یکی از روندهایی که امروزه بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفته است، چیزی نیست جز استعفای خاموش. استعفای خاموش تعاریف متعددی دارد، اما اکثریت موافقند که این مفهوم مربوط به کارکنانی است که از عملکرد «فراتر از انتظار» فاصله گرفته، و تنها «در حد انتظار» عمل میکنند.
رهبران منابع انسانی استعفای خاموش را فرصتی برای سازمانها میدانند تا یاد بگیرند، تأمل کنند و مرزهای کار و زندگی را دوباره ایجاد نمایند. در این مقاله به مواردی که آنها به اشتراک گذاشتند مختصر اشاره میکنیم.
✅برای خواندن این مقاله با سیمرغ همراه باشید.
https://newsite.simorgh34000.com/hr-viewpoint-quiet-quitting/
©منبع: Lattice. 2022
💢 پاداش یا تنبیه؟ چماق یا هویج؟! کدامیک بیشتر موجب ایجاد انگیزه در کارکنان میشوند؟
🔸"جِرِمی بِنتام" فیلسوف انگلیسی مشهور قرن هجدهم، جمله معروفی دارد: ”درد و لذت بر انسان حکومت میکند و تمامی اعمالی که فرد انجام میدهد، تمامی آنچه که میگوید و تمامی آنچه که به آن میاندیشد، تحت تاثیر درد و لذت قرار دارد.”
🔹تحقیقات دانشمندان علوم اعصاب، همین نظریه را تایید می کند. به همین دلیل هم وقتی شما میخواهید به کسی انگیزه بدهید، یا میبایست استنباطی از پیشبینی لذت را برای وی فراهم کنید و یا اینکه هشداری از دردهای ناشی از تنبیه را یادآور شوید.
اما نکته ای که همواره در هاله ای از ابهام قرار دارد، آن است که کدامیک و چه زمانی میبایست مورد استفاده قرار گیرد؟ چماق یا هویج؟!
🔹دانشمندان علوم اعصاب پیشنهاد میدهند هنگامی که میخواهید افراد را به انجام کاری تشویق کنید (به عنوان مثال نیاز به حضور کارکنان بیش از ساعات کاری متداول)، پاداش بسیار اثربخشتر از مجازات نتیجه خواهد داد. اما اگر میخواهید افراد را از انجام اعمالی بازدارید (به عنوان مثال عدم افشای اطلاعات طبقهبندی شده سازمان) سیاستهای تنبیهی مؤثرتر خواهد بود.
🔹البته در تعمیم نتایج چنین پژوهشهایی باید با احتیاط عمل کرد، ولی در عینحال میتوان نتیجه گرفت ایجاد پیشبینیهای مثبت در دیگران (برای مثال، اطلاعرسانی ماهیانه کارآمدترین کارمند در وب سایت شرکت) ممکن است در ایجاد انگیزه برای اقدامات مثبت، موثرتر از این باشد که افراد را به دلیل عملکرد ضعیف، به کاهش رتبه سازمانی و یا حقوق دریافتی تهدید کنیم.
🔹البته دلیل دیگری نیز وجود دارد که “هشدارها” اغلب تاثیر محدودی دارند. مغز انسان اغلب اطلاعات مثبت را بهتر از اطلاعات منفی کدگذاری میکند. چرا که افراد اغلب با یک رویکرد خوشبینانه اطلاعات مثبت را بیش از اطلاعات منفی به خود مرتبط می دانند.
🔹در انتها نتایج تحقیقات نشان میدهد که برای اثرگذاری بیشتر بر کارکنان، بهتر است به جای ترساندن افراد در خصوص مجازاتهای انجام ندادن کاری، از پاداش های محتمل برای ترغیب افراد به انجام اعمال مثبت در سازمان اقدام کنیم.
✍منبع: هاروارد بیزینس ریویو
فرد مثبت همیشه برنامه دارد، فرد منفی همیشه بهانه دارد.
فرد مثبت همیشه خود جزئی از جوابهاست، فرد منفی همیشه خود بخشی از مشکلات است.
فرد مثبت در کنار هر سنگی سبزه ای میبیند، فرد منفی در کنار هر سبزه ای سنگی میبیند.
فرد مثبت برای هر مشکلی راهکاری مییابد، فرد منفی برای هر راهکاری مشکلی میبیند.
فرد مثبت همیشه دوستی ها را زیاد میکند، فرد منفی دشمنی ها را زیاد می کند.
فرد مثبت می گوید اجازه بده انجام پذیر است، فرد منفی میگوید نمی توانم انجام پذیر نیست.
فرد مثبت همیشه با صبر مشکلات را حل میکند، فرد منفی همیشه با خشم مشکلات را زیاد میکند.
💢 رییس بد کیست؟!!
روسای بد همیشه برای سازمانها و کارکنان، مشکلساز بوده و هستند و به یکی از دغدغههای کسبوکارهای امروزی تبدیل شدهاند چرا که بسیاری از آنها باعث ایجاد ترس و اضطراب در بین کارکنان شده که در طولانیمدت موجب خواهند شد کارکنان، خود را پشت داده و آمار و ارقام پنهان کنند.
حال سوال اینجاست که به چه رئیسی میتوان عنوان «رئیس بد» داد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که روسای بد براساس ویژگیهای بارزی که دارند به چهار گروه عمده تقسیم میشوند که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد:
🔴روسایی که ادعای دانای کل بودن دارند:
این گروه از روسا مدعی هستند که فقط آنها جواب سوالات را میدانند و فقط آنها قادر به مدیریت و کنترل امور خواهند بود و از همه بدتر اینکه معتقد هستند تمام اعتبار ناشی از اجرای موفق پروژهها باید به حساب آنها نوشته شود. آنها خود را بهعنوان دانای کل و ستون فقرات سازمان میپندارند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند باید در حد پرستش از آنها پیروی کرده و کسانی که بهطور مستقیم به چنین مدیرانی گزارش میدهند، در عمل، مطیع اوامر آنها هستند و نمیتوانند از مهارتها و تجربیات خود برای حل مسائل بهره ببرند.
🔵روسای عاشق خردهکاری و پرداختن به جزئیات:
این روسا دارای دانش خوبی برای انجام کارها هستند، اما خود را بیش از حد درگیر جزئیات امور میکنند. آنها دوست دارند تمام جزئیات مربوط به انجام کار را به کارکنان دیکته کنند و پس از آن نیز دوست دارند تمام فعالیتها را به همراه کوچکترین جزئیات آن چک کنند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند نیز دچار تفکر دادهمحور شده، و چنانچه بخواهند با طرح ایدههای جسورانه و ریسکی این قاعده را برهم بزنند با سانسور و توبیخ و اخراج روبهرو خواهند شد.
🔵روسای پرهیاهو و خودخواه:
این گروه از روسا کسانی هستند که اهل هیاهو و جلب توجه دیگران به سمت خود هستند. آنها میکوشند تا خبرهای بد را پنهان کرده و در مقابل خبرهای خوب را بوق و کرنا کرده و آنها را به اسم خود ثبت کنند. در واقع، شخصیت نمایشی چنین روسایی بسیار قوی است و هر آنچه انجام میدهند، حتی اگر مثبت و سازنده باشد، با هدف مطرح کردن خود انجام میشود.
در چنین شرایطی، هیچ مجالی برای عرض اندام کارکنان و طرح ایدهها و تجربیات آنها وجود نخواهد داشت، چراکه داستان رئیس بر همه چیز و همهکس برتری دارد.
🟣روسای ریاکار و دوشخصیتی:
این گروه از روسا بسیار خوب و زیبا سخن میگویند و با دیگران رفتار خوبی دارند و از خودکنترلی خوبی برخوردار هستند. با این همه، آنها پشت درهای بسته، شخصیت و افکار متفاوتی دارند بهطوریکه موفقیت عملکردی کارکنان را به خود نسبت میدهند، از کارکنان خود بدگویی میکنند و از تبدیل آنها به نردبان ترقی خود بهره میبرند.
افرادی که برای چنین روسایی کار میکنند بهشدت از آنها حساب میبرند، زیرا میدانند در صورت قرار گرفتن در نقطه مقابل چنین مدیران ظاهرفریبی، بهطور حتم محکوم خواهند شد.
🟥همه این چهار نوع روسا به خوبی میدانند چنانچه آمار و ارقام خوبی از عملکرد خود ارائه دهند و اهداف مقرر را تحقق بخشند، خواهند توانست در سازمان خود بهعنوان رئیس به کارشان ادامه دهند، بهخصوص اگر فرهنگهای سازمانی دیتامحور و نتیجهخواه در آنها حاکم باشد.
علاوه براین، تمام کارکنانی که برای این چهار نوع رئیس کار میکنند، دچار احساس اضطراب دائمی بوده و خود را مطیع روسای خود میپندارند چراکه در غیر اینصورت با خطر اخراج از کار یا رودررویی با رئیس مواجه خواهند شد. این کارکنان معمولا به تدریج به روباتهایی تبدیل میشوند که کارکرد اصلی آنها واکنش نشان دادن به کنشها و دستورات رئیس است و بس.
یکی از علامتهای وجود رئیس بد در یک مجموعه کاری این است که کارکنان همیشه در مورد رئیس خود و چگونگی برآورده شدن خواستههای او صحبت میکنند، حال آنکه کارکنان باید به بازار و مشتریان توجه داشته و فکر و ذکر اصلی آنها برآورده کردن نیازهای مشتریان و عوامل بازار باشد.
✍ آکادمی مدیریت
💢نیرویی که از ۱۰۰ نفر بهتر است!
استخدام یک نیروی قابلاعتماد یعنی حصول اطمینان از اینکه او صادق و شریف باشد؛ یعنی:
▪️حتی وقتی کسی حواسش به او نیست، به استانداردها و اصولی پایبند باشد.
▪️باوجدان و وظیفهشناس باشد.
▪️مطمئن باشید که درست قضاوت میکند و به آنچه میگوید عمل میکند.
▪️نیازی به نظارت بر او یا مدیریت ذرهبینی او نداشته باشید
▪️اهداف تیم را درک کند و به اندازه شما به کیفیت کار اهمیت دهد.
🔺"وارن بافت" این ویژگی را بسیار ارج مینهد تا جایی که در نامهای به سهامداران در سال ۲۰۰۳، عقد قرارداد با شرکت مکلین وابسته به والمارت را به عنوان مثال آورد. یک قرارداد عظیم با یک شرکت بزرگ.
فرآیند تایید قاعدتا باید کلی طول میکشید. دهها وکیل باید تک تک قراردادها و اسناد و توافقات را میخواندند. یک لشکر حسابدار باید تک تک آیتمها در صورتهای مالی شرکت را بررسی میکردند، و میلیونها دلار و ماهها زمان لازم بود تا پروسه کامل شود.
🔺اما "وارن بافت" تنها با صرف دو ساعت، یعنی در یک جلسه دو ساعته و یک دست دادن، قرارداد را نهایی کرد. او میگوید: «بررسی خاصی نکردیم. میدانستم که همه چیز دقیقا همانی خواهد بود که والمارت گفته بود. و همانطور هم شد.»
🔺یک جلسه دو ساعته و دست دادن و تمام؟ تصور کنید که چقدر زمان و پول و زحمت هدر میرفت اگر بافت به طرف مقابل اعتماد نداشت. جلوگیری از اتلاف این همه سرمایه، صرفا به این خاطر بود که یکی از طرفین مطمئن بود طرف مقابل به حرفهایش عمل میکند.
🔺در مورد استخدام هم همین است. داستان بافت نشان میدهد که اعتماد چه اهرم قدرتمندی است که با اتکا به آن، با تلاشی ناچیز میتوانید نتایج عالی بگیرید. بهتر است یک کارجوی کم تجربه اما صادق، مبتکر و باهوش را استخدام کنید. به هر حال اگر او سابقه خودجوش بودن و اخلاقمداری و تشخیص مشکل را داشته باشد، احتمالا عملکرد بالایی نیز خواهد داشت. بدون اعتماد، داشتن یک تیم با عملکرد بالا ممکن نیست.
✍کانال آموزه های سازمانی
💢شغل مدنظرتان را بیش از حد بزرگ نکنید
👈کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل استخدام بهترینها» مینویسد:
👈خیلی وقتها با داوطلبان زیادی مصاحبه کردهاید، ولی هنوز کسی را برای شغل مدنظرتان پیدا نکردهاید. در نتیجه، خسته و درمانده شدهاید. برای همین، آرزو میکنید ای کاش یک فرد مناسب برای استخدام پیدا میکردید
👈در این شرایط، به رزومهای برخورد میکنید که بسیار خوب به نظر میرسد چون تجربیات و تحصیلات او مناسب است. برای همین، پیش خودتان فکر میکنید: عالیه، این همان کسی است که دنبالش هستیم و باید او را جذب کنیم
👈اما به ناگهان یادتان میآید آخرین داوطلب خوبی که دنبال جذب او بودید، به خاطر شرایط کاری و حقوق و مزایای شرکتتان، پیشنهادتان را نپذیرفت
👈در این فکر هستید که ناگهان به ذهنتان میرسد برای راضی کردن فرد مدنظرتان، میتوانید کمی اغراق کنید و شغل پیشنهادی را بهتر و بزرگتر از آن چه که هست، نشان بدهید و مثلا در مورد جذابیت شغل، کسب تجربه بیشتر بعد از پذیرفتن آن شغل، امکان رشد و ترقی و غیره اغراق کنید
👈در حقیقت، پیش خودتان فکر میکنید اگر بتوانید این داوطلب مستعد و خوب را جذب کنید، چه اشکالی دارد کمی دروغ بگویید؟
👈اما اگر بتوانید فرد مورد نظرتان را با دروغگویی و اغراق جذب کنید، وقتی او را استخدام کردید و متوجه شد که آن چه در مصاحبه به او گفتهاید، با واقعیتها مطابقت ندارد، بسیار دلسرد و ناراحت میشود و به احتمال زیاد یا استعفا میدهد یا بهرهوریاش را به شدت پایین میآورد
👈به همین دلیل، بعد از مدتی از یک کارمند خوب و مستعد که آرزوی جذب آن را داشتید، به یک کارمند بهانهجو و ناراضی تبدیل میشود و روحیه همکاران دیگرش را هم خراب میکند
👈پس تحت هیچ شرایطی، درباره وضعیت شرکتتان دروغ نگویید و اغراق نکنید. چون با این کار، شاید یک مشکلتان را حل کنید، ولی در آینده با چند مشکل بزرگتر مواجه میشوید
✍مارکتینگ آز
💢10 نشانه ای که نشان میدهد شما برای پذیرش پست مدیریت آمادگی ندارید:
1- اگر به منظور راحت شدن فعالیت هایتان قصد قبول پست مدیریت را دارید، در این صورت باید از پذیرفتن آن خودداری نمایید.
2- اگر تنها دلیل شما برای پذیرش سمت جدید، دریافت حقوق بیشتر باشد، در این صورت آمادگی لازم برای پذیرش پست جدید را ندارید.
3- در صورتی که به خاطر عنوانِ پست شغلی قصد تصدی سِمت جدید را دارید، باید بدانید که جاه طلبی مانع موفقیت در مدیریت می شود.
4- آیا تصور می کنید به محض اینکه مدیر شوید، باید برخی از کارمندان را توبیخ کنید؟ در این صورت الان زمان مناسبی برای قبول جایگاه مدیریت توسط شما نیست؛ زیرا ترفیع شما ممکن است منجر به تسویه حساب های فردی در سازمان شود.
5- اگر برای فخر فروشی سِمت شغلی خود به دیگران، قصد قبول پیشنهاد مدیریت را دارید، نباید آن را بپذیرید.
6- در صورتی که اظهار نظر در موارد مرتبط با کسب و کار سازمان برایتان سخت است، پس جایگاه پیشنهادی برایتان مناسب نیست؛ زیرا در آینده نیز نمی توانید در مورد امور مهم سازمان تان اظهار نظر کنید.
7- شاید تصور کنید سایر کارمندان تنبل هستند و می خواهند از فعالیت هایشان شانه خالی کنند، در این حالت نیز پذیرفتن سِمت مدیریت از جانب شما، تصمیم درستی نیست. زیرا ممکن است از جانب شان این گونه برداشت شود که آنها را دست کم گرفته اید.
8- در صورتی که به افراد گروه کاری که در آن فعالیت می کنید، اعتماد ندارید یا نمی توانید با آنها ارتباط برقرار کرده و مشکلات را با هم حل نمایید، به سوی پست مدیریت قدم بر ندارید.
9- آیا تصور می کنید که مدیران ارشد سازمان بی کفایت و بی نزاکت هستند؟ در این صورت سمت مدیریت را قبول نکنید؛ زیرا ممکن است در حین فعالیت در پست جدید، با مدیران ارشد روبرو شوید و احترام دو طرفه بین تان از بین برود.
10- اگر تصور می کنید که سمت مدیریت آتی، ساده است، مطمئن باشید که از کار فعلی تان ساده تر نخواهد بود. در صورت ساده انگاری پست پیشنهادی، باید از پذیرش آن خودداری نمایید.
✏️ منبع: Forbes
مدیریت مدیران کوتوله و نحوه برخورد با آنها یکی از مهمترین مهارتهای لازم در سازمانهای امروزی است. این وبینار به شما کمک میکند تا مدیران کوتوله را شناسایی کرده، چالشهای ناشی از آنها را درک کنید و استراتژیهای موثر برای برخورد با این نوع مدیران را بیاموزید.
اهداف وبینار:
تعریف و شناسایی مدیران کوتوله: فهم مفهوم مدیران کوتوله و شناخت ویژگیها و مشخصات آنها.
بررسی چالشها و تاثیرات منفی: بررسی مشکلات و تاثیرات منفی مدیران کوتوله بر سازمان و کارکنان.
ارائه راهکارها و استراتژیهای موثر: آموزش تکنیکها و استراتژیهای موثر برای برخورد با مدیران کوتوله و مدیریت تاثیرات آنها.
بحث و تبادل نظر: فراهم کردن فرصتی برای شرکتکنندگان جهت طرح سوالات و تبادل تجربیات شخصی.
زمان برگزاری ۱۹ تیرماه - ساعت ۱۹الی ۲۰
ثبت نام در ایوند
https://evnd.co/nezoX
💢ایجاداعتمادبین کارکنان
رهبری کردن بدون اعتماد کاری است دشوار به خصوص اگر شمار زیادی از کارکنان نگران از دست دادن کار خود باشند.
اعتماد یکی از آن چیزهای شکننده است که آفرینش آن دشوار و از دست دادن آن آسان است.
هنوز هم مدیران و رهبرانی هستند که شرکت ها خود را روزگذر اداره می کنند. حال آنکه روشن است سیاست روزمرگی در درازمدت کارآمد و سودمند نیست.
⭕️رهبران پنج هنر دارند که سبب اعتماد آفرینی می شود:
✅ برای اعتماد کردن به رهبران، کارکنان باید در آنها شایستگی و لیاقت ببینند. آنها باید حسن کنند رهبرانشان شایسته اعتماد هستند.
✅ پایایی یعنی هرچه سبب حیرت و شگفتی رهبر شود، نباید سبب شگفتی گروه شود. عيب رهبر ناکار آمد این است که به توصیه های آخرین نفر گوش می دهد. در حالی که در کسب و کار هم مثل دنیای سیاست، سودمندی و کارآیی هر تصمیم مساوی است با ارزش آن تصمیم ضرب در میزان پذیرش آن
✅مهربانی یعنی دلسوزی، همدلی و ظرفیت درک احساس دیگران. به این معنا خیلی از رهبران مهربان نیستند، زیرا از نشان دادن همدلی و خود را جای دیگران گذاشتن عاجزند. هیچ نوعی ارتباطی بهتر از ارتباط رودرو نیست. یکی از راههای اعتماد آفرینی و نشان دادن صمیمت، درست گوش دادن است. در این حالت تعامل به بهترین صورت خود ظاهر می شود. شنیدن مساوی پذیرفتن نیست، اما نشانه همدلی برای درک یکدیگر است.
✅پردہ پوشی یکی از تراژدی های بزرگ هر سازمان است. نبود صراحت باعث می شود در برابر مقامات به مجامله و پرده پوشی متوسل شویم. رهبر باید از رک گویی برای گردش درست امور استفاده کند و کارکنانی را که در عقیده خود راسخ هستند تشویق کند.
✅آنچه که سبب گردآمدن و ثمربخش شدن ویژگی های یاد شده می شود، منش است. برای آنکه رهبران بتوانند اعتماد آفرین باشند، باید احترام دیگران را به خود جلب کنند. منش، روش سطحی و ظاهری نیست. ریشه واژه انگلیسی آن فعلی است که در زبان یونانی باستان به معنای حک کردن است. منش نمایانگر هویت انسان است.
💢نگذارید کارکنانتان فقط به کار فکر کنند!
در مقاله ای در هاروارد بیزنس ریویو گفته شده است که حتی در محیط های کاری پرفشار هم برای خود کارکنان و هم برای مدیران آنها بهتر است که افراد فقط هویت کاری نداشته باشند و کار را آنقدر بزرگ تعریف نکنیم که جای دیگر جنبه های زندگی را هم بگیرد.
بسیاری سازمان ها کارمند ایده ال را کسی می دانند که زندگی اش را وقت کارش کرده باشد، چیزی که در بعضی شغل ها شاید تا حدی اجتناب ناپذیر به نظر برسد.
با این حال باید دانست، کارمندان شما فقط کارمند نیستند، بلکه هویت های دیگری مانند قهرمان ورزشی، هنرمند، نقش پدر و مادری و مانند آن هم می توانند داشته باشند. کارکنان در تفکیک زندگی شخصی و کاریشان به روشهای مختلفی عمل می کنند، برخی همه چیزشان را در کار تعریف می کنند و کسانی هم چنین نمی کنند.
نتایج پژوهش ها نشان می دهد با آزاد گذاشتن کارکنان و پذیرش این هویت های مختلف، خود سازمان ها نیز بهره مند می شوند و می توانند از این منابع ارزشمند خود بهتر استفاده کنند.
در اینجا توصیه شده است نه تنها این تنوع را بپذیرید و کارمندان خود را فقط کارمند نبینید، بلکه گاهی حتی به صورت رسمی آنها را وادار کنید به جنبه های دیگر زندگی شان هم برسند (اگر می بینید کارمندتان زیاد درگیر کارش شده است، گاهی او را به مرخصی اجباری بفرستید، این بیشتر به نفع شماست)