18. #numb : ˈnəm without the power of feeling, deadened بدون قدرت احساس، کرخت a. My fingers quickly became numb in the frigid room. انگشتان من در اتاق بسیار سرد به سرعت کرخت شد b. A numb feeling came over Mr. Massey as he read the telegram. احساس کرختی و بی حسی آقای "ماسی" را فراگرفت وقتی که تلگرام را خواند c. When the nurse stuck a pin in my numb leg, I felt nothing. وقتی پرستار سوزن را در پای بی حس من فرو کرد هیچ چیز احساس نکردم 🍂 @coding_504 🍂

درس دوم لغت ششم #numb @codind_504

#numb معنی :بی حس، کرخت کدینگ: نامبرده رنج گنج ، بی حس میشود انگشت پنج 🍂 @coding_504 🍂

#numb معنی :بی حس، کرخت کدینگ: نام بی حسی رو میشنوم کرخت میشم. 🍂 @coding_504 🍂

18. #numb : ˈnəm without the power of feeling, deadened بدون قدرت احساس، کرخت a. My fingers quickly became numb in the frigid room. انگشتان من در اتاق بسیار سرد به سرعت کرخت شد b. A numb feeling came over Mr. Massey as he read the telegram. احساس کرختی و بی حسی آقای "ماسی" را فراگرفت وقتی که تلگرام را خواند c. When the nurse stuck a pin in my numb leg, I felt nothing. وقتی پرستار سوزن را در پای بی حس من فرو کرد هیچ چیز احساس نکردم 🍂 @coding_504 🍂

#numb معنی :بی حس، کرخت کدینگ: نامبرده رنج گنج ، بی حس میشود انگشت پنج 🍂 @coding_504 🍂

درس دوم لغت ششم #numb @codind_504

#numb معنی :بی حس، کرخت کدینگ: نام بی حسی رو میشنوم کرخت میشم. 🍂 @coding_504 🍂

18. #numb : ˈnəm without the power of feeling, deadened بدون قدرت احساس، کرخت a. My fingers quickly became numb in the frigid room. انگشتان من در اتاق بسیار سرد به سرعت کرخت شد b. A numb feeling came over Mr. Massey as he read the telegram. احساس کرختی و بی حسی آقای "ماسی" را فراگرفت وقتی که تلگرام را خواند c. When the nurse stuck a pin in my numb leg, I felt nothing. وقتی پرستار سوزن را در پای بی حس من فرو کرد هیچ چیز احساس نکردم 🍂 @coding_504 🍂

درس دوم لغت ششم #numb @codind_504

#numb معنی :بی حس، کرخت کدینگ: نام بی حسی رو میشنوم کرخت میشم. 🍂 @coding_504 🍂

#numb معنی :بی حس، کرخت کدینگ: نامبرده رنج گنج ، بی حس میشود انگشت پنج 🍂 @coding_504 🍂