#داستان_شب 💫
روزی در یک دهکده کوچک، معلم مدرسه از دانشآموزان سال اول خود خواست تا تصویری از چیزی که خیلی دوست دارند، نقاشی کنند. او با خود فکر کرد که این بچههای فقیر حتماً تصاویر بوقلمون و میز پر غذا را نقاشی خواهند کرد. ولی وقتی یکی از دانشآموزان نقاشی ساده کودکانه خود را تحویل داد، معلم شوکه شد. او تصویر یک دست را کشیده بود، ولی این دست چه کسی بود؟
بچههای کلاس هم مانند معلم از این نقاشی مبهم تعجب کردند. یکی از بچهها گفت: «من فکر میکنم این دست خداست که به ما غذا میرساند.»
یکی دیگر گفت: «شاید این دست کشاورزی است که گندم میکارد و بوقلمونها را پرورش میدهد.»
هر کس نظری میداد تا این که معلم بالای سر پسر رفت و از او پرسید: «این دست چه کسی است؟»
پسر در حالی که خجالت میکشید، آهسته جواب داد: «خانم معلم، این دست شماست.»معلم به یاد آورد از وقتی که این دانشآموز پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانههای مختلف نزد او میآمد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد.
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
📚✾•📒@sarguzasht📒
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁من زندگی را دوست دارم...!
🧡و تا روزی که خداوند بخواهد،
🍁زندگی خواهم کرد!
🧡با شادی و سرور...
🍁چترِ زیبای خداوند،
🧡چه در روزهای آفتابی
🍁و چه در روزهای بارانی،
🧡همیشه بر سر
🍁من و تو گسترده است.
🧡قدرش را بدان!
جمعه تون پراز شادی🧡
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧 :
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه رفتن کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست...
.
.
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
18.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدم های مهربان زندگیتان
قرص های آرامش بخش بدون عوارض هستند
قدرشان را بدانید...
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
20.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همهے دین ها
از طریق ارث بہ ما مے رسند
مگر عشق❤
زیرا عشق،تنها دینے است
ڪہ پیامبرانش را خود مے آفریند..
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من نمیگم خیلی حالیمه نمیگم خیلی فهمیده هستم ولی فرق بین خوب بدو خوب میدونم میدونم اون هنرمندی که سالها زحمت کشیده خیلی منتظر اینه که حمایت بشه ولی حاضر نیست خودشو به هر قیمتی خراب کنه و دنبال لودگی و مسخره بازی باشه تا باهاش رشد کنه ولی اون کسی که هنری نداره با جفنگیات ویا تکرار جفنگیات بقیه به عنوان درس عبرت برای دیگران خودشو خوب بالا میکشه من ازتون خواهش میکنم که حداقل شما به هنر و هنرمند بها بدین تا این فرهنگ اشتباه فضای مجازی ازبین بره
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
12.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت مارا غم بی هم نفسی
تا که مردیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه خوش است در فراقت همه عمر صبر کردن
به امیدِ آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد غمِ روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی...
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خاطره خیلی جالبه ! ✨♥️
از این به بعد بیاید از اشیا استفاده کنیم و آدم هارو هم دوست داشته باشیم 🫂♥️
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
12.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهم نیست اکنون زندگیام چگونه میگذرد.
عاشق آن خاطراتی هستم که تصادفی از ذهنم عبور میکنند و باعث لبخندم میشوند...
#
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
#داستان_کوتاه #داستان #متن_های_طلایی
دختربچه ای که هر روز در پارک بازی میکرد، یک صبح هنگام بازی به یک مرد اندوهگین که روی نیمکت نشسته بود، لبخند زد. مرد اندوهگین بخاطر لبخند بی دلیل آن دخترک غریبه احساس بهتری پیدا کرد. وقتی که در این حس خوب به سر می برد، به یاد آورد که بخاطر کار خوبی که دوستش در حق او انجام داده بود، از او تشکر نکرده است.
این را به او بدهکارم، بلافاصله برای او پیامی فرستاد و از او صمیمانه تشکر کرد و نوشت که این محبت او را هرگز از خاطر نخواهد برد،. دوستش درست پیام را زمانی خواند که در رستورانی در حال خوردن غذا بود. او از آن پیام قدردانی بسیار متأثر شد. این پیام به قدری حالش را خوب کرده بود که موقع خروج از رستوران انعام بسیار خوبی به دختر جوان پیشخدمت داد.
این دختر جوان اولین باری بود که چنین انعامی می گرفت. بسیار متعجب بود و به همان میزان احساس شادی میکرد. شب که به خانه باز می گشت، مقداری از انعامش را در کلاه فقیری که بر سر کوچه نشسته بود، انداخت. مرد فقیر با دیدن پول بسیار خوشحال شد. او دو روز بود که هیچ چیزی نخورده بود. حال می توانست شکم خود را سیر بکند. بعد از اینکه چیزی خورد، به به اتاق زیر شیروانی خود در یک آپارتمان رفت. بسیار سر حال بود، تا حدی که با دیدن توله سگی که از سرما به خود می لرزید، او را در آغوش گرفت و گرمش کرد.
آن سگ چون که در سرمای شب توانسته بود در آغوشی گرم باشد، احساس آسوده گی می کرد. دیگر نمی لرزید ودر خانه آن مرد فقیر به این طرف و آن طرف می دوید. نیمه شب دود ساختمان را فرا گرفت.
شاید هم ساختمان داشت آتش می گرفت. سگ که بوی دود را حس کرده بود، به قدری بلند بلند پارس کرد که توانست مرد فقیر را بیدار کند، مادران و پدران فرزندانشان را در آغوش گرفته و بیرون دویدند، اهالی ساختمان بی آنکه آسیب ببینند، توانستند از آتش سوزی جان سالم به در ببرند.
تمام این اتفاقات به دلیل تبسم رخ داده بود که شاید از نظر مالی پنج ریال هم ارزش نداشت، همهٔ این ها نتیجه یک لبخند بود.
📒@sarguzasht📒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی سهم امروزتان شادی
سهم زندگیتون عشق
سهم قلبتون مهربانی باشه...
🎼 کانال باران نیکراه👇
🎼
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙