eitaa logo
📖کـــافـــــــــہ شـــعــــــــر📖
3.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
7.8هزار ویدیو
20 فایل
همه شب نقش خیالاتِ تو هست و، دلِ من ، از تو ای ارام جانم ، خبری  نیست که نیست،، اشک می بارد زچشمم باز خاموشم ، خموش ، چون منِ دیوانه ،خونین جگری ، نیست که نیست ، #راحم_تبریزی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙 🎙 باز هم مجنون شدم لیلا بیا و ناز کن شیطنت کن عشوه کن افسونگری آغاز کن موی را افشان بکن تا باد هم مجنون شود روسری بردار و عالم را پر از اعجاز کن شاعران را از تو گفتن مُنتهای آرزوست فخر بر اَبرو کمانِ حافظ شیراز کن خواب دیدم بسترم تا آمدی زینت گرفت ابن سیرین را بگو تعبیر سروِناز کن ناز انگشتان تو بر پرده های تارِ من معجزه با پنجه ات در پرده ی شهناز کن فتنه کن آتش بسوزان و نوایی ساز کن شرّ و شوری آتشین ای دختر اهواز کن آس دل را برده ای در حکم دل آهسته تر در قمارت رحم بر این تک ورق سرباز کن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
🪩 🪩 گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستی بی قرارت می شوم وقتی کنارم نیستی با همین حالی که دارم باخیالت دلخوشم در کنارم هستی و در اختیارم نیستی در کجایِ زندگی پیدا کنم جای تو را هم چنان در کوچه های انتظارم نیستی مانده ای ازبخت واقبالم مگر درپشت ابر لااقل یک لحظه در شب های تارم نیستی با نگاهی باورم شد کز نژاد برتری گرچه می دانم که ذاتاً هم تبارم نیستی ارغنونم را سرِ شب هابه عشقت می زنم مرتعش از نغمه های چنگ و تارم نیستی ای خدای دلربایان با تو می گویم سخن بی گمان گاهی به فکر روزگارم نیستی از غم عشقت عسل بانو بپوسم زیر خاک مثل گل های شقایق بر مزارم نیستی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
📚 📚 چه دورم از نفس هایت چه از تب کردنم دوری چه بی رحمانه تن دادی به این دوری مجبوری تو را در خواب می بینم میان عطر گندم زار که می بوسی نگاهم را نه در قابی نه هاشوری تو را در خواب می بینم شمالی می شود حالم شمال شعرهای من ! عجب احساس مغروری ببین باران که می بارد تو از ذهنم نمی افتی چه ردی مانده از یادت چه زخم تلخ و ناسوری. . به جز من با کدامین زن گناه سیب را شستی ؟ در آغوش که لغزیدی به تاکستان انگوری ؟ صدایم کن صدایم کن حریری می شوم با تو صدایم کن به آوازی به شور ساز و تنبوری زمانی بوسه هایم را به آغوش تو می دادم ولی حالا چه ؟ دست باد عجب تصویر ناجوری تو را چون روزهای دور پر از دلشوره می خواهم تو را نزدیک می خواهم نگو دوری و مجبوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
💎 💎 نگفتی می‌روی، بعد از تو دنیایم چه خواهد شد..؟ پس از تو سرنوشتِ قلبِ شیدایم چه خواهد شد..؟ چرا ماهِ نگاهت را گرفتی از شبِ چشمم..؟ نگفتی آسمانِ تارِ شبهایم چه خواهد شد..؟ دلم مهتاب را بی‌ تو، نمی‌بیند، نمی‌خواهد..!! نباشی، سرنوشتِ ماهِ زیبایم چه خواهد شد..؟ چرا تن‌ پوش گرمت را از آغوشِ تنم بردی..؟ نماندی تا ببینی فصلِ سرمایم چه خواهد شد..؟ شکستی شیشه‌ی دل را به سنگِ بی‌وفایی‌ها..؛ بگو تکلیف زخمِ قلبِ رسوایم چه خواهد شد..؟ هیاهوی غمی در جانم افتاده، نمی‌دانم..؛ سرانجام غبارِ روحِ تنهایم چه خواهد شد..؟ هزاران فکر آشفته به ذهنم مانده بی پاسخ..؛ نمیدانم جواب این چراهایم چه خواهد شد..؟ شنیدی سرگذشتِ تلخِ شعرِ ثریایم را..؟ بیا بنشین بگو عشقِ شهریارم چه خواهد شد..؟ تو را کم داشتم،وقتی دلم از من تو را میخواست..؛ بماند عشقِ دیوانه،، تمنایم چه خواهد شد..!! نبودی حرفهایم بغض شد در حنجره، حالا..؛ چه فرقی می‌کند بعد از تو دنیایم چه خواهد شد..!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
📚 📚 چروک دست های تو ، نشان از بندگی دارد که هر خطش مسیری روشن از بالندگی دارد سفیدی های موهایت چراغ راهِ تاریکم ؛ که هر تارش حکایتهای سخت زندگی دارد هزاران زخم از جور زمانه ، خورده بر جانی ! برای دردهای بی شمارت نیست درمانی تپش های دلم با حالِ خوبت گرم و آرام است! خدای قلب من هستی نزولِ مهرِ یزدانی کنارت زندگی کردن هزاران تجربه دارد نگاهت بذر آرامش میان سینه می کارد چقدر از لمس دستانت وجودم شوق میگیرد زنم بوسه ترک هایش به روحم عشق می بارد سر سجاده ی دستت نماز عشق می خوانم ببخشایم به مهر خود اگر قَدرت نمی دانم ! نخواهد شد کمی جبرانِ زحمت هایت این جانم به پایم عمر خود دادی شفا و گنج پنهانم نیامد خم به ابرویت میان این همه سختی به آرامش نشان دادی همیشه شاد و خوشبختی چه بی منت کشیدی روی دوشت مشکلاتم را به مُلک دل مَلک هستی بدونِ تاج یا تختی نکرده خواب راحت آن دو چشم مهربانت هم ندیده رنگ آرامش ، حریمِ آسمانت هم نکردی شِکوه از رنجی که دائم می کشیدی و ؛ نشد آسودگی مهمانِ یک لحظه روانت هم حلالم کن بزرگی کن ببخشایم به ایثارت فقط از حقّ خود با ناسپاسی دادم آزارت نبودم قدردان آن همه زحمت ، حلالم کن ؛ به قلب من زند ای کاش دردِ قلب بیمارت گذشتی از خطاهایم تو ای آیینه ی باور ! خدا را با تو سنجیدم "رفیقِ بی کلک مادر" شود آب از صبوری های تو کوهِ غم و سختی به دشت "پونه" عطری که گرفتی عالمی در بر ─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
🎗 🎗 اشکم دونه دونه از دیده روونه دل کرده بهونه ای خدا دیده و دل هر دو تا خونه دل من هنوز جوونه نکنه تنها بمونه توی این عهد و زمونه دل من هنوز جوونه نکنه تنها بمونه توی این عهد و زمونه هر دونه اشکی بر رخ بنشینه از شاخه جوونی یک غنچه بچینه اشکم دونه دونه از دیده روونه دل کرده بهونه ای خدا دیده و دل هر دو تا خونه دل من هنوز جوونه نکنه تنها بمونه توی این عهد و زمونه دل من هنوز جوونه نکنه تنها بمونه توی این عهد و زمونه ای دل گله کم کن که پرستار نداری از شکوه حذر کن که خریدار نداری هر دونه اشکی بر رخ بنشینه از شاخه جوونی یک غنچه بچینه اشکم دونه دونه از دیده روونه دل کرده بهونه ای خدا دیده و دل هر دو تا خونه دل من هنوز جوونه نکنه تنها بمونه توی این عهد و زمونه دل من هنوز جوونه نکنه تنها بمونه توی این عهد و زمونه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
🌺 🌺 بیا نگارا بیا ، بیا در آغوش ِ من بزن ز می آتشم ، ببر دل و هوش ِ من ز زلف وا کن گره که مست و آشفته به بریز این مشک را بریز بر دوش ِ من ! ازین کمند ِ بلند به گردن ِ من ببند بکش به هر سو مرا چو شیر ِ سر در کمند به ناز بر من بتاز ، به غمزه کارم بساز به ناله ی من برقص به گریه ی من بخند ! بخند و گیسو ز ناز بریز بر شانه ها سبک به هر سو بپر ، بپر چو پروانه ها به عشوه دامان ِ خویش برون کش از دست ِ من مرا به دنبال ِ خویش دوان چو دیوانه ها ! ز عشوه ها تازه کم به سر جنون ِ مرا به ناله افکن دل ِ چو ارغنون ِ مرا چو لب نهم بر لبت لبم به دندان بگیر لبم به دندان بگیر بنوش خون ِ مرا ! گهی به قهرم بسوز چو شمع ِ آتش پرست گهی در آغوش ِ من بپیچ چون مار ِ مست به بوسه ای زهرناک از آن لبم کن هلاک سرم سیاهی گرفت بمان که رفتم ز دست ! بیا و بنشین بیا گل ِ خرامان ِ من سر ِ گران از شراب بنه به دامان ِ من دمی در آغوش ِ من بخواب شیرین ، بخواب پرید خوش از سرم مپرس سامان ِ من ! بریز پر بریز ز باده جام ِ مرا برآر امشب برآر به ننگ نام ِ مرا سپیده بر می دمد به ناله های خروس شب ِ سبک سایه رفت نداده کام ِ مرا ... ببوس آری ببوس لب ِ مرا نوش کن مرا بدین چشم و لب خراب و مدهوش کن تو هم چو بردی ز دست مرا بدین چشم ِ مست برو ز نزدیک ِ من ، مرا فراموش کن ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
🈳 🈳 یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما قامت افروخته می‌رفت و به شوخی می‌گفت که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را یعنی از عمر همین بود تن آسایی ما حالیا مست و خرابیم ز کیفیت عشق پس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما هر کجا جام می‌آن کودک خندان بخشد باده گو پاک بشو دفتر دانایی ما نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم تا کجا صرف شود مایهٔ عقبایی ما شب ما تا به قیامت نشود روز، که هست پردهٔ روز قیامت شب تنهایی ما مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نه در همه شهر نگنجد دل صحرایی ما دل ز وصلت نتوان کند، بهل تا بکند سیل هجران تو بنیاد شکیبایی ما ناتوان چشم تو بر بست فروغی را دست ورنه کی خاسته مردی به توانایی ما ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
🈳 🈳 یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما قامت افروخته می‌رفت و به شوخی می‌گفت که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را یعنی از عمر همین بود تن آسایی ما حالیا مست و خرابیم ز کیفیت عشق پس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما هر کجا جام می‌آن کودک خندان بخشد باده گو پاک بشو دفتر دانایی ما نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم تا کجا صرف شود مایهٔ عقبایی ما شب ما تا به قیامت نشود روز، که هست پردهٔ روز قیامت شب تنهایی ما مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نه در همه شهر نگنجد دل صحرایی ما دل ز وصلت نتوان کند، بهل تا بکند سیل هجران تو بنیاد شکیبایی ما ناتوان چشم تو بر بست فروغی را دست ورنه کی خاسته مردی به توانایی ما ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
👒 👒 چقدر دلم باران می خواهد قدم زدن با تو را می خواهد تو دشت شقایق ها به هر سو دویدن می خواهد وزش باد وقتی که با موهات بازی می کنه را می خواهد تاب خوردن زیر درختان قطور می خواهد رفتن تا بالای تپه را می خواهد نگاه کردن به آسمان بی انتها می خواهد دنبال ستاره ها گشتن می خواهد خندیدن بی دلیل می خواهد دزدکی آلبالو و گیلاس چیدن می خواهد از پله ها بالا رفتن و دیدن ماه می خواهد پرستش پر شب پره را می خواهد عجب انارهای در گوشواره داری دلم چشیدن طعم انار می خواهد گرفتن دستانت زیر نور آفتاب می خواهد دلم پنجره ی باز به سوی تو را می خواهد چقدر عطر نفس های تو را می خواهد بوسه بر چشمه ی ماه را می خواهد خونه ای پر عشق می خواهد خیال قشنگی است دلم فقط با تو بودن می خواهد همه ی شعرم سرخ شد از خجل شرم بر من که دلم معبود می خواهد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
🌴 🌴 میشود من را به آغوشت کشی چون کودکی شـانه ات باشد تمـامِ تکیه گاهم انـدکی؟ لحظه ای بنشینی و بنشانی ام نزد خودت شیطنت های مرا ، عنـوان کنی ده تا یکی؟ می توانم ! باز از خـوردن زمین های دلم! چندخطی با تو گویم آنچه گشته حاصلم؟ از میـان سختِ طــوفـانی و نا آرامشـم! مـوج سرکش را رسانی مرزِ امنِ ساحلم؟ صد گله دارم از این ، دنیای پر رنگ و ریا باطنش چاقوی تیز و ظاهرش چون کیمیا گرمـیِ دستت ، برای لمس جسم زخمی ام مـرهمی باشد ، که آنی می دهد دردم شفـا دل دوبـاره لک زده ، نق نق کند گـوشه کنـار تا بچرخی سمت من که از چه گشتم بی قرار! در گلویم بغض تلخ و حلقه ی اشکی به چشم مــادرم ! دردم گران و خسته ام از روزگار آه ! مادر کاش میشد باز کوچک می شدم قدر یک ساعت دوباره مثل کودک میشدم قلبم از سنگینیِ نامــردمـی هـا ، له شده کاشکی پَرهای زیبـای چکـاوک می شدم یا همان پروانه ای که روی گلها می نشست تا بگوید با گُلش از آرزویش ، مستِ مست درد هایم همچو شمعی قطره قطره می چکید سر به زانوی تو باشد بی هراس از هر چه هست سینه ام آتشفشان کوهی از درد و غم است چشم هایم ابـری و قلبم اسیرِ مـاتم است بـاز بــاران ، با تـرانه ، با گلِ لبخند تـو مادرم جنس نگاهت آشنا و مرهم است می شود یکبار دیگر دم کنی چای و نبات؟ ساعتِ شیـرینِ پخشِ صوتِ زیبـای صلات با دعـایی از دل پـاکت ، تـو مهمـانم کنی؟ گوشه ی چـادر نمازت ، باز می گیرم حیات خسته ام مادر ، شکسته استخوان های تنم او که دیگر نیست امیدش به دنیا ، آن منم در میانِ ، این همه زخــم زبــان و دشمنی در بغل گیرم که در آغوش گرمت ، سر کنم غصه هایم را ، میـان بـوسه هایت آب کن باز جانم را ، به بوی دامنت بی تاب کن! لای موهایم بکش دستت ، نوازش کن مرا "پونه"ی پژمرده و دلمرده ات را خواب کن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖
♠️ ♠️ خداوندا! من آن ریگم که عمری را مقیم و ته‌نشین جویبارانست و از بدو تولّد یک وجب نه، بیشتر، آب از سرش بگذشت جهانم تیره و تارست در این قعر مرگ‌اندود زمینم سخت، سقفم آب، حصارم تنگ، دل بی‌تاب تنم در حسرت هُرم تنِ خورشید و چشمم در تمنّای رخ مهتاب دریابم خداوندا! که سنگستان سرایم نیست! که راهی پیش پایم نیست! که یاری، غمگساری، دلبری، چیزی میان قوم سنگین‌دل، برایم نیست! که دل بر هر که دادم، در گذارِ ناگزیرِ خویش با خود برد امّا من همیشه ساکن و ساکت نشستم آب از روی سرم بگذشت نه پای رفتنم بود و نه نای گفتنم، زیرا که فریادم همیشه در هیاهوهای جاری، زود مدفون شد شنیدم مقصد این جاریِ جاری، کرانِ بی‌کران آبی و زیباست! نمیدانم کجاست امّا دلم میخواست، ماهی بودم و راهی به‌سوی پهنه‌ای که آخر راهست دریابم خداوندا! منم پوسیده ریگِ قعرِ جویِ جاریِ دنیا همان تنهاترین تنهای تنها که میان سنگ‌های سخت سنگستان، غریب افتاده، محصورم! به این تقدیر، مجبورم و دور از مقصد و آن بی‌کران آبیِ زیبا خواهم مرد و حصری ناگزیر و ناگریز هم میشود گورم نمیدانم صدایم میرسد تا اسمان یا نه!؟ من آن ریگم که عمری را مقیم و ته‌نشینِ جویبارانست و از بدو تولّد یک وجب نه! بیشتر آب از سرش بگذشت دریابم خداوندا! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌📚𖤓 𝄟🦅⍣᭄ 𝑱𝒐𝒊𝒏☞︎︎✨≛≛✨™ 📖@cofeh_shear📖