📝 رویکرد زبانشناسی شناختی به دستور زبان
مطالعه دستور زبان در رویکرد شناختی از چندین نظریه مبتنی بر اصولی مشترک تشکیل شده است که از جمله مهمترین این اصول میتوان به "واحدهای نمادین" و "کاربردبنیاد" بودن دستور اشاره کرد.
واحدهای نمادین حاصل ارتباط صورت و معنی هستند و بر این اساس هر واحد نمادین دارای دو قطب واجی و معنایی است. واحدهای نمادین را میتوان شبیه به تعبیر سوسور از نشانههای زبانی دانست با این تفاوت که وی نشانه را در سطح واژه مطرح نموده اما در دستور شناختی واحدهای نمادین محدود به واژه نیستند و شامل مقولات کوچکتر یا بزرگتر از واژه نیز میشوند. در زبانشناسی شناختی مفاهیم صرفی و نحوی نیز بنیانی معنایی دارند و بر این اساس صرف و نحو حوزههای مستقل از یکدیگر در نظر گرفته نمیشوند بلکه به منزله طیفی از واحدهای نمادین تلقی میگردند که ساختهای آوایی و معنایی را به یکدیگر متصل میکنند.
از دیگر اصول مشترک در رویکرد شناختی به دستور میتوان به کاربردبنیان بودن آن اشاره نمود. بر مبنای این اصل تفاوت نظاممندی بین دانش زبانی و کاربرد زبان وجود ندارد و بدین طریق ادعای نظریه زبانشناسی زایشی که بین توانش (دانش زبانی) و کنش (کاربرد زبان) تمایز قائل میشود را نمیپذیرد.
رویکردهای نظری به مطالعه شناختی دستور زبان را میتوان به چهار شاخه عمده تقسیم کرد. این رویکردها عبارتند از الگوی نظام ساختاری مفهومی، دستور شناختی، دستورهای ساختی و الگوهای دستوریشدگی. از میان دیدگاههای مذکور نظریه "دستور شناختی" که از سوی رونالد لانگاکر ارائه شده است را میتوان مفصلترین و موجزترین نظریه دستوری در رویکرد شناختی دانست.
🏷 برداشتی از کتاب :
- درآمدی بر زبانشناسی شناختی؛ محمد راسخمهند
- Cognitive Linguistics: An Introduction; Vyvyan Evans and Melanie Green
#یادداشت_کوتاه
پایگاه علمی پژوهشی علوم شناختی 🔰
https://eitaa.com/cognitiveScience
📝 روایتشناسی شناختی
🏷 Cognitive Narratology
یکی از جذابیتهای اصلی خواندن یا شنیدن داستان آن است که ما را با ماجراها و احساساتی درگیر میکند که از آنِ دیگری است و قسمتی از تجربه شخصی ما محسوب نمیشوند. تفسیر یک داستان اساساً شامل بازسازی عملکرد ذهن شخصیتهای آن است که به ما این امکان را میدهد تا کنشها و رویدادهای روایت را درک کنیم. از سوی دیگر داستانهای خیالی، در اساس خود، بازنمایی عملکرد خیالی ذهن هستند.
اگر هدف اصلی تحلیل روایی پرداختن به فرایندهایی باشد که جهان داستان را میسازند، میتوان گفت هدف تحقیقات در رویکردی که روایتشناسی را زیرمجموعهای از علوم شناختی تلقی میکند، یافتن منطق داستان است. منطق داستان انسان را قادر میسازد تا جهان داستانها را خلق کند و این مسئله به نوبه خود کمک میکند تا تجربه نیز انتظام یابد و بهصورت قابل درک، قابل کنترل و قابل انتقال درآید. محققان در این زمینه معتقدند که نتایج حاصل از مطالعات مربوط به عملکرد ذهن و بررسیهای روایتشناسانه تا حد زیادی میتوانند به درک بهتر و عمیقتر از هم یاری برسانند.
روایتشناسی شناختی را میتوان به مثابه مطالعه جنبههای مربوط به ذهن در داستانپردازی تعریف کرد. این علم نوظهور ارتباط بین ذهن و روایت را نه تنها در متون مکتوب، بلکه در تعاملات رودررو، سینما، رادیو، محیطهای دیداری، رایانه و سایر ابزارهای قصهگویی بررسی میکند. به این ترتیب میشود جنبههای مرتبط با ذهن را در مقایسه با عوامل متعدد و متداعی با طرح و تفسیر روایت مورد مطالعه قرار داد که از میان این عوامل میتوان به کنش داستانپردازی توسط راوی، فرایندهایی که از طریق آنها مفسران جهان روایی را معنا میکنند، جهانهای داستانی که بازنمودهای روایی یا ابزار روایی این مفسران را به وجود میآورند و همچنین موقعیت شناختی و تمایلات شخصیتها در این جهانهای داستانی اشاره کرد.
روایتشناسی شناختی روشهای متعددی را برای تحلیلها و پیکرههای روایی متنوع در اختیار دارد. این پیکرهها شامل روایتهای مکتوب افسانهای و غیرافسانهای، رمانهای مصور و طنز، روایتهای سینمایی، داستانگویی در تعاملات رو در رو و سایر نمونههای روایی است. در ضمن نظریهپردازان جنبههای مرتبط با ذهن را در فعالیتهای داستانسرایی مورد بررسی قرار میدهند و به این منظور ابزارهای توصیفی و تبیینی را از زمینههای مختلف دیگر مورد بهرهبرداری قرار میدهند که دلیل این امر تا حدی بهخاطر ماهیت میانرشتهای تحقیقات مربوط به مغز- ذهن است. رشتههای دیگری که منبع الهام روایتشناسی شناختی محسوب میشوند عبارتند از: روایتشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، علوم رایانه، فلسفه و غیره.
اگر هدف از تحقیقات روایتشناسی یافتن پاسخ این سوال باشد که داستانها چگونه تفسیر میشوند، مسئله اصلی برای روایتشناسی شناختی آن است که چه فرایندهای شناختی درک روایی را پشتیبانی میکنند و به خواننده یا شنونده امکان میدهند تا از جهانی که داستان به وجود میآورد، مدل ذهنی خود را بسازند. علاوه بر این روایتشناسی شناختی به دنبال مطالعه این موضوع است که چگونه روایتها ابزاری برای معناسازی و شیوهای برای ساختاردهی و درک موقعیتها و رویدادها ایجاد میکنند. همچنین اینکه داستانها دقیقاً چگونه به مثابه ابزاری برای اندیشیدن عمل میکنند نیز موضوعی برای تحقیق در این رویکرد نوین است. موضوع دیگر برای مطالعات روایتشناسی شناختی چنین است که آیا میتوان ادعا کرد که روایت شیوهای برای بازنمایی دقیق تجربههای انسان است.
#یادداشت_کوتاه
✂️ نقل به مضمون و برداشت:
مقالۀ از روایتشناسی ساختگرا تا روایتشناسی شناختی، لیلا اردبیلی
📩 لینک اصلِ مقاله:
https://vista.ir/w/a/21/j1tbq
--------------------------------------------------------
علوم و سواد شناختی | بهادران 🔰
https://eitaa.com/cognitiveScience
📝 طرحوارههای تصوری (تصویری)
Image schemas
نظریه طرحوارههای تصوری در زبانشناسی شناختی توسط مارک جانسون (۱۹۸۷) در کتاب "بدن در ذهن" مطرح شد. این نظریه ارتباط نزدیکی با موضوع شناخت بدنمند و ساختار مفهومی در ذهن ما دارد. به اعتقاد جانسون تجربیات حسی- ادراکی انسان از جهان خارج ساختهایی بنیادین در ذهن به وجود میآورد که طرحوارههای تصوری نام دارند. مفاهیمی نظیر حجم، حرکت، نیرو، جهت، مرکز، پیرامون و غیره نمونهای از طرحوارههای تصوری هستند.
طرحواره تصوری با موضوع استعاره مفهومی نیز در ارتباط است و حوزه مبدا در نگاشتهای استعاری را فراهم میکند. به بیانی دیگر هر استعاره مفهومی را میتوان حاصل نگاشت ویژگیهایی از یک حوزه مفهومی عینیتر (مبدا) بر حوزه انتزاعیتر (مقصد) دانست و طرحوارههای تصوری به عنوان بنیان تجربی حوزه مبدا در این استعارهها محسوب میشوند.
از زمان ارائه نظریه طرحواره تصوری تا به امروز، پژوهشهای مختلفی بر مبنای این نظریه جهت پرداختن به مباحثی نظیر شناخت بدنمند، اکتساب زبان، معنیشناسی و دستور زبان از منظر رویکرد شناختی انجام شده است و برخی از محققان با الهام از موضوع طرحوارههای تصوری به بسط و گسترش این دیدگاه پرداختهاند.
#یادداشت_کوتاه
کانون زبانشناسی شناختی
علوم و سواد شناختی 🔰
https://eitaa.com/cognitiveScience