فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این گربه هست یا ببر بنگال
تو رو خدا ببینش😂😂😂
👇👇👇👇
🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
#رمان_فراری
پارت 319
لب گزید.
-معذبم نکن.
بعد از آن بوسه تعجب برانگیز بود که این دختر هنوز هم از خیلی چیزها خجالت می کشید.
دوستش داشت.
-فقط یه حقیقت رو گرفتم.
صحنه ی فیلم از خیابان و ترافیک تهران شروع شد.
زن و مردی وسط خیابان در حال دعوا بودند.
سکوت سالن را فرا گرفته بود.
نگهبان هم با چراغ قوه میان صندلی ها رفت و آمد می کرد.
-ممنونم.
پژمان جوابش را نداد.
خیلی خوب می شناختش!
دختر حساسی بود.
بعضی حرف ها به شدت خجالت زده اش می کرد.
همین هم دوست داشتنی اش می کرد.
اگر آفتاب هم می شد این همه خوب نمی شد.
جان شده بود.
جان می ریخت.
"باید بختک زندگیش می کرد.
شب و روزش هم فرقی نداشت.
فقط باشد...
بیفتد به جانش و رهایش نکند.
از این قشنگ تر هم مگر داریم؟"
از گوشه ی چشم نگاهش کرد چطور پاپ کورن می خورد.
کاش می توانست همین جا محکم بغلش کند.
حیف که خط قرمزهایی داشت.
و البته غرور و حرمتی که برای خودش و دختری که کنارش بود قائل بود.
وگرنه همین جا وسط شلوغی جمعیت، محکم بغلش می کرد.
سر و صورتش را غرق بوسه می کرد.
برایش جان می داد.
حق هم نداشت اعتراض کند.
اعتراض می کرد بیشتر می بوسیدش.
حقش بود.
سهمش از این دنیا!
خانواده که نداشت.
حداقل آیسودا را تمام و کمال داشته باشد.
-به من زل نزن، فیلمو نگاه کن.
سینما آمدنش هم خنده دار بود.
اولین بارش بود ولی میخ آیسودا و کارهایش بود.
واقعا نمی فهمید چرا از این دختر سیر نمی شود.
هر روز جوری برایش تازگی داشت.
این هم از شانس خودش و آیسودا بود.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#رمان_فراری
پارت 320
نگاهش را به فیلم دوخت.
می دانست چیزی از فیلم نمی بیند.
این پیشنهاد فقط محض این بود که اولین هایش را با آیسودا تجربه کند.
خاطراتش فقط باید این دختر می بود و بس!
-فیلم قشنگیه نه؟
نه، مگر می دید چه خبر است؟
-نمی دونم.
-فیلمو نگاه نمی کنی؟!
سیراب چیز دیگری بود.
فیلم می خواست چیکار؟
-می بینم.
-کاملا مشخصه!
خنده ی پشت لب مانده اش را همان جا زندانی کرد.
مشتی پاپ کورن از ظرف آیسودا برداشت.
-هی، مال خودمه.
قیافه ی پژمان جوری از تعجب بامزه شد که آیسودا زیر خنده زد.
صدایش آنقدر بلند بود که اطرافیان به سمتش چرخیدند.
فورا دستش را جلوی دهانش گذاشت تا صدایش بالا نرود.
پژمان حرفی نزد.
ترجیح می داد صدای خنده ی شادمانه اش را بشنود.
-وای پژمان، اصلا باور نمی کنم گاهی که این تو باشی، خیلی متفاوت میشی گاهی.
وقتی بدون خجالت اسمش را صدا می زد لذت می برد.
شاید هم اسمش از زبان آیسودا این همه قشنگ می شد.
فیلم رو به پایان بود.
دقیقا هیچ چیزی از آن نفهمیده بود.
نگاهش یا دزدکی روی آیسودا بود یا می خورد.
فیلم هم در وقت اضافه اش می دید.
تیراژ آخر که پخش شد، آیسودا دامن مانتویش را تکاند و بلند شد.
همه ی چراغ های بالای سرشان روشن شد.
-بریم؟
پژمان هم بلند شد.
با هم از در دیگر بیرون رفتند.
-فیلم خوب بود؟
-درست ندیدمش.
-می دونستم.
پژمان فقط لبخند زد.
-می دونستم نمی بینی الکی اومدی.
-الکی نبود.
-چرا بود.
-دوتایی دیدن فیلم می ارزید.
باز حرفی زد که روز، شب شود.
سحر و جادو می ریخت لامصب.
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
📌کانال #دانستنی_های_زیبا👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔗یه کانال بجا #صدکانال👆
💠 مزایای دیگ های سنگی
💫 مهمترین مزایا این است که امام رئوف امام رضا علیه السلام دعا فرمودند و از خدا برای غذاهای که در مردم در این ظروف سنگی قرار می دهند برکت خواستند
💫 لذا معنویت و برکت این ظرف ها حتی اگر بظاهر مزیتی هم نداشته باشند مسلم است.
چند مزیت این ظروف:
1️⃣ سلامتی بدن
دیگ های سنگی سالم ترین ظروف هستند
چون انسان از خاک است اگر ظرف از سنگ و خاک سفالی باشد سنخیت دارد و آرامش دهنده است لذا بهترین ظرف غذا ظروف سفالی و #ظروف_سنگی است
اما زودپزها و نیز ظروف تفلن سرطان آور است همچنین ظروف آلومینیومی
2️⃣ صرفه جویی در سوخت
غذا در این دیگ سنگی ها با کمترین حرارت به بهترین نحوی پخته می شود
3️⃣ گوارا بودن غذا
طعم و مزه غذای پخته شده در ظروف سنگی قابل مقایسه با سایر ظروف نیست و غذای طبخ شده در این ظروف بسیار خوش مزه و خوش طعم است
4️⃣ سرعت پخت
این دیگ ها مانند دیگ زود پز و البته بدون خطرات و بدون ضررهای آن در کوتاه مدتی غذا را می پزد، هر نوع گوشتی داخل این دیگ سنگی ها با حرارت ملایم دو ساعت خوب می پزد
6️⃣ نسوختن غذا
بخاطر نیاز به حرارت کم و نیز سنگی بودن و در نتیجه داغ نشدن زیاد غذا کمتر می سوزد و در صورت تمام شدن آب غذا مقدار سوختگی غذا کمتر می شود
7️⃣ صرفه جویی در مواد شوینده
دیگ های سنگی بسیار راحت و حتی بدون مواد شوینده و حتی با آب ولرم و سرد به راحتی شسته می شوند، فرمود خداوندا زندگى را بر گروهى که بیشتر ظروف آنان سفال است مبارک گردان .
🎯
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
😍😍😍😍
🌺بیماری_همسر👇👇
✅ در مواقع بیماری همسرتان با او بیشتر مهربان باشید و به او توجه ویژه کنید. 👌
✅ همسر شما در اینگونه مواقع نیاز شدید به محبت و مهربانیتان دارد.☺️☺️
✅ عشق خود را در بزنگاهها ثابت کنید تا علاقه و عاطفه همسری بینتان بیشتر گردد.
✅ گاهی برایش بیخوابی بکشید تا به شما در دلش افتخار کند.
💑 http://eitaa.com/cognizable_wan
مضرات وحشتناک ذرت مکزیکی ! ذرت مکزیکی بخوریم یا نه؟
تمام ذرتی که در حال حال حاضر در سطح فروشگاههای کشور به عنوان "ذرت مکزیکی" به شکل خام و پخته آن به فروش میرسد، تراریخته است و بخش زیادی از آن با تعرفه و استاندارد "علوفه و خوراک دام" وارد کشور شده اما امروز بهراحتی به مصرف انسانی میرسد !👆
🌿🍂 http://eitaa.com/cognizable_wan
#رمان_فراری
پارت 321
اصلا به قیافه ی زمخت این مرد این همه حس نمی آمد.
ولی همیشه جوری حرف می زد که کم بیاورد.
-من واقعا نمی دونم گاهی وقتا چطور جوابتو بدم؟
پژمان فقط لبخند زد.
-همین جا باش برم ماشینو بیارم.
-باشه.
کنار دیوار به انتظارش ایستاد.
پارکینگ نزدیک سینما بود.
کمتر از 5 دقیقه سر و کله ی پژمان پیدا شد.
کنار پایش ترمز کرد.
به محض اینکه سوار شد ماشینی از کنارش رد شد.
راننده با دیدن آیسودا روی ترمز زد.
دنده عقب گرفت و نگاهش کرد.
این همان دختری نبود که به دنبالش بود؟
دقیق تر نگاه کرد.
آیسودا داشت کمربندش را می بست.
به محض حرکت ماشین دنبالش رفت.
باید خودش باشد.
یک ماهی بود که دربه در در این شهر به دنبالش بودند.
پشت چراغ قرمز که توقف کردند، ماشینش را به ماشین غول پیکر پژمان چسباند.
گردنش را چرخاند و به آیسودا زل زد.
پژمان که روی فرمان ضرب گرفته بود با دیدن راننده ی بغلی که با چشمانش داشت آیسودا را ی خورد عصبی شد.
اخم هایش را در هم کشید.
شیشه ی طرف آیسودا را پایین کشید.
به راننده ی بغلی اشاره داد که شیشه را پایین بکشد.
مرد هم شیشه را پایین کشید.
-هی یارو، چی می خوای تو ماشین ما؟ تنت می خاره عوضی؟
مرد فورا دستانش را بالا گرفت.
-شرمنده، خانم رو با کسی اشتباه گرفتم.
آیسودا با شنیدن این جمله به مرد نگاه کرد.
یک هو دلش پر از حس های بد شد.
انگار بخواهد اتفاق بدی بیفتد.
-شرمنده آقا.
چراغ سبز شد.
گازش را گرفت و رفت.
باید خودش را مخفی می کرد که پژمان نبینیدش.
نمی دانست پژمان حساس تر از این حرف هاست.
فورا به سمت کوچه پس کوچه ها رفت.
حسش می گفت این مرد تعقیبشان می کند.
او هرگز خودش و همراهش را به خطر نمی انداخت.
مخصوصا اگر همراهش آیسودا باشد.
مرد به محض اینکه می خواست دنبالش کند، ماشین پژمان گم شد.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#رمان_فراری
پارت 322
حواسش نبود حداقل پلاکش را بردارد.
به احمق بودنخودش فحش داد.
دختره در چنگشان بود.
به راحتی آب خوردن در رفت.
گوشیش را برداشت و شماره ی رئیسش را گرفت.
-الو رئیس...
-چی شده؟
-این دختره بود که یه ماه مارو علاف خودش کرده که پیداش کنیم؟
-خب؟
-دیدمش، ولی از دستم همین الان در رفت.
-خاک بر سرت کنن یابو، نتیجه ی قشنگ کارتو داری گزارش میدی؟
مرد چهره اش در هم گره خورد.
-گفتم خبر بدم.
-چی دیدی؟
-با یه مرد جوون بود، حواسه مرده خیلی جمع بود فورا بهم مشکوک شد و زد به چاک.
-نفهمیدی کجا رفتن؟
-نه!
-باشه، بازم همون اطراف باش شاید سروکله شون پیدا شد.
-چشم رئیس!
تماس قطع شد.
به خودش لعنت فرستاد که زنگ زده.
زنگ نمی زد هیچ اتفاقی نمی افتاد.
فقط بیخود برای خودش شر درست کرد.
بدون توجه به حرف رئیسش راهش را کشید و رفت.
مشخص بود آمده بود انقلاب کاری داشتند.
دیگر هم برنمی گردند.
ماندنش بی فایده بود.
گازش ماشینش را گرفت و رفت.
*
-چی؟!
رگ به رگ بدنش نبض گرفته بود.
از سر غیرت بود یا عصبانیت؟ نمی دانست!
فقط می دانست کارد می زدی خون نمی آمد.
دستش روی میز کارش مشت بود.
از وقتی تلفن را قطع کرده بود، خوره به جانش افتاده بود.
یعنی آیسودا با چه کسی بوده؟
مردی که او می شناخت یا نمی شناخت؟
به شدت عصبی بود.
باید می فهمید الان آیسودا با چه کسی است.
نکند همان مردی که زندانیش کرده بود الان هم او را پیدا کرده؟
شاید هم آیسودا کیس دیگری برای خودش جفت و جور کرده است؟
خفه اش می کرد.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
📌کانال #دانستنی_های_زیبا👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔗یه کانال بجا #صدکانال👆
خوراکیهای روشن کننده پوست صورت👇👇
این میوه ها را حتما امتحان کنید:
👇👇
🔴توت فرنگی :
توت فرنگی میوه ای مغذی است که با داشتن ویتامین C یک داروی طلایی برای پوست شماست.
🔴ویتامین C برای تولید کلاژن ضروری است که استحکام پوست را بهبود می بخشد و صورت تان را تازه و روشن نشان می دهد. •
🔴آناناس : با داشتن ویتامین C فراوان برای طراوت پوست مفید است. آناناس آنزیمی دارد که به کاهش لکه های ناشی از پیری پوست کمک می کند. برای روشن شدن پوست تان می توانید آناناس را مستقیم روی آن بمالید.
🔴لیمو : این میوه هم با داشتن اسید اسکوربیک و آنتی اکسیدان های فراوان پوست را از تیرگی نجات می دهد.مقداری لیمو داخل آب بچکانید و آن را بنوشید.
🔴گوجه فرنگی : گوجه فرنگی در درخشندگی و طراوت پوست تان تاثیر دارد, به این ترتیب که با تولید کلاژن در پوست تان درخشش طبیعی ایجاد می کند.
👇👇👇
🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan