💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#مبارزه_با_دشمنان_خـدا
#قسمت_نـوزدهــم
✍به خدا و اهل بیت پیامبر و حضرت زهرا توسل کردم خدایا! غلبه و نصرت از آن توست امروز، جوانان این مجلس به چشم قهرمان و الگوی خود به من نگاه می کنند کشته شدن در راه تو، پیامبر و اهل بیتش افتخار من است من سرباز کوچک توئم پس به من نصرتی عطا کن تا از پیامبر و اهل بیتش دفاع کنم در دل، یاعلی گفتم و برخاستم از جا بلند شدم و خطاب بهش گفتم: من در حین صحبت های شما متوجه شدم که علم من بسیار اندکه و لیاقت سخنرانی در برابر علمای بزرگ رو ندارم اگر اجازه بدید به جای وقت سخنرانی خودم، من از شما سوال می کنم تا با پاسخ های شما به علم خودم و این جوانان اضافه بشه با خوشحالی تمام بهم اجازه داد یک بار دیگه توسل کردم و بسم الله گفتم و شروع کردم به پرسیدن سوال سوالات رو یکی پس از دیگری از کتب معروف اهل سنت می پرسیدم طوری که پاسخ هر سوال، تاییدیه ولایت حضرت علی و تصدیق اهل بیت بود و با استفاده از علم منطق و فلسفه، اون رو بین تناقض های گفته های خودش گیر می انداختم
جو سنگینی بر سالن حاکم شده بود هر لحظه ضربان قلبم شدیدتر می شد تا جایی که حس می کردم قلبم توی شقیقه هام میزنه یک اشتباه به قیمت جان خودم یا حقانیت شیعه و اهل بیت پیامبر تمام می شد .
کم کم، داشت خشم بر اون مبلغ وهابی غلبه می کرد در اوج بحث کنترلش رو از دست داد و فریاد زد: خفه شو کافر نجس، یعنی ام المومنین عایشه، دختر حضرت ابوبکر به اسلام خیانت کرده و حقانیت با علی است؟
تا این کلام از دهانش خارج شد، من هم فریاد زدم: دهان نجست رو ببند به همسر پیامبر تهمت خیانت میزنی؟ تمام کلمات من از کتب علمای بزرگ اهل سنت بود کافر نجس هم تویی که به همسر پیامبر تهمت میزنی
با گفتن این جملات من، مبلغ وهابی به لکنت افتاد و داد زد: من کی به ام المومنین تهمت خیانت زدم؟
جمله اش هنوز تمام نشده بود؛ دوباره فریاد زدم: همین الان جلوی این همه انسان گفتی همسر پیامبر یه خائنه
بعد هم رو به جمع کردم و گفتم: مگر شما نشنیدید که گفت ام المومنین بعد از پیامبر بر علی، خلیفه زمان شورش کرده و مگر نه اینکه حسین بن علی رو به جرم شورش بر خلیفه کشتند پس یا شورش بر خلیفه خیانت محسوب میشه که در این صورت، تو به ام المومنین تهمت خیانت زدی یا حق با علی و خاندان علی است ...
پ.ن: به علت طولانی بودن مناظره و این بحث، تنها بخش پایانیش رو نوشتم
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#مبارزه_با_دشمنان_خـدا
#قسمت_بیـسـتـم
✍نفس و زبانش بند آمده بود یا باید روی منبر به حقانیت امام علی و فرزندانش شهادت می داد یا تایید می کرد که عایشه بر خلیفه شورش و خیانت کرده بود قبل از اینکه به خودش بیاد، دوباره با صدای بلند فریاد زدم: بگیرید و این کافر نجس رو از خانه خدا بیرون کنید و به سمت منبر حمله کردم یقه اش رو گرفتم و اون رو از بالای منبر به پایین کشیدم و محکم توی گوشش زدم
جمع هم که هنوز گیج و مبهوت بودند با این حرکت من، ملتهب شدند و به سمت اون وهابی حمله کردند و الله اکبر گویان از مسجد بیرونش کردند
جماعت هنوز از التهاب و هیجانی که بهشون وارد کرده بودم؛ آرام نشده بودند رفتم سمت منبر چند لحظه چشم هام رو بستم دوباره بسم الله گفتم و توسل کردم و برای اولین بار از پله های منبر بالا رفتم
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و درود خدا بر جویندگان و پیروان حقیقت سلام و درود خدا بر مجاهدان و سربازان راه حق سلام و درود خدا بر پیامبری که تا آخرین لحظات عمر مبارکش، هرگز از فرمان الهی کوتاهی نکرد سلام و درود خدا بر صراط مستقیم و تک تک پیروان و ادامه دهندگان و اما بعد
سالن تقریبا ساکت و آرام شده بود اما هنوز قلب من، میان شقیقه هایم می تپید برگشتم خونه هنوز پام رو تو نگذاشته بودم که پدرم محکم زد توی گوشم و با عصبانیت سرم داد زد: شیر مادرت، حلال بود. منم به تو لقمه حلال دادم، حالا پسرمن که درس دین می خونه، توی گوش عالم دین خدا می زنه؟ بعد هم رو به آسمان بلند گفت: خدایا! منو ببخش فکر می کردم توی تربیت بچه هام کوتاهی نکردم این نتیجه غرور منه
در حالی که صورتش از خشم سرخ شده بود، رفت داخل و روی مبل نشست بدون اینکه چیزی بگم، سرم رو پایین انداختم و رفتم داخل چند لحظه صبر کردم رفتم سمت پدرم و کنار مبل، پایین پاش نشستم
خم شدم و دستی که باهاش توی صورتم زده بود رو بوسیدم هنوز نگاهش مملو از خشم و ناراحتی بود همون طور که سرم پایین بود گفتم: دستی که به خاطر خدا بلند میشه رو باید بوسید نمی دونم چی به شما گفتن ولی منم به خاطر خدا توی گوشش زدم اون عالم نبود آدم فاسقی بود که داشت جوان ها رو گمراه می کرد
مگه تو چقدر درس خوندی که ادعا می کنی از یه عالم بیشتر می فهمی؟ با ناراحتی اینو گفت و رفت توی اتاق
هنوز با ناراحتی و دلخوری پدرم کنار نیومده بودم که برادرم سراسیمه اومد و بهم خبر داد که علمای وهابی تصمیم گرفتن یه جلسه عقاید بزارن و تا اعلام نتیجه هم حق خروج از کشور رو ندارم
با خنده گفتم: خوب بزارن. هر سوالی کردن توکل بر خدا اینو که گفتم با عصبانیت گفت:می فهمی چی میگی؟ بزرگ ترین علمای کشور جلوت می ایستن فکر کردی از پسشون برمیای؟ یه اشتباه کوچیک ازت سر بزنه یا سر سوزنی بهت شک کنن، حکم مرگت رو صادر می کنن
ولو شدم روی تخت می دونستم علمم در حدی نیست که از پس افرادی که برادرم اسم شون رو برده بود؛ بر بیام چشم هام رو بستم و گفتم: خدایا! شرمنده ام. عمر دوباره به من بخشیدی اما من هنوز قدمی برنداشتم راضیم به رضای تو ...
خوشحال بودم که این بار توی بستر بیماری نمی مردم
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#مبارزه_با_دشمنان_خـدا
#قسمت_آخــــر
✍زمان و مکان جلسه رو اعلام کردن جلسه توی یه شهر دیگه بود و هیچ کسی از خانواده و آشنایان حق همراهی من رو نداشت راهی جز شرکت کردن توی جلسه نمونده بود
از برادرم خواستم چیزی به کسی نگه غسل شهادت کردم لباس سفید پوشیدم دست پدر و مادرم رو بوسیدم و راهی شدم ساعت 9 صبح به شهری که گفتن رسیدم دنبال آدرس راه افتادم از هر کسی که سوال می کردم یه راهی رو نشونم می داد گم شده بودم نماز ظهر رو هم کنار خیابون خوندم این سرگردانی تا نزدیک غروب آفتاب ادامه پیدا کرد
خسته و کوفته، دیگه حس نداشتم روی پام بایستم نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت کی باور می کرد، من یه روز تمام، دنبال یه آدرس، کل شهر رو گشته باشم؟ نرفتنم به معنای شکست و پذیرش تهمت ها بود اما چاره ای جز برگشتن نبود
توی حال و هوای خودم بودم و داشتم با خدا حرف می زدم که یهو یه جوان، کمی از خودم بزرگ تر به سمتم دوید و دست و شونه ام رو بوسید حسابی تعجب کردم با اشتیاق فراوانی گفت: من از طلبه های مدرسه هستم و توی جلسه امروز هم بودم تعریف شما رو زیاد شنیده بودم اما توی جلسه امروز نفسم بند اومد جواب هاتون فوق العاده بود اصلا فکرش رو هم نمی کردم کسی در سن و سال شما به چنین مرتبه ای از علوم دینی رسیده باشه و
مغزم هنگ کرده بود. اصلا نمی فهمیدم چی میگه. کدوم جلسه؟ من که تمام امروز داشتم توی خیابون ها گیج می خوردم گفتم: برادر قطعا بنده رو اشتباه گرفتید و اومدم برم که گفت: مگه شما آقای نیستید که چند روز پیش توی گوش اون مبلغ زدید؟ من، امروز چند قدمی جایگاه شما، نشسته بودم اجازه می دید شاگرد شما بشم
وقتی رسیدم خونه دیدم یه عده ای دم در اجتماع کرده بودن تا منو دیدن با اشتیاق اومدن سمتم یه عده خم می شدن دستم رو ببوسن یه عده هم شونه ام رو می بوسیدن هنوز گیج بودم خدایا! اینجا چه خبره؟
به هر زحمتی بود رفتم داخل کل خانواده اومده بودن پدرم هم یه گوشه نشسته بود با چشم های پر اشک، سرش رو پایین انداخته بود تا چشم خواهرزاده ام بهم افتاد؛ با ذوق صدا کرد: دایی جون اومد دایی جون اومد حالت همه عجیب بود پدرم از جا بلند شد و در حالی که دونه های اشک یکی پس از دیگری از چشم هاش جاری بود و الحمدلله می گفت؛ اومد سمتم و پیشونیم رو بوسید
مادرم و بقیه هم هر کدوم یه طور عجیبی بودن تا اینکه برادرم سکوت رو شکست از بس نگرانت بودم نتونستم نیام ... یواشکی اومدم داخل جلسه و رفتم یه گوشه فقط خدا می دونه چه حالی داشتم تا اینکه از دور دیدمت وارد شدی وقتی هم که رفتی پشت بلندگو داشتم سکته می کردم تا اینکه سوال و جواب ها شروع شد اصلا باورم نمی شد چنین عالم بزرگی شده باشی
بعد هم رو به بقیه ادامه داد خدا شاهده چنان جواب اونها رو محکم و قوی می داد که زبان شون بند اومده بود چنان با قرآن و حدیث، حرف می زد که نتیجه هم این شد که حکم عدم کفایت اون مبلغ رو اعلام کردن
برادرم پشت سر هم تعریف می کرد و من فقط به زحمت خودم رو کنترل می کردم از جمع عذرخواهی کردم. خستگی رو بهانه کردم و رفتم توی اتاق هنوز گیج و مبهوت بودم و درک شرایط برام سخت بود
اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... و مدام این آیه قرآن در سرم تکرار می شد شما در راه خدا حرکت کنید، ما از فضل خود شما را حمایت می کنیم ... .
اللهم لک الحمد و الحمد لله رب العالمین
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #پــایــان
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای لحظاتی هم به دنیای کودکی خود سفر کنید و خاطرات را مرور...
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
#علامه_حسن_زاده_آملی
من ششم بهمن سال ۶۰ آمل را
مانند ۲۲ بهمن سال ۵۷ دیدم.
شما از این مشت محکمی که چون پتک
پولادین بر دهن مهاجمان زدید خدا و
پیغمبر را از خود خشنود کردید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایه الله مجتهدی
موعظه
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
زنی حس کرد شوهرش میخواد زن دوم اختیار کند
یک روز صبح چهار تخم مرغ آب پز کرد و آنها را به رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرده و
جلوی شوهرش گذاشت
شوهره جویای مسئله شد
زن بهش گفت بعد از اینکه تخم مرغها را خوردی متوجه میشی
مرد هر چهار تخم مرغ رو خورد
زن بهش گفت متوجه شدی که مزه همشون یکی هست ، زنها هم همینطورند و فقط شکلِ شان متفاوت است
مرد کمی فکر کرد و گفت :
ولی من یه کشفی کردم
زن گفت چه کشفی؟
مرد گفت :
فهمیدم که یه مرد با چهار تا تخم مرغ بهتر سیر میشود
مراسم هفتم و چهلم آن مرحوم به دلیل کرونا برگزار نمیشود🤣🤣🤣
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️
#همسرانه
*برای رام کردن کج خلقی فرزندتان*👇
1. توجهی نکنید: وقتی که کودک شما بدخلقی می کند احساسات بر عقلش سلطه دارد بنابراین کاملا ندیده اش بگیرید، صبر کنید، بعد به آرامی درباره موضوع صحبت کنید.
2. او را منحرف کنید: بعضی اوقات لازم است که توجه کودک را به چیز دیگری منحرف کنید. اگر او در مغازه اسباب بازی فروشی توقف کرد بگویید فکر کنم قدری نوشیدنی خنک نیاز داریم با من بیا بگو کدام را بخریم!
❤️💫❤️
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹
کاش زندگی جاده یک طرفه و بدون دوربرگردان نبود!
یک راهی بود که امکان بازگشت به چند سال پیش را داشتیم!
باز میگشتیم به دوران کودکی و بی دغدغهمان!
به دورانی که از شنبه تا پنجشنبه را به شوق روز جمعه میگذراندیم تا شبِ جمعه در خانهی مادربزرگ با عموها و عمهها دور هم جمع شویم!
به دورانی که وقتی زمستان می آمد دست به دعا میشدیم که شب،آنقدر برف ببارد فردایاش مدرسهمان تعطیل شود!
به دورانی که ۳ماه مانده به عید نوروز شروع میکردیم برای شمردن روزها بالای تخته سیاه مدرسه!
و هر روز که یک عدد قلم میخورد و کمتر میشد،به شوق ما اضافه میشد!
دورانی که با خریدن لباس نو برای عید از شادی در پوست خود نمیگنجیدیم!
زمانی که تنها غممان مُردن ماهی قرمز رنگ و زرد شدن سبزه هفتسین بود...
کاش میماندیم در همان دوران و با همان چیزهای ساده و کوچک شاد بودیم !
کاش با بزرگتر شدنمان غمهایمان بزرگ نمیشدند!
کاش،هیچوقت کاشها به سمت زبانمان هجوم نمیآوردند...
#شقایق_انتظام
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🏖سرزنش و سرکوفت آفت زندگی اند.
یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیانآور و جبرانناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد داره سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگره
▪️"صد بار گفتم این کار رو نکن!"
▪️" گوش نکردی حالا بکش!"
▪️"تو همینی دیگه!"
▪️" میدونستم این جوری میشه..." "بفرما اینم نتیجهی هنر جنابعالی!"
اگر همهی ما میتونستیم گاهی خودمون را به جای طرف مقابلمون بذاریم
شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمیافتاد.
سرزنش و سرکوفت زدن به یکدیگر خصوصاً در دوران عقد و نامزدی یکی از بزرگترین آفتهای زندگی زناشویی به شمار میرود.
❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️
🏖مشکل از کجا آب میخوره؟
گاهی اوقات فکر میکنید همسرتون خیلی بهتون ایراد میگیره و دائم غُر میزنه.
براتون یه مثال می زنم که بهتر متوجه بشید.
👈 فرض کنید همسرتون از پیاز های سرخ کرده درشت داخل غذا بدش میاد، و این مورد را سالهای قبل و در دوران نامزدی به شما گفته،حالا بازم تو غذای شما این مورد پیدا میشه و شروع به غرغر کردن میکنه،که این چه غذای که تو درست کردی.
شما پیش خودتون فکر میکنید که همسرتون غرغرو و قدرنشناسه.
اما این طور نیست
باید موضوع از زاویه دیگه دیده بشه،درسته که شما ساعتها زحمت کشیدید و برای خودتون و شوهرتون غذا درست کردید اما این پایان ماجرا نیست.
غُر زدن همسرتون به خاطر طعم غذا نیست،بلکه به خاطر شنیده نشدن حرفشه.
همسرتون از شما انتظار داره که با یه بار گفتن حرفش شنیده بشه، اهمیت داده بشه و به صورت کلی مشکلات حل بشه اما این که موضوعی که اونا آزار میده بارها و بارها گفته بشه و آب از آب تکون نخوره، برای اون گرون تموم میشه و واقعا قابل بخشش نیست.
خودتونم اگه...
❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️
http://eitaa.com/cognizable_wan
فرزندپروری
🍀🌹🌹🍀🍀🌹🍀🌹
تو خوبی!
تا هجده سالگی روزی پنجاه بار به جا و به موقع به فرزندتون #بگویید "تو خوبی" ولی #نگویید تو باهوشی، تو خوشگلی، تو زرنگی، فقط" بگویید تو خوبی".
روزی یکبار بهش بگویید "نمی دونم" تا بفهمه ندونستن بد نیست و حداقل هفته ای یکبار" ازش معذرت بخواید" تا بدونه تنها او نیست که کار اشتباه میکنه.
گفتن تو زیبایی باهوشی زرنگی به کودک اشتباه نیست تاثیر بد هم نداره اما اون تاثیر مد نظر که کودک به این نتیجه برسه “من خوبم” و دنیا جای خوبیه رو نداره.
وقتی بهش میگیم زرنگ باهوش خوشگل و او به مدرسه میره و به نحوی یا به خاطر دیدن افراد بهتر و زرنگ تر از خودش یا وقتی احساس حماقت میکنه از نفهمیدن یک مطلب، به این نتیجه میرسه که این حرفها در مورد من خیلی هم درست نیست!
وقتی انسان به این نتیجه برسه که "من خوبم"، از خودش خوب مراقبت میکنه، مهرطلب، عزت طلب یا خودخواه نمیشه، آدمها رو دوست داره و دنیا رو جای خوبی میبینه ، به خودش و در نتیجه به دیگران احترام میذاره و در زندگیش تصمیمات درست میگیره.
در حالی که بسیاری از زیبارویان که کاملا به زیباییشون واقف بودن تنها به خاطر اون حس که من بد هستم زندگیشون رو با خودکشی یا مواد مخدر یا الکل به باد دادند.
🍁🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿
http://eitaa.com/cognizable_wan
#زمان درستی را برای حل اختلافات انتخاب کنید
زمانی که برای حل #اختلافات به سراغ همسرتان میروید، در #واکنشهای هردوی شما تاثیر بسزایی دارد.
#تلاش کنید گفت و گو و #مذاکره را به زمانی موکول کنید که هردویتان از نظر شدت عصبانیت به وضعیت باثباتی برسید.
ممکن است زمانی که همسرتان از کوره در رفته و خشم زیادی را از خود نشان میدهد، هرگونه تلاشی ناکام بماند و شما احساس کنید شکست خوردهاید یا غرورتان جریحه دار شده است.
#در_خانه_شادبمانیم🏕
#اختلاف
http://eitaa.com/cognizable_wan