eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ✍اتوبوس از اولین ایستگاه حرکت کرد، تمام صندلی‌ها پر شده بود و به ناچار وسط راهرو ایستادم. چند مقصد اول، همچنان به جمعیت اضافه می‌شد و من هم خسته‌تر، البته دیدن صحنه‌ی احترام نوجوان، که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد، خستگی را از تنم به در کرد! 🔹هر چه ایستگاه‌ پایانی نزدیک‌تر می‌شد، شلوغی هم رو به خلوتی می‌رفت و از جمعیت کاسته می‌شد! کنار پیرمردی که از ایستگاه‌های اول، سرش را به شیشه‌ی اتوبوس تکیه داده بود، یک صندلی خالی شد و نشستم. هوا کم کم رو به تاریکی می‌گذاشت و فضا کمی دلگیر شده بود! 🔸پیرمرد که انگار از همان اول حرفی در دل داشت، رو به من کرد و با لحنی پدرانه گفت: «جَوون دیدی ایستگاه اول چقدر شلوغ بود؟!» گفتم: «بله پدرجان.» گفت: «می‌بینی الان که به آخر خط داریم می‌رسیم، چقدر خلوت شده؟!» 🔹من که از این سوال و جواب حسابی گیج شده بودم، گفتم: «بله؛ چطور مگه؟!» لبخندی روی لبش نشست و گفت: «آخرالزمان هر چی به ایستگاه‌های آخر نزدیک‌تر می‌شیم، آدمای بیشتری از قافله‌ی دین پیاده می‌شن! از علما شنیدم که حدیث داریم، دین نگه داشتن تو آخرالزمان مثل آتیش توی دست می‌مونه! 🔸پس تا جوونی مراقب خودت باش، و از کم شدن آدمای توی مسیر نترس...» من که حسابی از نگاه عمیق پیرمرد تعجب کرده بودم، یاد حدیثی (علیه‌السلام) افتادم که فرمودند: ⚠️به خدا سوگند شما خالص می‌شوید؛ ⚠️به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا می‌شوید؛ ⚠️به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛ 👈🏻تا اینکه از شما شیعیان باقی نمی‌ماند جز گروه بسیار کم و نادر!!! ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔴 ✍اتوبوس از اولین ایستگاه حرکت کرد، تمام صندلی‌ها پر شده بود و به ناچار وسط راهرو ایستادم. چند مقصد اول، همچنان به جمعیت اضافه می‌شد و من هم خسته‌تر، البته دیدن صحنه‌ی احترام نوجوان، که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد، خستگی را از تنم به در کرد! 🔹هر چه ایستگاه‌ پایانی نزدیک‌تر می‌شد، شلوغی هم رو به خلوتی می‌رفت و از جمعیت کاسته می‌شد! کنار پیرمردی که از ایستگاه‌های اول، سرش را به شیشه‌ی اتوبوس تکیه داده بود، یک صندلی خالی شد و نشستم. هوا کم کم رو به تاریکی می‌گذاشت و فضا کمی دلگیر شده بود! 🔸پیرمرد که انگار از همان اول حرفی در دل داشت، رو به من کرد و با لحنی پدرانه گفت: «جَوون دیدی ایستگاه اول چقدر شلوغ بود؟!» گفتم: «بله پدرجان.» گفت: «می‌بینی الان که به آخر خط داریم می‌رسیم، چقدر خلوت شده؟!» 🔹من که از این سوال و جواب حسابی گیج شده بودم، گفتم: «بله؛ چطور مگه؟!» لبخندی روی لبش نشست و گفت: «آخرالزمان هر چی به ایستگاه‌های آخر نزدیک‌تر می‌شیم، آدمای بیشتری از قافله‌ی دین پیاده می‌شن! از علما شنیدم که حدیث داریم، دین نگه داشتن تو آخرالزمان مثل آتیش توی دست می‌مونه! 🔸پس تا جوونی مراقب خودت باش، و از کم شدن آدمای توی مسیر نترس...» من که حسابی از نگاه عمیق پیرمرد تعجب کرده بودم، یاد حدیثی (علیه‌السلام) افتادم که فرمودند: ⚠️به خدا سوگند شما خالص می‌شوید؛ ⚠️به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا می‌شوید؛ ⚠️به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛ 👈🏻تا اینکه از شما شیعیان باقی نمی‌ماند جز گروه بسیار کم و نادر!!! ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan