eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
👌يادتان باشد ،يادتان باشد، يادتان باشد... شما ی همسر خود هستيد پس همواره مثل يك ملكه كنيد، بگذاريد مردتان ازينكه شماست به خود ببالد يك ملكه هيچ احتياجي به ندارد.هيچ گاه و ايراد و ... خانواده همسرتان را به وی نگوييد نه بخاطر اينكه انها هيچ ندارند بلكه بخاطر اينكه شما والاتر ازين است كه را به عيب جویی از بقيه دهيد . 👌هر گاه مردتان نكته ی درباره ي خانواده ی خود گفت نگيريد .لبخند بزنيد و حرفش را سريعا كنيد و مطمئن باشيد چيزی را از دست نميدهيد بلكه روز به روز نزد همسرتان ميشويد. امتحان كنيد ... 💓 http://eitaa.com/cognizable_wan
💕✨💕✨💕✨💕✨ 👌يادتان باشد، شما ی همسر خود هستيد پس همواره مثل يك ملكه كنيد، بگذاريد مردتان ازينكه شماست به خود ببالد يك ملكه هيچ احتياجي به ندارد.هيچ گاه و ايراد و ... خانواده همسرتان را به وی نگوييد نه بخاطر اينكه انها هيچ ندارند بلكه بخاطر اينكه شما والاتر ازين است كه را به عيب جویی از بقيه دهيد . 👌هر گاه مردتان نكته ی درباره ي خانواده ی خود گفت نگيريد .لبخند بزنيد و حرفش را سريعا كنيد و مطمئن باشيد چيزی را از دست نميدهيد بلكه روز به روز نزد همسرتان ميشويد. امتحان كنيد ... 🌺 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠مردان دوست دارند که را به تنهایی حل کنند. 💠 اگر مشکلی را می‌کنند یعنی هستند به تنهایی موضوع را حل کنند و خود را برای حل آن می‌دانند. 💠 پس کتمان برخی مشکلات یا مسائل توسط آنها نشانه به شما نیست. 💠 آنها در صورت لزوم با شما در میان می‌گذارند. وظیفه شما خانمها این است که بعد از مطلع شدن، مرد را نکنید و حتی احساس درونی او را نمایید. مثلا بگویید: من مطمئنم که قادر هستی این مشکل را حل کنی! 💠 با شناخت تفاوتهای یکدیگر ، مانع ایجاد بگو مگو و لفظی شویم! http://eitaa.com/cognizable_wan
💠کودکت اگر با زندگی کند، سرزنش کردن را می اموزد. 💠کودکت اگر با زندگی کند، جنگیدن را می آموزد. 💠کودکت اگر با زندگی کند، را می آموزد. 💠کودکت اگر با ترس زندگی کند، بودن را می آموزد. 💠کودکت اگربا زندگی کند، ورزیدن را می آموزد. 💠کودکت اگر با زندگی کند، می اموزد که خودش را دوست بدارد. 💠کودکت اگربا زندگی کند، می اموزد چیست. 💠کودکت اگر با زندگی کند، را می اموزد و به مردم بدی نمی‌کند. http://eitaa.com/cognizable_wan
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ ریحانه که منظور یوسفش را متوجه شده بود. لبخند محجوبی زد.☺️🙈نگاهش را پایین انداخت. یوسف سرش را بگوش دلدارش نزدیک کرد. یوسف_از پدرتون . اون روز حرفهامون نصفه موند. بانو؟!😍 ریحانه_ اختیار دارید آقا.☺️ از میان جمع بلند شدند.... یوسف با نگاهش از عمومحمد گرفت. که خلوتی کند با بانویش.. قدم میزدند... یوسف مستقیم نگاهش کرد... کم نمی آورد... پشت سرهم میگفت... ریحانه که مات شده بود.😧🙊اصلا این یوسف کجا و یوسف چن ساعت پیش کجا....!!!🙈😳 اما خودش، فقط چند بار، نیم نگاهی، کرده بود. بودند درست اما خب... بانو بود.. بود.. با احدی حرف نزده بود.. دخترعمو، پسرعمو بودند، درست.. شناخت کافی داشت. میدانست بی اندازه حرمتش را قائل هست. اما باز هم به نگاه مستقیم...🙈 هرچه یوسفش میگفت.. یا سکوت میکرد یا خیلی مختصر جواب میداد. یا نیم نگاهی میکرد.. یا اصلا نگاه نمیکرد. ریحانه سوالی ذهنش را... مشغول کرده بود. نمیدانست با چه جمله ای بگوید. که خدشه برندارد معشوقش. ریحانه _یه سوالی دارم نمیدونم چجوری بگم.☺️ یوسف_ بگو خب... نذار تو دلت بمونه😊 _بعد از نمازظهر، که خوندید..کجا رفتین؟🙈 یوسف_ نمیشه بگم😇 ریحانه_ نه بگین.. میخام بدونم😊 یوسف_ نچ..! 😎 ناخواسته، به یوسفش زل زد. پایش را به زمین کوبید. با لحنی دلنشین گفت: _عهههه..!! یوووسف...!! بگو دیگه..!☹️😌 ریحانه یک لحظه بخودش آمد..🙊سریع سرش را پایین کرد.🙈 از شدت خجلت نمیتوانست سر را بالا ببرد.. یوسف مات لحن ریحانه شد...👀❤️ 💭یادش افتاد به مهمانی ها.. چقدر بود ها.. چقدر کشید.. چقدر را صدا زده بود... سرش را بالا گرفت... چشمانش را بست. نفسی عمیق کشید. آرام گفت: _خدایا .. که رو بهم دادی.. .. بخاطر همه چیز😍 یوسف خیلی آرام گفته بود، اما دلدارش شنیده بود. راه میرفتند... این بار، با سکوت و آرام.... یوسف _یه سوالی کردی که نمیخاستم جواب بدم.. ولی اینجوری که گفتی..😍حتما میگم.دوست دارم بین خودمون بمونه.😊 _چشم آقا🙈 یوسف بسمت آخر باغ میرفت... و دلبرش بهمراه او. سعی میکرد زیاد به دلدارش، نزند... که معذب هست. گونه سیب کردنش را، که نمیتواند زیاد خیره شود. دوست نداشت او را آقا خطاب کند.🙁 _ببینم شما مدام میخای به من بگی آقا!؟ برای همه آقایوسف باشم، برا شماهم؟!😊 ریحانه_ خب چی بگم؟!☺️ ریحانه با لبخند، بعداز کمی سکوت،گفت: _چشم یوسفم🙈 چقدر رضایت داشت. _آفرین بانو جان حالا خوب شد.!☺️ به آخر باغ رسیدند... گوشه ای دنج پیدا کردند. نشستند. ریحانه نگاهش را بین درختان میکاوید. گوش دل و جانش را به یارش داده بود. یوسف دستانش را عقب برد و تکیه گاه کرد. سرش را بالا گرفت. چشمهایش را بست. یوسف_ این چیزی که میخام بگم از نظر شما شاید خیلی عادی و معمولی باشه اما برای من شد زندگیم..! 😊 اون زمانی که تصمیمم رو گرفتم که شما بشی ، زیاد رو به راه نبودم. دعا میکردم.... رسیدن به شما... برای . برای دورشدن از . برای . میخواستم از هرچی هست دوربشم. باید میخوندم.. هم بخاطر روحی ای که داشتم هم ترس از دست دادن و هم نگران بودم.. قرار گذاشتم باخودم. چله برداشتم.✨ سنگین، چند تا باهم...✨۴٠ روز روزه،✨ ۴٠روز جامعه کبیر✨ و ۴٠روز ختم بسم الله.✨ دیروز روز چهلم روزه ام بود.اما امروز، چهلمین روز ختم بسم الله و زیارت جامعه هست... اومده بودم اینجا ختم بسم الله رو بخونم.تو این مدت، هم دلم آروم میشد و هم فکر و ذکرم، ترسیم آینده با شما بود بانو... هرچه میخواست گفت... سرش را بسمت بانویش چرخاند. زل زد. خودش هم متعجب بود از اعترافش. گویی را بروز داده بود. هم به خودش و هم دلدارش. تک تک جملات یوسف... ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت هیچ حرفی نمیتونستم بزنم و با اینکه اشتها نداشتم ... ولی مشغول شدن با نوشیدنی رو ترجیح دادم به هر کاری...😔 آخر سر محسن بلند شد و گفت _ببخشید وقتتو گرفتم...هرجا میری میرسونمت..بفرما🚗 سریع گفتم: _نه...ممنونم ازتون...با شیوا اومدم و با هم میریم. در حال صحبت کردن بودم که شیوا اومد جلو و گفت من و بابک با هم میریم دور بزنیم...بچه ها شما هم با همین دیگه؟ . که اقا محسن با چشم اشاره مثبتی زد و و شیوا هم سریع خداحافظی کرد و رفت دلم میخواست به شیوا فحش بدم... اصن نمیدونستم باید چیکار کنم😕 پشت سر اقا محسن حرکت کردم و به سمت ماشینش رفتیم ماشینش از این خارجیا بود که اسمش هم خوب نمیدونم... در عقب رو باز کردم که بشینم که محسن گفت: -خانم ما آژانس نیستیما😁 -نه...قصد جسارت نداشتم...فقط گفتم شاید کسی مارو ببینه -نه خیالتون جمع...شیشه ها دودیه... بفرمایین جلو با تردید رفتم جلو نشستم و تا سر کوچمون محسن و من میکردم ازش خواهش کردم که سر کوچه پیادم کنه تا همسایه ها نبینن مارو و سو تفاهمی پیش نیاد رفتم خونه و سریع زنگ زدم به شیوا و با عصبانیت گفتم -شیواااااا...این قرارمون بود؟😡 -چی شده مینا؟😦 -چرا وسط کافه ول کردی ما رو رفتی؟😠 -آوووو...حالا فک کردم چیشده ها...حالا مگه مثلا با محسن اومدی چی شد؟؟ تو رو خورد؟😒 -صحبت این حرفها نیست...اگه کسی میدیدمون چی؟؟😠 -من نمیدونم...بیا و خوبی کن...اصن از این به بعد به من ربط نداره به محسنم میگم ازش خوشت نیومده و همه چی تموم بشه...تو هم بشین تو خونه تا کسی نبیندت😠 -نه شیوا...منظورم این نبود...آخه...😐 -دیگه آخه نداره که...به قول شاعر جگر شیر نداری طلب یار نکن یا یه چیزی تو همین مایه ها...نترس😏 . 💓از زبان مجید💓 . با اصرار فراوان به مامان و بابا ازشون خواستم که یه ماشین پراید برام بخرن... و رفتم برای گواهینامه ثبت نام کردم حتما مینا خوشحال میشد وقتی بفهمه که گواهینامه و ماشین گرفتم...😍☺️ اصلا میتونستم در بست در خدمتش باشم و مسیر دانشگاه تا خونه برسونمش و اینجوری بیشتر هم فرصت حرف زدن پیدا میکنیم 😊😊 همین ها باعث میشد سخت بچسپم به گرفتن گواهینامه و حتی روزی دو جلسه آموزش میرفتم و امتحان آیین نامه هم قبول شده بودم و تونستم امتحان شهر رو هم اولین بار قبول بشم...😍☝️ خیلی ذوق داشتم ک از همونجا به مامانم زنگ زدم و خبر دادم بعد از اینکه گواهینامم اومد و دست فرمونم هم خوب شد به مامان گفتم به خاله زنگ بزنه بعد از ظهر بریم دور بزنیم تو ذهنم گفتم میبرمشون پارک🌳⛲️ براشون بستنی🍧🍧🍨🍦 میخرم بعد بازار🛍🛍 و خلاصه کلی دلبری میکنم😊😍🙈 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
... 🔰اگر همسرتون از خواهرش یا مادرش کرد و تعریفش واقعا درست بود حتما کنین. 🔸حسادت ممنوع⛔️. 🔰هی توی ذهنتون نیارین که داره به در میگه که دیوار بشنوه. با بینی کنین حرفش رو. 🔰اینطوری اگه حتی واقعا قصدش این باشه ,وقتی با تایید و نشون ندادن شما مواجه بشه ,بعدا از این راه دیگه, نمیکنه. 🔰اگر هم تعریفش از خواهر و مادرش درست و واقعا میدونستین که چیزی که داره میگه درست نیست زود حرفش رو نکنین و بگین: "نه، اینطوری نیست و فلانی اونجوری و فلان کار رو میکنه و ... نکنین. ✅یه تایید سرسری کنین و بعد به کار خودتون مشغول بشین. 🌀یادتون باشه که هیچ وقت عیب های اونها رو جلوی همسرتون نگین. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
مردها میتوانند دربازداشتگاه های جنگی شلاقها را تحمل کنند اما نمیتوانند جریحه دارشدن خود را تحمل نمایند برای مرد از سوی همسر درحکم دریافت اکسیژن است 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️ وقتی همسرت حرف میزنه مستقیم نگاهش کن، ❤️ و با سر حرفش رو کن یا جملات تاییدی بهش بگو. مثل درست میگی و ... و مهمتر از همه اینکه به لب داشته باش ❤️اگه نقدی هم به حرفش داری همون اول نزن توی ذوقش ❤️ اول سعی کنید با چند تا نکته مثبت توی حرفهاش تاییدش کنی و بعد نظر خودتو رو با ملایمت بگی ❤️ مطمئن باشی که اینطوری اثر حرفت خییییلی بیشتره 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠مردان دوست دارند که را به تنهایی حل کنند. 💠 اگر مشکلی را می‌کنند یعنی هستند به تنهایی موضوع را حل کنند و خود را برای حل آن می‌دانند. 💠 پس کتمان برخی مشکلات یا مسائل توسط آنها نشانه به شما نیست. 💠 آنها در صورت لزوم با شما در میان می‌گذارند. وظیفه شما خانمها این است که بعد از مطلع شدن، مرد را نکنید و حتی احساس درونی او را نمایید. مثلا بگویید: من مطمئنم که قادر هستی این مشکل را حل کنی! 💠 با یکدیگر و آگاهی از تفاوتهای روحی و شخصیتی یکدیگر، مانع ایجاد بگو مگو و لفظی شویم! 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠مردان دوست دارند که را به تنهایی حل کنند. 💠 اگر مشکلی را می‌کنند یعنی هستند به تنهایی موضوع را حل کنند و خود را برای حل آن می‌دانند. 💠 پس کتمان برخی مشکلات یا مسائل توسط آنها نشانه به شما نیست. 💠 آنها در صورت لزوم با شما در میان می‌گذارند. وظیفه شما خانمها این است که بعد از مطلع شدن، مرد را نکنید و حتی احساس درونی او را نمایید. مثلا بگویید: من مطمئنم که قادر هستی این مشکل را حل کنی! 💠 با یکدیگر و آگاهی از تفاوتهای روحی و شخصیتی یکدیگر، مانع ایجاد بگو مگو و لفظی شویم! 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠مردان دوست دارند که را به تنهایی حل کنند. 💠 اگر مشکلی را می‌کنند یعنی هستند به تنهایی موضوع را حل کنند و خود را برای حل آن می‌دانند. 💠 پس کتمان برخی مشکلات یا مسائل توسط آنها نشانه به شما نیست. 💠 آنها در صورت لزوم با شما در میان می‌گذارند. وظیفه شما خانمها این است که بعد از مطلع شدن، مرد را نکنید و حتی احساس درونی او را نمایید. مثلا بگویید: من مطمئنم که قادر هستی این مشکل را حل کنی! 💠 با یکدیگر و آگاهی از تفاوتهای روحی و شخصیتی یکدیگر، مانع ایجاد بگو مگو و لفظی شویم! 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan