eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت خلاصه کلی دلبری میکنم امروز😍🙈 بعد از ظهر شد🌆 و دل تو دلم نبود💓 اول رفتم آرایشگاه💇‍♂ و خودمو مرتب کردم و اومد خونه و لباسم رو اتو زدم 👌تا شلخته نباشم جلوی چشم مینا... یادم اومد تو ماشین اهنگی ندارم و سریع رفتم تو فلشگ اهنگایی ریختم که میدونستم مینا دوستشون داره و خوشش میاد ازشون...😍 خیلی استرس داشتم... نکنه ماشین رو وسط راه خاموش کنم نکنه سوتی بدم و آبروم بره 😕 یه دعای قبل رانندگی از الیاس یاد گرفته بودم و توکاغذ نوشته بودم و توجیبم بود و قبل حرکت میخوندم ✨(سبحان الذی سخرلنا هذا و...)✨ خلاصه آماده شدیم و همه چیز آمده ی یه بعد از ظهر خاطره انگیز بود... با مامان رفتیم جلو در خاله اینا و منتظر بودیم که بیان... تا بیان چند بار تو آینه جلوی ماشین خودم رو برانداز کردم و چند تار مویی که پایین میومدن رو دوباره بالا میدادم و عرق پیشونیم رو خشک میکردم..😁😅 در حال ور رفتن با ضبط ماشین و پیدا کردن پوشه اهنگ ها بودم که صدای در یهو من رو به خودم اورد... خاله از در اومد بیرون و در خونه رو بست و سوار ماشین شد و بعد از سلام و احوالپرسی و تبریک ماشین نو نشست و در ماشین رو هم بست 😕 راه نیوفتاده بودم و منتظر مینا بودم که خاله گفت: -منتظر چیزی هستین؟😊 -مامانم گفت: مینا جون مگه نمیاد؟😟 -نه راستش...مینا درس داشت و گفت حوصله بیرون اومدن نداره...😊 -بدجور تو ذوقم خورد...😣 -دیگه حوصله بیرون رفتن و دور زدن رو نداشتم...😞 دوست داشتم زودتر این بعد از ظهر نکبت تموم بشه و برم خونه...😞حتی حوصله نداشتم اهنگها رو هم بزارم و تمام مدت رادیو گوش دادیم...😣 . . 💓از زبان مینا💓 روز به روز با محسن صمیمی تر میشد و هم بهش بیشتر... یه جورایی بهش داشتم میشدم و اگه یک روز بهم پیام نمیداد نگرانش میشدم بعد دانشگاه هم با هم بیرون میرفتیم و من رو تا سر کوچمون میرسوند... وقتایی هم که تو خونه بودیم دایم باهاش میکردم و یه جوری گزارش هر اتفاق جدید زندگیمون رو بهش میدادم... حتی به بارکه مجید بهم جکی فرستاده بود و خوشم اومده بود و جک رو برای محسن فرستادم ولی اینقدر هول بودم که اسم مجید بالای جک افتاد و محسن شاکی شده بود و قضیه مجید رو برای محسن هم تعریف کرده بودم...😐 و همین باعث شده بود احساس خطر کنه و به مساله نگاه کنه. 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙊❌راهنمای چت با نامحرم! هروقت خواستی به یه نامحرم پیام بدی ،اول این سوالاتو از خودت بپرس... ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan