eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
طرف اس ام اس داده شناختی منو ؟؟؟ منم جواب دادم نه والله .... شما ؟؟؟ میگه خاک تو سرت دوست دخترتم شماره جدید گرفتم چطور دست خطم رو نشناختی ؟؟😢😢😳 اسید میخوریم به سلامتی همه 😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/cognizable_wan
همسایمون تازه مبل خریده، بچش داشت تو کوچه بازی میکرد، که یدفعه باباش از پنجره سرشو آورد بیرون داد زد: واسه چی بیرون داری بازی میکنی بیا خونه بشین رو مبل😏😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/cognizable_wan
👌‌دلگیر نباش دلت که گیر باشد رها نمی‌شوی! یادت باشد ، خدا ، بندگان خود را با آنچه بدان دلبسته‌اند می‌آزماید ... آزاد بودن،شرط شهادت است.🕊 http://eitaa.com/cognizable_wan
چشمهایت را باز ڪن و ببین اے شهیـــد ، من ڪہ نہ ! تمام دنیـا مبهوت ‌چهره‌ے زیبایت ‌گشتہ‌اند زیبا دل‌کندے از تمام‌ تعلقات‌دنیوے و چہ خریدارے داشتے تو... ❤️ ‌
از کجا اومده قدیما که تهرانی‌ها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میدادن برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیط رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون، الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین 😅 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ✾• http://eitaa.com/cognizable_wan
آیت الله کشمیری (ره) : ۷۰ مرتبه استغفار بعد از نماز عصر ، مفید است برای روشنایی دل ، چنانکه امام صادق (علیه السلام) فرمود : هفتصد گناه را خدا می آمرزد. (روح و ریحان ص۸۳) ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ✾• http://eitaa.com/cognizable_wan
👈*خيلی آموزنده است حتما بخونيد* ✍ نویسنده‌ای مشهور، در اتاقش نشسته بود تک و تنها، دلش مالامال از اندوه، قلم در دست گرفت و چنین نوشت : 🔴 سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند. مدتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت 😒 🔴 در همین سال به سن شصت رسیدم و شغل مورد علاقه‌ ام از دستم رفت. سی سال از عمرم را در این مؤسسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم 😔 🔴 در همین سال درگذشت پدرم، غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت 😢 🔴 در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌اش محروم شد و مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود 😟 🔴 از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد 😔 و در پایان نوشت *خدایا، چه سال بدی بود پارسال!* 👈 در این هنگام همسر نویسنده، بدون آن که همسرش متوجّه شود، وارد اطاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌ زده یافت. از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند. بی آنکه واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اطاق را ترک کرد. اندکی گذشت که دیگربار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد. *نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود :* 🔵 سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم 😊 🔵 سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت سال رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم و حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم 😄 🔵 در همین سال بود که پدرم، در نود و پنج سالگی، بدون آنکه زمین‌گیر شود یا متّکی به کسی گردد، بی آنکه در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت 😊 🔵 در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید 🤗 🔵 اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی آن که معلول شود زنده ماند 😍 و در پایان نوشته بود: *سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!* نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده، از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد . *✨در زندگی روزمره باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه شاکر بودن است که ما را مسرور و شادمان می‌سازد.🌹🌹 *شما هم در زندگی روزمره و مشکلات روزانه، نوع نگاه و نگرش را به زندگی تغییر بده این راهکار است.* 📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ 👸زن با دلبری، لوندی و خصوصیات زیبای دخترانه و زنانه سخت ترین و خشن ترین مردها رو میتونه عاشق و شیفته خودش کنه 💔متاسفانه خصوصیات اخلاقی و رفتاری خیلی از خانمها امروز بوی مردانه و جنس نر گرفته ❌برابری زن و مرد به معنای برابری رفتاری .اخلاقی و عملکردی در زندگی زناشویی نیست . قرار نیست هر دو جنسیت خود را فراموش کنند 👈🏻 اگر همسرت از صبح با بسیاری درگیر بوده و اکنون با عصبانیت به خانه برگشته و حتی به غلط این رفتار را به خانه آورده . روش شما نباید دقیقا رفتار شبیه ایشون باشه اتفاقا در همین لحظات است که مرد خسته و خشن یا شیفته همسر مهربانش خواهد شد و یا کم کم از او سرد میشود درست است مرد باید با روی خوش به خانه بازگردد . اما حالا که اینگونه برگشته . زن زیبا رو و مهربان مرهمی بر دردهای جسمی و روحی آن مرد خواهد شد ❌دوباره موضع نگیرید . دوباره پیام نگذارید که چرا به نفع آقا یون پیام می‌گذارید . خیر اصلا اینگونه نیست به هیچ وجه . عرض کردم مرد هم باید سعی کند با روی خوش به خانه برگردد . و زن نیز با رفتار زنانه به استقبال مرد برود 👈🏻 یک سلام و احوالپرسی گرم . یک استکان چای . کمی ماساژ روحی و جسمی و هر روش عشق آفرین ، معجزه خواهد کرد . با همسرتان صحبت کنید و چای بنوشید و از اندوه و درد هم بکاهید . سنگ صبور هم باشید . خانه را تبدیل کنید به آرام ترین و بی استرس ترین نقطه دنیا برای همسرتان . این اتفاق دو طرفه است کم کم اثرات فوق العاده رفتار هوشمندانه و ظریف خودتان را به وضوح خواهید دید 💟 زن نماد زندگی . احساس . عاطفه و عشق ورزیدن است و اگر بخواهد و کمی صبور باشد . اندک اندک خواهد توانست زندگی را مطابق با میل خود و حتی مطابق با سلیقه همسر و تمامی افراد خانواده پیش برد. 💖💖💖💖💖💖💖 http://eitaa.com/cognizable_wan
💞💍⭐️ 💍⭐️ ⭐️ ❣چیزی که زن دارد و مرد را تسخیـر می کندمهربانی اوست نه سیمـای زیبایش. 👫شخصی با یک بازیگر زیبا ازدواج کرد، پس از مدتی طلاق گرفت و با زنی ساده اما مهربان ازدواج کرد. دیگران او را سرزنش کردند.اما او پاسخ داد شما چهره واقعی او را در زمان عصبانیت و بد اخلاقی ندیده بودید و الا هیچ وقت مرا سرزنش نمی کردید و بالعکس این همسرم درست است که زیبایی آن زن را ندارد ولی وقتی لبخند می زند زیباترین زن دنیا می شود. http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 ! 💠 هیچ‌کس نمی‌تواند در زندگی شما و همسرتان بکشد مگر اینکه شما یا همسرتان از قبل به او نشان داده باشید. 💠 در این مورد باشید و اجازه دخالت ندهید. 💠 دخالتها گاهی به زندگیتان می‌زند که اصلاحش مدتهای طولانی، زمان می‌برد. 🍃❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
👈در یکی از شهرهای کوچک واقع در ایالات فیلادلفیا (امریکا) زن ها مبتلا به قماربازی شده بودند. ابتدا کشیش ها و روزنامه نویس ها و خطبا و فصحا تا می‏توانستند راجع به بدی قمار خصوصاً برای زن ها گفتند و نوشتند، ولی مثل همین حرف های خودمانی مانند گردو روی گنبد سُر خورد و پایین افتاد و به جایی نرسید. 👌👈تا آنکه شهردار محل به فکر افتاد یکی دوتا باشگاه و نمایشگاه هنری زنانه دایر کند و سرگرمی های مناسب در آنجا فراهم نماید، از قبیل نمایش بچه ‏های چاق و تندرست‏ و جایزه دادن به مادران کاردان، و از قبیل کارهای دستی و غیره، که هرکدام برنامه و ترتیبات خاصی داشت و مردم را سرِ ذوق می ‏آورد. دو سه سالی از این جریان گذشت که زن های آن شهر به کلی قمار را فراموش کردند. 📚امر به معروف در آثار شهید مطهری، ص104 ┄━═✿🌺💠🌺✿═━┄ 🇮🇷 http://eitaa.com/cognizable_wan
❌ « تلنگر » ⛔️ مراقب فریب شیطان باشید هر چقدر که خود را بازیچه ی دست شیاطین قرار دهید به همان اندازه از خدا دور میشوید و همین دور شدن ، باعث ایجاد فتنه و آسیب در زندگیتان میشود ⚠️ پس خود را بازیچه ی دست شیاطین قرار ندهید خصوصا در فضای مجازی آنهم با هر نامحرمی پس مراقب باشید‼️ http://eitaa.com/cognizable_wan
😭😭😭 👇جوانی موبایلش را که کنار قرآن گذاشته بود یادش رفت با خودش ببره و رفت بیرون از منزل " قرآن سوالی از موبایل میکنه " * چرا اینجا انداختنت ؟ 📱موبایل: این اولین بار است که منو فراموش میکنه 📖قرآن : ولی من را که همیشه فراموش میکنه 📱موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ،اونم با من 📖قرآن: منم همیشه با اون حرف میزنم ولی اون نه گوش میده و نه با من حرف میزنه * 📱موبایل: آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم.. 📖قرآن: منهم پیام و بشارتهایی دارم و وعده های زیبا دادم ولی فراموشم میکنند* 📱موبایل: از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضرر باز هم منو ترک نمیکنه.. 📖قرآن: ولی من طبیب روحها و نفسها و جسم "ها هستم با این همه درمان ، از من دوری میکنه 📱موبایل: از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه 📖قرآن: من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه.. در این بین صدای پای جوان آمد که " موبایلم یادم رفته " 📱موبایل: با اجازه شما ، اومد منو ببره، من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه.... 📖 "" قرآن : من هم قیامت به خدایم شکایت میکنم و عرضه میدارم "یارب ان قومی اتخذو هذا القران مهجورا " ای مسلمانان والله قرآن مهجور مانده... در نشر این پیام کوشا باشید.. 😭http://eitaa.com/cognizable_wan
💫 ➖مردها نمی دانند که: نیازهای شش گانه زن چیست؟ 🔘نیازهای شش گانه زن واقعا همین شش مورد است: ➊➭علاقه😍 ➋➭درک 🙂 ➌➭احترام☺️ ➍➭عشق ورزی❤️ ➎➭اعتبار😎 ➏➭اطمینان خاطر 🤗 🔴اما گاهی مردها به اشتباه، آن چه خود نیاز دارند را به همسرانشان عطا می کنند. http://eitaa.com/cognizable_wan
هیچ وقت در جمع به بیان ضعفهای همسرتان نپردازید حتی به شوخی. مردها به این موضوع حساسیت بسیارزیادی دارندوممکن است بعدا وبصورت ناخوداگاه واکنشهای شدیدی نشان دهند. 💓http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹 هنگامی که می‌خواهید به حالت آشتی و صلح برگردید، به همسرتان بگویید که دوستش دارید. اطمینان دهید احساس شما نسبت به همسرتان هیچ‌گاه و تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد...! http://eitaa.com/cognizable_wan
"غیـرت خـوب اسـت یا بـد؟!!!" 🍃 آقایان دقیق توجه داشته باشند که غیرت را با چیزهای دیگه اشتباه نگیرند. غیرتمند بودن لازمه‌ی وجود هر مرد است اما نباید آنرا با تعصب، افراط و بدبینی اشتباه گرفت. 👈 غیرت یعنی داشتن توجه از روی محبت به همسر شما، باید باغیرت و توجه‌تان، محیط را برای او امن کنید. ❎ اما هنگامی که این توجه با تعصب و بدبینی آمیخته میشود، امنیت را از او می‌گیرد و وجودش را پر از ترس می‌کند و شک و بدگمانی‌های بیش ازحد شما در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل می‌دهد. با دست خودتان عشقتان را نابود نکنید!!! ✅ باغيرت مردی هست که می‌شود در آغوشش، عالم و آدم را از یاد برد...! 👇👇👇 ❤️http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹قسـمـت بـیـسـت و یکم ناهار که تموم شد،کارن گفت:غذای خوشمزه ای بود تاحالا انقدر غذای خوبی تو ایران نخورده بودم. جمله بندی هاش هنوز یکم مشکل داشت اما لهجه قشنگش و صدای مردونه اش دل هر شنونده ای رو میبرد. مادرجون لبخندی زد وگفت:نوش جونت مادر. آناهید خودشیرینی کرد وگفت:غداهای ایران محشره آقاکارن. کارن بایک نگاه گذرا به آناهید،حرفش رو بدون جواب گذاشت.چنان ذوقی کردم که خدامیدونه. بالاخره همه بلندشدیم و حرکت کردیم سمت پایین کوه.به زهرا زنگ زدم و گفت من تا ده دقیقه دیگه میرسم. تاموقعی که زهرابیاد ماهم رسیدیم پایین.اوف این دختر دست از سر چادرش برنمیداره همه جا میپوشه آبرو مارو میبره‌‌. اومد جلو و به هممون سلام کرد و بعدم همه سوار ماشینا شدیم راه افتادیم سمت قهوه خونه قدیمی اقاجون. اونجا تقریبا نزدیک دربند بود.نمای چوبی قشنگی داشت با آب نمای خوشگلی که به فضای قهوه خونه زیبایی منحصر به فردی بخشیده بود‌. تخت های بزرگ و کوچیکی،قهوه خونه رو پر کرده بودند و صدای موسیقی سنتی روحتو تازه میکرد.البته اینا توضیحات ادبیه من به شخصه از موسیقی سنتی متنفرم. رو یک میز بزرگ نشستیم و آقاجون مرد جوونی رو صدا زد که لباس سنتی قشنگی پوشیده بود. اومد جلو و گفت:خوش اومدین خان سالار.چی بیارم براتون؟ _۱۳تا چای دبش برامون بیار با خرما و پولکی. مردجوون تعظیم کوتاهی کرد و رفت.نه تنها اینجا بلکه همه مردم تهران،آقاجون رو میشناختن و عزت و احترام سرش میزاشتن. مشغول گوش دادن به صحبتای بقیه شدم. بابا به کارن گفت:خب دایی جان چیکار کردی تو این مدت؟ _راستش خیلی دنبال خونه بودم اما متاسفانه تو ایران به پسر مجرد خونه نمیدن. عموگفت:چرا مجرد کارن؟مگه شیرین باهات نمیاد؟ کارن شانه بالا انداخت و حرفی نزد. عمو رو کرد به عمه و گفت:آره شیرین؟نمیری باهاش مگه؟قراره جداشین؟ _چی بگم والا داداش خودسر برای خودش تصمیم میگیره و منم دیگه کاری به کارش ندارم.من بعد مدتها برگشتم دوست دارم پیش مامان بابام زندگی کنم.نمیخوام ازشون دور بشم. همگی ساکت شدند تا چای ها رو آوردند. زهرا ذوق زده ظرف پولکی ها رو برداشت وگفت:وای عاشق پولکیم. دم گوشش گفتم:ادای نخورده ها رو درنیار زشته. بااخم نگاهم کرد وگفت:دختری که شور و ذوقشو نشون نده دختر نیست شلغمه آجی. باتعجب نگاهش کردم و متوجه نگاه بی پروا کارن هم شدم.انگاری بعید میدونست همچین حرفیو از یک دختر چادری. ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹قسـمـت بـیـسـت و دوم "کارن" ازحرف زهرا خنده ام گرفته بود.این دختر درکنار حجابش دختر بامزه ای بود.متوجه نگاهم نشد و پولکی ها را یکی یکی گاز زد.دندون های سفید و ردیفش بهم چشمک میزدن که منم از این پولکی ها بچشم. با چای که امتحانش کردم دیدم واقعا خوشمزه است و زهراحق داره انقدر دوسش داشته باشه. طعم غذاهای خارج همه یک جور بود اما ایران فرق داشت.هرغذا،طعم منحصر به فرد و خاصی داشت که من رو مشتاق تر به چشیدن همشون میکرد. چای که خوردیم رفتیم یکم با ماشین دور شهر رو گشت زدیم.خیلی دوست داشتم برج میلاد رو ببینم.مادرجونم کلی استقبال کرد و همگی رفتیم برج میلاد.بلندی و عظمتش واقعا زیبا بود و آدمو مجذوب میکرد.به ایفل نمیرسید اما قشنگ بود. کلی عکس دسته جمعی و تکی اونجا گرفتیم و جالب اینکه زهرا تو هیچکدوم از عکسا نیومد. از اونجا یک دوربین برای خودم خریدم تا هروقت تنهاجایی میرم عکسی به عنوان یادگاری بگیرم.درحال تنظیم کردن دوربینم بودم که چند تادختر ازجلوم رد شدن و با عشوه گفتن:از ما عکس نمیگیری خوشتیپ؟ با اخم تندی نگاهشون کردم. یکیشون که وضعش خراب تر ازبقیه بود،گفت:چه بداخلاقی تو _بزنین به چاک تا روی سگم بالانیومده. مستانه خندیدند.همون نفر اول گفت:نکنه گَشتی؟ نفهمیدم منظورشو اما ازشون دور شدم و سمت خانواده برگشتم. همگی دور یک میز نشسته بودند و محو عظمت برج میلاد شده بودند.ازجمع جداشدم و رفتم سمت تپه ای که از اونجا هم برج میلاد و هم همه ی شهر کاملا دیده میشد و آرامش خاصی داشت.مشغول عکس گرفتن شدم که صدایی رو شنیدم. _منم عکاسی دوست دارم اما به رشته ام نمیخوره. با دیدن زهرا تعجب کردم.فکر میکردم دختری گوشه گیره و حرف زدن با مردا براش عاره. _چیه اینجوری نگاه میکنین؟لابد انتظار داشتین یک گوشه بشینم و با هیچکس حرفی نزنم بخاطر این چادری که رو سرمه؟ به دوربینم نگاه انداختم و گفتم: انتطار که نه.من دربارت همچین فکری میکردم. _سعی کنین زود کسیو قضاوت نکنین.فقط یک نفره که میتونه تواین دنیا قاضی و دادگرباشه اونم شما نیستین. یکدفعه سوالی به ذهنم رسید که فوری پرسیدم:چرا چادر میپوشی؟ لبخند قشنگی زد و رفت جلو تا اینکه به لب تپه رسید.لبه های چادرش رو باد به بازی گرفت.صحنه قشنگی بود برای عکس گرفتن. _چون عاشقم همینو که گفت از پشت سر ازش عکس گرفتم صدای دوربین رو که شنید،گفت:چه زودم عکس گرفتین. فکر کردم شاکی میشه و میگه چرا ازم عکس گرفتی یالا پاک کن. اما فقط جلو اومد و گفت:مواظبش‌باشین وقتی داشت از تپه پایین میرفت من محو چادرمحکمش بودم که از روی سرش تکون نمیخورد. ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹قسـمـت بـیـسـت و سـوم وقتی برگشتم پیش بقیه،زهرانبود.بی تفاوت نشستم کناردایی و بادوربینم ور رفتم. دایی زد به شونه ام و گفت:آقاکارن یک عکسی از ما نمیگیری با دوربینت؟ عکسای قبلی رو با گوشیم گرفتم و برای همین تصمیم گرفتم این عکسو با دوربین بگیرم که بعد چاپ کنم. همه رو جمع کردم کنارهم ایستادن.زهراهنوز هم نبود و غرورم اجازه پرسیدن نمیداد.ازشون دوتاعکس گرفتم و گفتم حتما چاپ میکنم براتون. انقدر چیزی خورده بودیم که جا برای شام نداشتیم.بیخیال جگر شدیم و راهی خونه شدیم.بعد خداحافظی،هرکس سوار ماشین خودش شد و راه افتادیم.و هنوز هم زهرا نبود.بودن نبودنش مهم نبود برام اما انگار کمبودش حس میشد. کنار اون دوتا دخترعمو جلف و سبک سرم،برای زهرا احترام زیادی قائل بودم. هنوز هم درگیر جواب کوتاهش بودم که درپاسخ سوالم داد "چون عاشقم" عاشق کی بود یعنی که چادر سر میکرد؟عشقش بهش گفته بود چادر سرت کن؟نمیدونم بیخیال چندان مهم نیست. خیلی زود رسیدیم و منم یک راست رفتم سمت اتاقم و از خستگی بیهوش شدم. صبح روز بعد با یک دوش آب گرم،صبحمو آغاز کردم که حسابی سرحالم کرد.صبحونه مفصل مادرجونم بهم چسبید.قرار بود امشب همگی باهم بریم شهر بازی.من ازشهر بازی خوشم نمیومد بچه گانه بود اما دوست داشتم این موردم تو ایران تجربه کنم. تاشب ازخونه رفتم بیرون و برای خونه و کار یه کارایی انجام دادم که خداروشکر ثمره بخش بود.خیلی روحیه گرفتم و خوشحال و خندون برگشتم خونه.دم در،مادرجون نذاشت برم تو و سریع سوار ماشینم کرد گفت:دیرشد پسرم زود باش. خان سالار هم که اومد،راه افتادیم طرف شهربازی.از دور نمای قشنگی داشت اما شهر بازی اینجا کجا و شهربازی فرانسه کجا!؟ میدونستم زهرا نیومده چون سوارشدن تو این وسایلا با چادر سخت بود اما درکمال تعجب زهرا اومده بود و با شوق و ذوق سمت وسایل میرفت تا سوار بشه‌. ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
در مورد هر چه ميگى فکر کن ولى هر چه فکر میکنی نگو احترام مثل لباس میماند... به بعضى ها مياد... به بعضى ها نمياد... هميشه با کسى درد و دل کنید که دو چيز داشته باشد یکى ”درد” ديگرى "دل" تنها چيزى که خرجى ندارد جارى شدن در ذهن ديگران است پس آنگونه جارى شويد که خنده بر لبانشان نقش ببندد نه نفرت در دلشان. هميشه ميگن سر بى گناه تا پاى دار ميره اما بالاى دار نميره ولى تا حالا كسى به اين فكر نكرده که رفتن تا پاى دار براى بى گناه از صد بار مرگ بدتره ما آدم های هستيم كه به راحتى به هم دروغ میگوييم ولى بزرگترين معيارمون براى دوستى صداقته 👇👇👇 ❤️http://eitaa.com/cognizable_wan