ضربالمثل «مرغ میخواند، خروس میزاید» کنایهای است از وعدهها یا ظاهر فریبندهای که نتیجهای عجیب، ناهماهنگ یا متضاد به بار میآورد. این ضربالمثل وقتی به کار میرود که:
کسی وعده دلفریب و زیبا میدهد، اما نتیجهاش کاملاً برعکس یا بیربط از آب درمیآید.
یا در موقعیتی انتظار یک چیز میرود، ولی نتیجهاش عجیب و نامعقول است.
ریشه و معنی استعاری:
در واقع، از لحاظ طبیعی مرغ میخواند و تخم میگذارد، و خروس اصلاً نمیزاید. این تضاد زیستی (مرغ میخواند، ولی خروس زایمان میکند!) بهصورت طنز و تمثیل به کار رفته تا نشان دهد که چیزی که انتظارش میرفت (مرغ = وعده خوب، صدا = امید) حاصل نشده و برعکس، نتیجهای غیرمنتظره و نابجا بهدست آمده.
کاربرد امروزی:
مثلاً اگر کسی پروژهای را با وعدههای بزرگ و تبلیغات پرطمطراق شروع کند، اما در پایان چیزی بیفایده تحویل دهد، میگویند:
«اینم از پروژهش! مرغ میخوند، خروس زایید!»
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
«کار را که کرد؟ آن که تمام کرد»
🔹 معنی:
شروع کردن کار مهم است، اما کسی که آن را به پایان میرساند، شایسته ستایش است. بسیاری شروع میکنند، اما تنها افراد با اراده آن را به سرانجام میرسانند.
---
🔸 حکایت مناسب:
در زمانهای قدیم، در شهری دو نجار معروف بودند. یکی به نام «استاد رحمت» که با دقت و حوصله کار میکرد و هر کاری را که شروع میکرد، به بهترین شکل تمام میکرد، و دیگری به نام «استاد کاظم» که کارها را سریع شروع میکرد، اما معمولاً آنها را نیمهکاره رها میکرد.
روزی پادشاه به شهر آمد و تصمیم گرفت برای دخترش تاب یک کالسکه طلایی ساخته شود. هر دو نجار داوطلب شدند. پادشاه گفت هرکس زودتر و بهتر بسازد، پاداش بزرگی خواهد گرفت.
استاد کاظم با عجله شروع به کار کرد و همه جا را پر از سر و صدا کرد. اما پس از چند روز، بیحوصله شد و دنبال کار دیگری رفت.
در سوی دیگر، استاد رحمت آرام و بیسروصدا، ولی پیوسته کار کرد. او همه چیز را با دقت تراشید، رنگ کرد و تا آخرین لحظه آن را پرداخت و صیقل داد.
زمانی که پادشاه برای دیدن نتیجه آمد، استاد کاظم کاری نیمهکاره و بیاستحکام نشان داد. اما استاد رحمت، کالسکهای زیبا، براق و محکم آماده کرده بود. پادشاه خندید و گفت:
«کار را که کرد؟ آن که تمام کرد!»
و دستور داد استاد رحمت را با طلا و خلعت سلطنتی پاداش دهند.
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
ضربالمثل: «از این انگور شرابی درنمیاد»
📌 معنی: از این فرد یا کار، فایده یا نتیجهای حاصل نمیشود؛ بیثمر است.
#حکایت
در زمانهای قدیم، در روستایی مردی بود به نام کریم که سالها بود تاکستانی داشت. هر سال با زحمت زیاد انگورها را میچید و به امید شراب خوب، به خمرهها میریخت، اما هر بار نتیجه تلخ بود: یا شرابش میگندید، یا ترش میشد، یا آنقدر بیکیفیت بود که کسی حاضر نبود بخرد.
همسایهاش حاج رضا که باغبان کاربلدی بود، بارها به او گفت:
«کریمجان، این انگورهای تو، نژادش خوب نیست. از این انگور شرابی درنمیاد. یا باید نهالها رو عوض کنی، یا قید شراب گرفتن رو بزنی.»
اما کریم هر بار با لجاجت میگفت:
«نه! من بالاخره از همین باغ، شرابی درست میکنم که همه توی ده بهش غبطه بخورن.»
سالها گذشت و کریم همه عمرش را صرف آن تاکستان کرد، ولی هیچوقت شراب خوبی از آن نگرفت. مردم ده هر وقت میخواستند کسی را که از یک راه نادرست دنبال نتیجهای است سرزنش کنند، میگفتند:
«از این انگور، شرابی درنمیاد!»
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
(تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان):
معنی: هنگامی که پیشامدی غیرمنتظره و به وجود آمدن فرصت و موقعیت چیزی نصیب فرصت طلبان و مفت خوارگان شود.
دختری عاشق جوانی بود و همواره در آتش عشق و دوری او میسوخت به این امید بود که شاید روزی به او برسد. دختر هر روز کارش این بود که ظرفی ماست را به یکی از دکانهای محله برای فروش ببرد. ناگاه آن جوان، مرد. وقتی خبر مرگش به دختر رسید، دختر از ناراحتی مثل مار بر خود میپیچید ولی از ترس پدر و مادرش جرات گریه کردن نداشت. فردای روزی که خبر مرگ معشوق را شنیده بود، ظرف ماست را بر سر گذاشت و به طرف دکان روان شد.
چون قدری راه رفت عمدا" پای خود را به زمین، گیر داد و ظرف ماست را به زمین انداخت و بالای سر آن نشست. در ظاهر به بهانهی شکستن ظرف و ریختن ماست و در واقع در غم آن جوان شروع کرد به گریه تا کمی دلش سبک شود. در این گیر و دار چند فقیر و گرسنه سر رسیدند و مشغول لیسیدن ماست شدند. پیر مردی دانا که این جریان را دیده بود گفت:
تغاری بشکند ماستی بریزد
جهان گردد به کام کاسه لیسان
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
«زعفران که زیاد شد به خورد خر میدهند»:
زغفران یکی از گرانترین گیاهان جهان است ، زعفران گیاهی است از تیرهی زنبقیان، سردهی زعفران که به عنوان ادویه در آشپزی کاربرد دارد. کلاله و خامه زرشکی رنگ گل زعفران جمعآوری و خشکانده میشود، و از آن برای چاشنیزنی و رنگ دهی غذاها استفاده میشود. زعفران سالهاست که به عنوان گرانبهاترین ادویه جهان بر حسب وزن شناخته میشود
چیزی که میتواند برای شما جالب باشد آن است که زغفران در واقع عربی شده کلمه فارسی «زربران » است ، این هم اشاره به رنگ طلایی رنگی که این ادویه به غذاها میدارد و هم به قیمت آن که هم ارز طلا است اشاره میکند
حالا زعفران چرا این قدر گران است ؟ فقط یک دلیل دارد و آن هم کمیاب بودن آن است …
زغفران فقط در منطقه خاصی از ایران و بخشی از افغانستان به عمل میآید و خلاصه خیلی در دسترس نیست
این گیاه بسیار هم حساس است و در طول مدت کشت باید مراقب آن بود.
طبیعی است که اگر کسی به الاغش زغفران بدهد میخورد اما به طور طبیعی کسی این کار را نمیکند، چرا ؟ چون گران است ، چون کم است
اما اگر برفرض محال روزی زغفران زیاد شد و در همه جا رویید مثل کاه یا یونجه این امکان وجود دارد که خوراک خر هم شود.
این ضرب المثل میخواهد بگوید که هر چیزی زیاد شود ارزش واقعی خود را از دست میدهد.
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
«عباسوار پشت کسی وایسادن»
این ضربالمثل به کسی گفته میشود که مثل حضرت ابوالفضلالعباس (ع)، با تمام وجود، جانفشانی و غیرت، از کسی یا چیزی حمایت میکند؛ کسی که بیچونوچرا در کنار حق و مظلوم میایستد و از حمایت خود کوتاه نمیآید، حتی اگر جانش را بدهد.
در روز تاسوعا، حضرت عباس (ع)، نماد وفاداری، شجاعت، غیرت و حمایت از امام حسین (ع) است. او با اینکه میدانست در نهایت به شهادت خواهد رسید، اما دست از یاری امام برنداشت. وقتی میگوییم:
«فلانی عباسوار پشت فلان کس وایساده»،
یعنی:
اون شخص مثل حضرت عباس، با تمام توان و از جان و دل، پشت اون آدمه. حاضر نیست اون فرد رو تنها بذاره، حتی اگه به ضررش تموم بشه. به عهدش وفاداره و تا آخر، پشت حق میایسته. ✅ مثال در زندگی روزمره: وقتی مادری در برابر سختیهای زندگی، مثل کوه پشت بچههاش وایمیسته. وقتی دوستی در شرایط سخت، پشت دوستش رو خالی نمیکنه. وقتی کسی در دفاع از مظلوم، خودش رو به خطر میندازه.
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
«خاله خاله، تا کی به ناز ننه؟»
---
📜 ریشه و داستان:
این ضربالمثل به زمانهایی برمیگردد که نقش مادربزرگ، خاله و مادر در تربیت بچهها خیلی پررنگ بود، بهویژه در خانوادههای سنتی. بچهها معمولاً زیر بالوپر خاله یا مادر بزرگ بزرگ میشدند و بیش از حد لوس یا وابسته بار میاومدند.
در چنین شرایطی، وقتی پسری یا دختری بزرگ میشد اما همچنان رفتارهای کودکانه، بیمسئولیت یا وابسته نشان میداد و هنوز به اصطلاح از "زیر دامن ننه بیرون نیومده بود"، اطرافیان یا بزرگترها با طعنه میگفتند:
🔸 «خاله خاله، تا کی به ناز ننه؟»
یعنی: تا کی میخوای لوس و وابسته باشی؟ وقتشه مستقل بشی و روی پای خودت بایستی.
---
✳️ کاربرد امروزی:
در موقعیتی گفته میشه که کسی سناش بالا رفته ولی هنوز مسئولیتپذیر نیست، کار نمیکنه، یا بیش از حد به خانواده وابستهست.
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
ضربالمثل: نخل بیثمر را با تبر میزنند
معنی: چیزی یا کسی که فایدهای ندارد، دیگر جایی در دل یا محیط ندارد و کنار گذاشته میشود.
---
داستان کوتاه برای این ضربالمثل:
در روستایی گرم و جنوبی، پیرمردی به نام عمو صالح زندگی میکرد که باغی پر از نخل داشت. سالها بود که نخلهایش خرمایی شیرین و مرغوب میدادند و اهالی روستا برای خرید خرما پیش او صف میکشیدند.
اما در گوشهای از باغ، نخلی بود که هیچگاه خرما نداد. نه یک خوشه، نه حتی سایهای درست و حسابی. عمو صالح سالها به آن نخل امید بست. برایش آب میبرد، خاکش را عوض میکرد، حتی برایش دعا میخواند. اما نخل، همچنان بیثمر مانده بود.
روزی پسر جوانی از روستا آمد و گفت: – عمو، این نخل نه سایه داره، نه بار میده. چرا نگهش داشتی؟
عمو صالح آهی کشید و گفت:
– دلبستگیه پسرم… از وقتی بچه بودی این نخل اینجا بود. ولی راست میگی… وقتشه تصمیم بگیرم.
چند روز بعد، صدای تبر در باغ پیچید. مردم وقتی دیدند که عمو صالح خودش دارد نخل بیثمر را میزند، گفتند: – عاقبت نخل بیثمر را با تبر میزنند.
از آن به بعد این جمله در دهان مردم ماند و هر وقت چیزی یا کسی بیفایده مینمود، این ضربالمثل را به یاد میآوردند.
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#حکایت
🟫 حکایت ضربالمثل «حلوا رو از دهنش گرفتن، گفت تلخ بود»
روزی روزگاری در شهری دور، مردی بود به نام قنبر که طمعکار و مغرور بود. قنبر همیشه در مجالس بزرگانی که سفرههای رنگین داشتند، بیدعوت سر میزد و منتظر میماند تا شاید لقمهای نصیبش شود.
روزی حاکم شهر برای تولد پسرش مهمانی بزرگی برگزار کرد. سفرهای گسترده شد با شیرینیهای گوناگون، بهویژه حلواهایی زعفرانی و مغزدار که آشپز مخصوص تهیه کرده بود.
قنبر بیدعوت، خود را به مجلس رساند و در میان مهمانان نشست. تا یکی از غلامان یک ظرف حلوا جلوی او گذاشت، با ولع دست دراز کرد و لقمهای بزرگ در دهان گذاشت. اما در همان لحظه، حاکم او را دید و با خشم گفت:
ـ این مرد را کی دعوت کرده؟!
غلامی جلو رفت و با عذرخواهی، ظرف را از جلوی قنبر برداشت. قنبر که خجالتزده شده بود، لقمه را به زور فرو داد و بلند گفت:
ـ اِی بابا، این که تلخ بود! همون بهتر که بردن!
مهمانان همه خندیدند و یکی از پیرمردان مجلس با لبخند گفت:
ـ «حلوا رو از دهنش گرفتن، گفت تلخ بود!»
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
🔹 جانماز آب میکشه
🔸 معنی:
کنایه از شدت ریاکاری و تظاهر به دینداری یک فرده.
یعنی آنقدر شخص خودش رو اهل نماز و عبادت نشون میده که حتی جانماز هم از این همه تظاهر خجالت میکشه و نیاز به شستن پیدا میکنه!
🔸 کاربرد:
وقتی کسی رفتارهای اغراقآمیز مذهبی داره ولی مشخصه که از روی صداقت و ایمان نیست، این ضربالمثل بهکار میره.
مثال در گفتگو:
– فلانی جلوی همه نماز میخونه، دعا میکنه، ولی پشت سر همه بد میگه.
– آره، دیگه جانماز هم براش آب میکشه!
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
«اگر دزد نبود، خانه ملا پر از طلا بود»
🔸 معنی: این ضربالمثل به طنز یا کنایه گفته میشود برای نشان دادن اینکه علت فقر، کمبود یا مشکل در دارایی یک نفر، بیشتر از همه به دلیل دستبرد یا ضررهایی است که دیگران (مثل دزد) به او وارد کردهاند، نه کمکاری خودش.
گاهی هم کنایه به توجیه بیپایه افراد است که کمبودها را گردن دیگران میاندازند.
#حکایت
روزی مردی روستایی با چهرهای ناراحت نزد قاضی شهر آمد. با آه و ناله گفت:
ــ آقا قاضی! اگر دزد نبود، حالا خانهام پر از طلا و نقره بود!
قاضی با تعجب پرسید: مالت را دزد برده؟
گفت: نه، ولی اگر دزد نبود، من با خیال راحت میخوابیدم، همه درها رو باز میذاشتم، خرجِ قفل و کلید نمیکردم، پاسبان نمیگرفتم، در نتیجه پولم جمع میشد، طلا میخریدم، حالا خانهام پر از طلا بود!
قاضی خندید و گفت:
ــ لابد اگر موش هم نبود، انبارت پر از گندم بود؟
روستایی با جدیت گفت: بله! تازه اگر همسایه فضول نبود، زنم هم همیشه آرام بود!
قاضی گفت: پس برو خداروشکر کن که هنوز خودت رو کسی ندزدیده، وگرنه میگفتی اگر دنیا نبود، من پادشاه بودم!
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
«فرش از زیر پات کشیدن»
#داستان
در شهری دور، مردی بود به نام حاجکریم که سالها در بازار فرشفروشان کار میکرد. او با صداقت، انصاف و مهربانیاش بین مردم شناخته شده بود و همه به او اعتماد داشتند. بعد از سالها شاگردی و تلاش، توانسته بود مغازهای بزرگ و معتبر برای خودش دستوپا کند.
حاجکریم یک شاگرد باهوش به نام رضا داشت. رضا اول کار با شور و شوق میآمد، از حاجی یاد میگرفت و میگفت: «مثل شما باشم، دیگه چیزی نمیخوام از دنیا!»
اما کمکم چشمش به سود و پولهای بزرگ افتاد. شروع کرد پشت پرده با مشتریها معاملههای جداگانه کردن، و حتی بعضی از مشتریهای قدیمی حاجی رو با وعده تخفیفهای کلان سمت خودش میکشوند.
یک روز که حاجی مریض شد و چند هفته نتونست به مغازه بیاد، رضا از فرصت استفاده کرد، مشتریها رو کامل جذب کرد، و وقتی حاجی برگشت، دید مغازهاش خالیه و حتی شریک قدیمیشم با رضا ساختوپاخت کرده.
مردم گفتند:
«رضا، فرش رو از زیر پای حاجی کشید!»
---
🔸 معنی:
در این داستان، رضا با دوز و کلک، جایگاه و اعتبار حاجکریم رو ازش گرفت.
این همون مفهوم ضربالمثل «فرش از زیر پات کشیدن»ه: یعنی یکی بیخبر و بیانصاف، موقعیت یا داشتهی ارزشمند کسی رو از او میگیره.
#ضرب_المثل
┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan