همسرت را تا میتوانی با كوچكترين بهانهها تاييد، تشويق و نوازش كن. انتقادات را كم كن، بگذار مايهی آرامش او باشی... شادی و رضايت او را شادی و رضايت خود بدان؛ زيرا واقعا اينگونه است.
او كسی است كه بيشترين لحظات عمرت را كنارش هستی و هر آنچه را كه در او تقويت كنی همان را برداشت خواهی کرد
👇
🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌸
#همسرانه
💌خانم های عزیز اگه مردتون غد و یه دنده س. اگه حرف، حرف خودشه و فقط بلده منم منم کنه.
اگه در برابر پیشنهاداتون جبهه میگیره و مدام میخواد تاییدش کنین.
اگه میل به گفتگوی مسالمت امیز نداره و خوشش نمیاد حرف بزنین.
💌راه حل اینجاست. راه حل کوتاه و یک کلمه ای است:
✅چشم
فقط برای مدت کوتاهی چشم بگین. بعد از این مدت پذیرای درخواست های شما میشن😉
❗️منتها حواستون باشه قبل هر درخواستی اول
یه چشم شما درست میگین
بچسبونین. بعد نظرتون و خواسته تون رو بگین.
جواب میده👌
🆔👇🏻
🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 چه نوع اطاعتی از شوهر، مفید است؟
✅ ایافقط با چشم گفتن ❤️شوهر تو بدست میاری؟؟😉
🔴 #استاد_عباسی
هدایت شده از مرا عهدیست با جانان...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰یک دقیقه درس اخلاق
🔻از سیگاریا یاد بگیرید!
🎙نکته ای از حجت الاسلام قرائتی
بابام چندساله داره درس میخونه، دیروز پایان نامشو دفاع کرد
اومد خونه گفت: ۱۸/۵ شدم
گفتم: باباهای مردم ۲۰میشن😏
و اینگونه انتقام سختی گرفتم😅😂
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
طالبی بخورید تا دچار افزایش فشار خون نشوید !🍈
مصرف این میوه به دلیل داشتن پتاسیم فراوان به افرادی توصیه می شود که از فشار خون بالا رنج می برند. پتاسیم به دفع سدیم اضافی بدن کمک و از فشار وارده به دیواره های عروق خونی کم می کند. با اضافه کردن میوه ی طالبی به رژیم غذایی خود، نه تنها با یک ماده ی غذایی سالم جلوی مصرف کربوهیدرات های سنگین و قندهای فرآوری شده را می گیرید، بلکه به روش های مختلفی هم به قلب خود کمک می کنید
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
༺════════
رفع گرمازدگی در تابستان !🌞
▫️تخم شربتی
▫️گلاب خالص
▫️هندوانه
▫️به لیمو
▫️خاکشیر و شربت آبلیمو
▫️عناب
+ هنگام گرمازدگی از دوش سرد ، باد مستقیم کولر و مایعات سرد اجتناب کنید
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
༺════════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#كليپ | شايد اگه تراول گذاشته بود به روش نمياورد 😅😂
🎞 http://eitaa.com/cognizable_wan 🎞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دوبله | به حال خودشون بزاريدشون 😂👏
🎞 http://eitaa.com/cognizable_wan 🎞
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۷)
#قسمت_هفت
♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگهان گناه دست کثیف و متعفنش را بر گردنم آویخت و قهقهه زنان فریاد بر آورد: خوشحالم دوست من، خوشحالم و... و باز همان قهقهه مستانه اش را سرداد.
🔰ترس و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفت. زبانم به لکنت افتاد و طپش قلبم شدت یافت و دیگر هیچ نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم، سرم بر زانوی نیک بود. 💠اما با دیدن چهره خون آلود نیک غم عالم در دلم نشست. گمان کردم که آن هیکل متعفن یعنی گناه بر او فائق آمده و پیروز گشته. اما نیک که دانست چه در قلبم می گذرد، صورت بر صورتم نهاد و آهسته گفت: غم مخور، بالاخره توانستم پس از یک درگیری و کشمکش پرونده اش را بدهم و او را برای مدتی از تو دور سازم. ♦️برخواستم و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، دست بر گردن نیک انداختم و گفتم: من دوست دارم تو همیشه در کنارم باشی. از آن شخص بد هیکل زشت رو بیزارم و ترسان. راستی که تنهایی به مراتب از بودن در کنار او، برایم لذت بخش تر است. چرا که وقتی گناه، در کنارم قرار می گیرد، وحشتی بزرگ به من دست می دهد. 🔶نیک با حالتی خاص گفت: البته او هم حق دارد که در کنار تو باشد، زیرا این چیزی است که خودت خواسته ای. با تعجب گفتم: من؟! من هرگز خواهان او نبودم. گفت: به هر حال هر چه باشد اعمال خلاف و گناه تو او را به این شکل درآورده است، و به ناچار بار دیگر او را در کنار خویش خواهی دید. 🔘از این گفته نیک خجل زده شدم و سخت مضطرب، و در حالیکه صدایم به شدت می لرزید، پرسیدم: کی؟ کجا؟ گفت: شاید در مسیر راهی که در پیش داریم.... 💠گفتم: کدام راه؟ کدام مسیر؟ گفت: به واسطه بشارتی که نکیر و منکر به تو دادند، جایگاه تو منطقه ای است در وادی السلام، و تو باید هر چه زودتر خودت را آماده سفر به آن مکان مقدس کنی. 💥
گفتم: وادی السلام کجاست؟
گفت: مکانی است که هر مومنی را آرزوی رسیدن به آنجاست و بناچار بایستی از بیابان برهوت نیز بگذری، تا در مسیر راه از هر ناپاکی و آلودگی پاک گردی، 🔴 و البته به واسطه رنج و مشقتی که خواهی برد، گناهانت ذوب خواهد شد. آنگاه با سلامت به مقصد خواهی رسید. 🍃گفتم: برهوت چگونه جایی است؟ گفت: کافران و ظالمان در آن جای گرفته و عذاب برزخی می شوند.
آنگاه از من خواست که خود را برای آغاز این سفر پر مشقت آماده سازم.
✍ #ادامه_دارد....
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۸)
#قسمت_هشت
🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم. 💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد. ✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید... 💥
اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم. 🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود. 🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی. ❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت. 🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید. 📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند... ◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن.
💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم. 🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشاند.
📙 #ادامه_دارد...
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
#خانمها_اگر_دائم_اینطوری_باشن_کسی_دوسشون_ندارد
⬅زنانی که همیشه نگران ظاهرشان هستند
⬅زنان وابسته و دست و پا چلفتی
⬅زن های هپلی،بیمارنما و پولی
⬅زن هایی که خود را دست کم میگیرند
⬅زنان هایی که بیش از حد وابسته هستند(زنانی که در ابتدای یک رابطه سعی می کنند به جای طرف خود تصمیم بگیرند و انتخاب کنند)
⬅زنانی که خصوصیات زنانه ندارند
⬅زنانی که قدرت مراقبت از خود را ندارند
❣ ❣
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃✨نسخه صدو بیست ساله شدن
⚜روز را با میوه شروع کنید
⚜کشمش را جایگزین قند کنید
⚜سیر و پیاز بخورید
⚜آب کافی بنوشید
⚜با نوشابه قهر کنید
⚜با روغن زیتون آشپزی کنید
❣ ❣
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دوبله | دوبله مريض: دَششویی 😂
🎞 http://eitaa.com/cognizable_wan 🎞
🔷 مزاج گیلاس گرم است.
🔻 سوختوساز بدن را افزایش ميدهد و به هضم غذا کمک میکند. 👌
🔻 برگ آن به صورت دمنوش برای درمان بیماریهاي کبد مورد استفاده قرار میگیرد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 قدرت تحمل مشکلات
☑ استاد #پناهیان
❤️
برای زنها مهمترین اتفاقی که میتواند بعد از یک دعوا یا دلخوری پیش بیاید، شنیدن «عـذرخواهی» و در «آغـوش» گرفته شدن توسط مردشان است.
آنها دوست دارند تاسف واقعی شما را ببینند و بعد از این دلخوریها مورد دلجویی قرار گیرند. غرورتان را کنار بگذارید و اگر اشتباه کردهاید قبل از توضیح دادن دلایلتان از همسرتان عذرخواهی کنید.
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #بیرون_نروید!
💠 اگر شوهرتان، اکثر اوقات شبانهروز بخاطر مشغله، بیرون از منزل است ساعاتی که داخل خانه است سعی کنید بهخاطر او #بیرون نروید.
💠 گاهی رفتن به بازار یا مهمانی را بهخاطر حضور #شوهر در خانه ترک کنید. و علت نرفتن خود را به همسرتان بیان کنید تا #توجه و فهم شما را مشاهده کند.
💠 گذشتن از خواسته خود بخاطر همسر، شما را #محبوب کرده و بیشتر به یکدیگر نزدیک میشوید.
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #دلخوریهای_ساحلی
💠 گاه کنار #دریا زبالهها و آشغالهای ریز و درشت، زیبایی #ساحل را از بین میبرند. تنها راه نجات ساحل از این چهرهی غیر طبیعی، آمدن چند #موج قوی از دریاست تا این آلودگیها را بشوید و خاک ساحل را مثل روز اول صاف و زیبا کند.
💠 در زندگی مشترک گاه، دلخوریهای ریز و درشت #قلب همسران را جریحهدار میکند. یکی از تکنیکهایی که مانند موج قوی، صفحه دل را شستشو میدهد و صاف و الهی میکند فرمول #خدمت و #احترام است.
💠 به عنوان مثال: #کفش همسرتان را جلوی پایش جفت کنید! در خلوت جلوی پای او #بلند شوید! به او بگویید ببخشید که پشتم به شماست! #ماساژ دست و شانه همسر هنگام خستگی، گرفتن ناخنهای همسر، شانه کردن موی همسر، #تعریف از همسر در جمع و دهها کار دیگر که مانند موجهای قوی، قلب همسرتان را برای رابطه با شما #صاف و زیبا میکند.
http://eitaa.com/cognizable_wan
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم
من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
عشق یعنی که تو از آن کسی باشی و من
عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !
چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم...
عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد...
بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم !
بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم
بی تو با خاطره ات هم سر دعوا دارم.!!!..
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم !
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دیگه اسمش شوخی نبود😱
کینه داشت فک کنم ازش😐
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت 9)
#قسمت_نهم
🌷نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن!
به بالای دره نگاه کردم، هیکل بزرگ و سیاهی که قهقه زنان شادی میکرد، بر بالای دره ایستاده بود. 🍀نیک گفت: این هیکل، گناه🔥 آن شخص است که در حال سقوط بود و به واسطه قدرتی که داشت، توانست بر عمل نیک آن مرد چیره گردد و در نتیجه او را به ته دره پرتاب کند...
نگاه نیک دستش را بر شانهام نهاد و گفت: این است عاقبت پیروی از هوای نفس.
◾️با شنیدن این سخن، ترس از گناهانم و اینکه شاید گناه نیز لحظهای بر من چیره گردد، وجودم را فرا گرفت. 🍀پس از طی یک راه طولانی، سرانجام به انتهای دره رسیدیم. آن مرد را نقش بر زمین دیدم که بیچاره همدم و همراه او یعنی نیک، چنان لاغر و ضعیف بود که هرچه تلاش میکرد او را بر دوش خود بکشد، نمیتوانست. 🌼از نیک خواستم به او کمک کند. اما نیک، عذر خواست و گفت: من فقط مأمورم تو را همراهی کنم. گناه هر کس نیز در کمین خود اوست. 💥
گفتم: اما ما انسانها در دنیا به کمک هم میشتافتیم! نیک گفت: در این عالم، هر کس، خود جوابگوی اعمالش است. اگر هم لیاقت شفاعت داشته باشد، من شفیع نیستم.
🙏 فقط دعا کن از دوستداران اهل بیت (علیه السلام) باشد، شاید که شفاعت آنان نصیبش شود... ⚡️شاید به حساب دنیا، ساعتها در اعماق دره راه پیمودیم، تا به مسیری رسیدیم که به سمت بالا ختم میشد. در این لحظه نیک رو به من کرد و گفت: دوست من! خود را برای بالا رفتن از این دره هولناک، آماده کن....
پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی، دوباره به دره خطرناک و لغزندهای رسیدیم. 🔥از ترس اینکه مبادا این بار گناه از کمینگاهش بیرون آید و مرا پرت کند، بدنم به لرزه افتاد. 🌷نیک برگشت و گفت: چرا ایستادی؟ حرکت کن. گفتم: میترسم. گفت: چارهای نیست باید رفت.با نگرانی به سمت پایین حرکت کردم، 🍃اما هنوز چند قدمی از لب دره پایین نرفته بودیم که یک موجود بالدار نورانی💥 از آن سوی دره ظاهر شد و در یک چشم برهم زدن، خود را به نیک رساند و پس از اینکه جویای حال من شد، نامه را به او داد و پس از خداحافظی با همان سرعت بازگشت. 🌻نیک پس از خواندن نامه، آنرا در پرونده اعمالم نهاد و لبخند زنان به طرفم آمد و گفت: مژدهای دارم. شگفت زده پرسیدم: چه شده؟
گفت خویشاوندان و دوستانت، برایت هدیهای فرستادهاند، که هم اکنون توسط این فرشته الهی برایت آورده شده است و به همان اندازه از غم و اندوه تو کاسته خواهد شد...
📘 #ادامه_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ @montazar
🔴 #سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ(قسمت 10)
◾️پس از مدتی به عبور گاه باریکی رسیدیم که دو طرف آن را پرتگاههای هولناکی احاطه کرده بودند.
🌹 نیک که گویا منتظر سوال من بود، رو به من کرد و گفت: این پرتگاههای وحشت آور، "درههای ارتداد"هستند که برای رسیدن به کف آن به حساب دنیا، سالها راه است.
🔥در کف آن هم، کورههایی از آتش قرار دارد که نمایی از آتش جهنم است و انسانهایی که درون آن جای گرفتهاند تا قیامت، در عذاب الهی گرفتار خواهند ماند.
⚡️چنان وحشتی به من روی آورد که ناخواسته بر جای نشستم.
در این میان فریادی دره را فرا گرفت. با وحشت صورتم را برگرداندم.
☄شخصی را دیدم که در حال سقوط به ته دره بود. در میان جیغ و فریادهایش که دلم را به لرزه درآورده بود، فریاد شادی گناهش را میشنیدم.
✨نیک که مانند من نظاره گر این صحنه بود، گفت: بیچاره تا اینجا را به سلامت گذراند، اما تا بر پا شدن قیامت، در ته دره خواهد ماند.
🍃با تعجب پرسیدم: چرا؟ گفت: او پس از سالها دین داری، مرتد شده بود. (ارتداد در اسلام به معنی برگشتن از دین اسلام به دین دیگری میباشد)
💥از آن پس در راه رفتن بیشتر دقت میکردم و از ترس سقوط، پای خود را بر جای پای نیک مینهادم. هر چند گه گاه پایم میلغزید، اما سرانجام به سلامت، آن راه صعب و دشوار را پشت سر گذاشتیم.
❄️نیک همچنان به پیش میرفت و من مشتاقانه، اما با دلهره بسیار در پی او در حرکت بودم. وقتی به یک دو راهی رسیدیم، نیک پا به سمت راست نهاد.
⛔️اما ناگهان دست سیاه بزرگی، جلو دهان و چشمهایم را گرفت و به واسطه بوی متعفنی که از او متصاعد بود، دریافتم که این، همان گناه است.
♨️سعی کردم آن دست سیاه و پشم آلود را کنار بزنم و چون موفق شدم با هیکل زشت گناه روبرو گردیدم. وحشت زده خواستم فرار کنم و خود را به نیک برسانم، اما گناه دستانم را محکم گرفت و گفت: مگر قرارت را فراموش کردی؟
❗️با وحشتی که در وجودم بود گفتم: کدام قرار؟! گفت: همانکه در دنیا همراه من میشدی خود قراری بود بین من و تو برای اینکه اینجا هم با هم باشیم.
❎گفتم: من اصلا تو را نمیشناختم. گفت: تو مرا خوب میشناختی اما قیافهام را نمیدیدی، حالا که قوه بیناییات وسیع شده است مرا مشاهده میکنی.
🔆گفتم: خب حالا چه میخواهی؟!
گفت: من از آغاز سفر تا اینجا سایه به سایه دنبالت آمدم، در پرتگاه ارتداد تلاش بسیار کردم که خود را به تو برسانم، اما موفق نشدم.
▪️با عجله گفتم: مگر آنجا از من چه میخواستی.
گفت: میخواستم از آن دره عبورت دهم. با ناراحتی تمام فریاد کشیدم: یعنی میخواستی تا قیامت مرا زمین گیر کنی؟
🔘گفت: نه! میخواستم تو را زودتر به مقصد برسانم، اما مهم نیست، در عوض اکنون یک راه انحرافی آسان میشناسم که هیچ کس از وجود آن آگاه نیست.
🔷گفتم: حتی نیک؟! گفت: مطمئن باش اگر میدانست از این مسیر سخت تو را راهنمایی نمیکرد. دریک لحظه به یاد نیک افتادم که جلوتر از من رفته بود و فکر میکند من به دنبال او در حرکتم. دلم گرفت و به اصرار از گناه خواستم که مرا رها کند.
⚫️ اما این بار در حالیکه چشمانش از عصبانیت چون دو کاسه خون شده بود، با تهدید گفت: یا با من میآیی، یا به اجبار تو را به همان مسیری که آمدی باز میگردانم...🔥
✍ #ادامه_دارد..
http://eitaa.com/cognizable_wan