eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
☕ قسمت چهل و هشتم وقتی میخواستم نامه را بخوانم در دلم سکوت حاکم بود و وقتی نامه را تمام کردم طوفان در قلبم به پا شد. شاید آن سکوت آرامش قبل از طوفان بود. نامه اش پر از آرامش بود و تنها سوالی که ذهن مرا مشغول میکرد این بود که چرا عاطف از ازدواج محبوبه حرفی به میان نیاورده است؟ کشتی فکرم در میان طوفان اقیانوس این سوال به هر سو روان شد. دیگر طاقت نشستن را نداشتم، کمی طول وعرض حجره را قدم زدم، دراز کشیدم روي زمین ؛ دستهایم را باز کردم و عمیق نفس کشیدم و اصلاً متوجه نشدم کی به خواب رفتم. صدایی می آمد که آزارم میداد، دوست داشتم آن صدا قطع شود، ولی قطع نمیشد. - قربان ... قربان ... چشمانم را باز کردم، فرات بود، همان غلام سیاه و چاق. با چشمهايی گرد از تعجب نگاهش کردم. - شب شده؟! - شب از نیمه گذشته است قربان! نه ناهار خوردید نه شام. از جایم بلند شدم و نشستم، گیج خواب بودم و هنوز ذهنم آماده نبود. - بانو حلما از غروب آفتاب منتظر شما هستند. برق از سرم پرید، فکر میکردم دارم خواب میبینم، هر آنچه از آن میترسیدم سرم آمده بود. مرا با حلما چه کار؟! به واقعیت التماس میکردم که خدا کند این لحظه خواب باشد، ولی عین حقیقت بود، بلند شدم، دستی به سر و صورت خمارم کشیدم و دنبال فرات راه افتادم. رفتیم در حیاط بعدي، قصر در سکوت مطلق بود، تا نزدیکی حوض رفتیم، دیگر مطمئن بودم که خواب نیستم، خود حلما را میدیدم که کنار حوض قدم می زد و این پا و آن پا میکند. با دیدن حلما مرگ را جلوي چشمانم میدیدم، کافی بود کسی ما را در این تاریکی شب میدید ،آن وقت کارم ساخته بود، وقتی رسیدم به حوض دست و پایم میلرزید. حلما با اشاره چشم فرات را رد کرد و ما تنها شدیم. با خجالت و صدایی خفه که حاکی از ترس بود سلام کردم، تا او حرف بزند ؛ دوبار آب دهانم را قورت دادم، جواب سلامم را نداد ، نگاهش کردم ، مستقیم زل زده بود به من، دستپاچه شدم ، سرم راپایین انداختم، انگار عادت داشت آنطور زل بزند به آدم! سوز سردي میوزید که بر جان آدم رسوخ می کرد . -شنیده ام قبلاً در سیاه چال بودي. ساکت ماندم، نمیدانستم چرا سیاه چال را یادآوري میکند، علاقه ای به آن فضای سیاه و تاریک نداشتم . - چرا لال شدي؟ آب دهانم را قورت دادم، انصافاً این عاشقی دیگر نوبر بود؛ مانده بودم واقعاً جمله اش عاشقانه است یا نه؟ گفتم: بله. برگشت رو به حوض ،پشت کرد به من و گفت: - قرار بود اعدام شوي، درست است؟ جملاتش ترس به جانم میانداخت. - بله. - و چه کسی تو را نجات داد؟ - به لطف خدا نجات برگشت طرف من و گفت: - یادت باشد چه کسی تو را نجات داد، پدر من . قطعه قطعه و دست و پا شکسته گفتم: ب بانو شما از من چه میخواهید؟ به من نگاه کرد و گفت: - کاري ساده ... تو میتوانی انجامش دهی. کمی سکوت کرد و بعد ادامه داد:رفتن به سیاه چال. نمیدانم چه شنیدم، درست یا اشتباه. ولی من کاري نکرده بودم که به سیاه چال بروم، رفتن به سیاه چال برای کدام جرم؟ نویسنده؛ عاطف گیلانی این داستان ادامه دارد..... http://eitaa.com/cognizable_wan
☕ قسمت چهل و نهم - نترس، تو در امانی! فقط به سیاه چال برو و کاري را انجام بده ، البته پاداشت سرجاست. با خودم فکر کردم، کار سیاه چال کاري ندارد ولی ماندن کنار حلما و حرف درآوردن هاي مفت به جاي خوبی ختم نمیشود. - خب؟ - اطاعت بانو ،فردا صبح علی الطلوع انجامش میدهم. - میدانی که وظیفه ات چیست!؟ سرم را به نشانه ندانستن تکان دادم. - باید حمید بن عباس را فراري دهی. در دوراهی عجیبی گیر کردم، حوصله این دزد و داروغه بازيها را نداشتم، میخواستم بگویم دست از سر من بردار که خودش همه حرفها را از چهره من خواند و گفت: - تو که نمیخواهی به سیاه چال برگردي؟ با نگاه پر از ترسم جواب منفی را اعلام کردم. - بانو، سیاه چال نگهبان دارد. نامهاي را جلو آورد و گفت: همه چیز را این جا نوشته ام، سیاه چال راه های دیگري هم دارد. دستم میلرزید ، نامه را از دستش گرفتم. - با اجازه. هنوز دو قدم برنداشته بودم که گفت : -نجار ... ایستادم. - این حرفها را همین جا دفن کن، در ضمن خونت به گردن خودت است، اگر عاطف بویی ببرد. راهم را کشیدم و رفتم. غرورم خُرد شده بود، مرا باش که گمان میکردم داستان عشق و عاشقی در میان است! با خودم گفتم هه عاشقی! حتی بلد نبود حرف بزند، وقتی غرورم را شکست بغض در گلویم جمع شدولی مردانگی ام اجازه نمیداد این بغض فروپاش کند. قدم هایم را تندتر بر میداشتم حال و حوصله روشن کردن چراغ داخل اتاق را نداشتم ، چراغ پیه سوزي که جلوي حجره آویزان بود را دست گرفتم و با خود به داخل بردم. سرماي بیرونم به تنم نشسته بود، پنجره ها را که از ظهر باز گذاشته بودم بستم، مقداري هیزم در شومینه ریختم و کنار چراغ پیه سوز نامه را باز کردم. اولین جمله نامه تهدید بود. (امیدوارم درست بتوانی کارت را انجام دهی ، براي ورود به سیاه چال راه هاي دیگری هم وجود دارد، ولی مهمتر از همه این است که تو محتاط باشی و کسی تو را نبیند، وقتی شب از نیمه گذشت بدون اینکه چراغ پیه سوز دست بگیري از حجره بیرون برو، کنار در ورودي قصر بایست. همانطور که ایستاده اي به قصر پشت کن و حجره هاي دست چپ را بشمار، حجره دوازدهم همان حجره ای است که می تواند تو را به سیاه چال برساند. در حجره قفل است ولی پنجره با یک تکان باز می شود. داخل حجره مورد نظر که رفتی چراغ را روشن کن، فرش را بالا بزن، کف اتاق یک در آهنی است، از نردبان ها که پایین رفتی، چند قدم که جلو بروي به چند تا در می رسی، در سوم تو را می رساند، البته همه در ها قفل است براي پیدا کردن کلید روي زمین بنشین، از پایین ترین آجر سمت لولاي در تا هشت آجر بشمار، روي آجر هشتم بایست، چهار آجر به طرف راست بشمار، آخرین آجري که شمردي کلید پشت همان آجر مخفی است، سعی کن بدون اینکه آجر را به داخل هل دهی درش بیاوري.وقتی به سیاه چال رسیدي، حواست به ماموران باشد، حمید بین 10 تا بیستمین سلول قرار دارد، حمید را که آزاد کردي، بی سر و صدا به راهروهاي مخفی برگرد، در راه برگشت ، در چهارم را با همان شیوه کنار زدن آجر باز کن و حمید را بفرست. محتویات این نامه را در ذهن نگهدار و اصل نامه را در شومینه بسوزان. نویسنده؛ عاطف گیلانی این داستان ادامه دارد..... http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 🔰 مقایسه شدن، مردان را از کوره در می‌برد! 💠 اگر شما همسرتان را با مردی دیگر کنید "حتی اگر آن مرد برادر یا پدر وی باشد" برای همسر یا نامزد شما خوشایند نیست و حالت تدافعی یا تهاجمی به خود می‌گیرد. 💠 چرا که مردان ذاتاً هستند و شما با مقایسه، این حس را در او بیدار می‌کنید. 💠 این کار باعث می‌شود که همسرتان حس کند از محبوبیّتش کاسته شده است و اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 زنها نیاز به دیده شدن دارند. گاهی بخاطر دست پختش، گاهی بخاطر آراستگی ظاهرش، گاهی بخاطر همراه بودنش با شما از او تشکر کنید! 💠حتی مرد برای همسرش شفا دهنده روح زن است! 💠 اگر زن حس کند که دیده می‌شود، با انرژی‌‌ای که گرفته است وجود شما را سرشار از محبّت و آرامش می‌کند. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 مردها دوست دارند بدانند که شغل و فعالیت روزانه‌ی آنها تاثیر مثبتی بر جای می‌گذارد و از با رضایتِ کاری است که آنها انرژی و اعتماد به نفس خود را به دست می‌آورند. 💠 وظیفه‌ی شما این است که هم در داخل و هم خارج از منزل، او را برای کاری که انجام می‌دهد و برای تلاشی که می‌کند تشویق کنید. 💠 این کار، مرد را در کار خود با انگیزه کرده و ابهت و اقتدار او را تقویت می‌کند. مطمئن باشید بازتابِ حفظ ابهت مرد، شیرین و لذت‌بخش است. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔰 اگر به سلامتی و اضافه نکردن وزنتان علاقه مندید آرامتر غذا بخورید. 🔰 هرلقمه حداقل 20 بارباید جویده شود 🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اينستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ. ! ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ . ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ ...! ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟ ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ ... ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ ... ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ :ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ ..؟ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ.. اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : «ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»! آيا تا بحال ! ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟؟!! 🍃 🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
هیچ کس تا به امروز، با اگر و اما و شاید به خواسته‌هایش نرسیده است. اگر واقعا خواهان موفقیت هستید باید سلطان "بایدها" باشید، نه بنده "شایدها 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
جسارت اجرایی کردن ایده‌هایت را داشته باش و گرنه همیشه جهان پر بوده است از ترسوهای خوش فکر! استیو_جابز 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
ننه: فقط یک هنر را باید یاد بگیری و آن هم تحمل است، تحمل مریم: تحمل چی ننه؟ ننه: نگران آن نباش، موضوع کم نمی آوری. ▫️کتاب هزار خورشید تابان خالد حسینی 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🖼 مخلوط جوانه گندم و عسل 🔺یک معجون مقوی، برطرف کننده 🔺افسردکی ،کسالت بی حوصلگی، برطرف کننده یبوست. 🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 خواص بلوبری یا زغال اخته آبی 🔰 درمان عفونت ادراری 🔰 تقویت حافظه 🔰 دیابت و قند خون 🔰 چربی سوزی، لاغری و کاهش وزن 🔰 درمان سفیدی مو 🔰 تقویت و افزایش رشد مو 🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
ثروت از دست رفته، با تلاش مجدد و دانش از دست رفته، با تعهد به یادگیری، برمی‌گردد؛ اما، زمان از دست رفته برای همیشه از دست رفته است. پیتر دراکر،پدر علم مدیریت نوین 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتى صحبت ميكنيد فقط در حال تكرار مطلبى كه از قبل ميدانيد هستيد ، اما اگر گوش دهيد ، ممكن است مطلب جديدى ياد بگيريد ... 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
از افلاطون پرسيدند :شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟ پاسخ داد : از كودكى خسته مى شود ،براى بزرگ شدن عجله مى كند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود مى شود . ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه مى گذارد سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى كند . طورى زندگى مى كند كه انگار هرگز نخواهد مرد ، و بعد طورى مى ميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است . انقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست ، در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست. 🕊 http://eitaa.com/cognizable_wan 🇮🇷
ریکی جرویس، کمدین انگلیسی - امریکایی، مجری اصلی برنامه جوایز گلدن گلوب (سال ۲۰۲۰) خطاب به سلبریتی ها می‌گوید: "شما بازیگران برای هر که بخواهد بازی می کنید؛ حتی اگر داعش هم شبکه پخش مستمر راه بیندازد و به شما پیشنهاد بازی بدهد پیشنهادش را قبول می کنید. پس وقتی می‌آیید روی سن تا جایزه بگیرید بی‌خود درباره چیزهای مهم سخنرانی نکنید. شما در مورد هیچ چیزی صلاحیت سخنرانی ندارید؛ شما حتی به اندازه یک بچه محصل هم سواد ندارید؛ پس لطفاً بیایید بالا؛ جایزه‌تان را بگیرید، از مدیر برنامه تون ، از مامی ، از ددی و از خدا تشکر کنید؛ بعد هم گورتان را گم کنید و بروید سرجاتون بتمرگید.!" آیا مجری اختتامیه جشنواره فجر امسال می تواند چنین سخنانی خطاب به سلبریتی های بی سواد و پرمدعای ایرانی بزند؟ آن هایی که در و دیوار جشنواره‌ شان را از جشنواره‌های خارجی کپی می‌کنند، این یکی را هم کپی کنند دیگر... http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از فیلم امام علی(ع): ابایزید! برای فرار از بدنامی توطئه به منبر برو و مردم را وادار به دعا کن؛ همه چیز را به گردن خدا بیاندازید!!! جهانگیری: "برای کاهش قیمت‌ها دعا کنید!" زنگنه: "قیمت دست خداست!" روحانی: "برجام را خدا آورد!" http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️ *همه بخونن* *هیچ گاه همسرتان را تحقیر نکنید* هرقدر هم که با هم صمیمی باشید، باز هم نباید از این دیوار شیشه ای که میان تان هست بگذرید. در افراد بالغ، صمیمیت در دل خود احترام متقابل را هم دنبال دارد و در یک زندگی عاشقانه، این احترام صد چندان می شود. پس قبل از توهین به همسرتان یا ناراحت کردنش، از خود بپرسید او و این رابطه تا چه اندازه برای شما ارزش دارد. یادتان نرود تنها یک کلمه می تواند سرنوشت رابطه میان شما را دگرگون کند، مسئولیت شناس باشید و تک تک حرف ها و کارهای تان را، زیر ذره بین بگذارید. این واقعیت را نادیده نگیرید که بسیاری از همسران خیانت کار ، همان کسانی هستند که مدام مقابل جمع تحقیر می شوند و احساس می کنند که همسرشان برای غرور و هویت آنها ارزشی قائل نیست. http://eitaa.com/cognizable_wan