✅ فوائد خنده
👌1⃣خنده فشار خون را کم می کند.
👌2⃣خنده باعث طولانی شدن عمر می شود.
👌3⃣خنده سن افراد را کمتر نشان می دهد.
👌4⃣خنده تعادل هورمونی ایجاد می کند.
👌5⃣خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده، ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد می کند.
👌6⃣خنده هورمون سوروتونین را افزایش داده و باعث احساس سرخوشی در انسان می شود.
👌7⃣خنده تعداد ضربان قلب را تنظیم می کند.
👌8⃣خنده باعث شفاف شدن پوست صورت می شود
http://eitaa.com/cognizable_wan
▫️زن نباید در زندگی احساس تهی دستی کند، ظاهر و نوع زندگی زن باید به گونه ای باشد که شخصیتش نزد خانواده خودش و خانواده همسرش حفظ شود. گاهی اوقات باید مبلغی پول همراه زن باشد تا با آن نیازهای معقول خود را برطرف کند. حالا اگر مرد، به همسرش پول ندهد، باعث شکسته شدن شخصیت او و کاهش اعتماد به نفسش می شود.
▫️زیرا گاهی همسر با دوستانش یا با افراد خانواده خود به بازار می رود و وقتی پول نداشته باشد، احساس حقارت می کند. به همین دلیل، خوب است که مردان، همواره پولی را نزد همسرشان بگذارند تا او به اختیار خودش آن پول را خرج کند.
▫️جای تاسف است که بعضی از مردان، از طرز برخورد درست با زن ها در این زمینه آگاهی ندارند، این قانون را نمی دانند و آن را رعایت نمی کنند و با همین کار، به قدری زن را در فشار و تنگنا قرار می دهند که زن مجبور می شود برای تامین نیازهای ضروری خود به دیگران روی بیاورد و از آن ها درخواست پول کند. این کارها، به پیکر زندگی و رابطه زناشویی لطمه می زند و شیرینی زندگی را از بین می برد.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
#هنر_بیان
🟣 اگه شوهرتون حرف بدی زد که ناراحت شدید
❌ بهش نگین: تو اینجوری و فلانی..
✅ بهش بگو: عشقم! این حرفا اصلا به شخصیت تو نمیخوره و از تو بعیده.
میبینید که چقد از رفتارش پشیمون میشه و اون حرف رو تکرار نمیکنه.
طوری برخورد کنید که شما از کار اشتباه او ناراحت هستید نه از شخصیت او.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
طنز
😂
رانندگی مقام معظم رهبری!!!!
صرفا جهت یه لبخند حلال ...✋
محافظ آقا(مقام معظم رهبری) تعریف میکرد؛میگفت رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید...
توی مسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره بگذارید کمی هم من رانندگی کنم.
من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت ماشین نشستند و شروع به رانندگی کردند.
میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود و تا آقا رو دید حل شد.😃
زنگ زد مرکزشون گفت:
قربان یه شخصیت اومده اینجا...
از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ !!
گفت نمیدونم کیه اما خیلی آدم مهمی هست خیلیییی
گفتن:چه شخصیت مهمی هست که نمیدونی کیه؟؟؟
سرباز گفت:نمیدونم؛ولی گویا که آدم خیلی مهمیه که حضرت آقا رانندشه!!😂😂😂
این لطیفه رو حضرت آقا توجمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود.
"برگرفته از خاطرات مقام معظم رهبرى مجله لثارات الحسین علیه السلام".
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸🌸🌸🌸🌸
💥چیزهایی که خوردنشون باهم وحشتناکه:
🚫1-ماهی ودوغ
🚫2-نوشابه گازدار با آدامس نعناع=مرگ
🚫3-خربزه و عسل
🚫4-هندوانه بعد از غذا
🚫5-انجیر با میوه های اسیدی مثل پرتقال...
🚫6-کله پاچه با انگور
🚫7-پنیر با بادام
🚫8-انار با حلیم
🚫9-نان با یخ
🚫10-گیلاس با آب
🚫11-گوجه با ماست
🚫12-کشک با سرکه (در آش رشته)
🚫13-بعد از هیچ میوه ای نباید آب خورد.
🚫14-بعد از هیچ میوه ای نباید چای خورد
🚫15-آب بعد از غذا مخصوصا آش و آبگوشت و کوکو و این جور چیزا چون باعث ترش کردن معده میشه)
🚫16-تخم مرغ با تن ماهی چون باعث بیماری برص میشه
🚫17-ماست و ماهی کاملا خطرناک بوده و باعث بیماری جلدی.میشه.
🚫18-خرمالو با موادی که آهن دارند مثل اسفناج و...(باعث ایجاد سنگ میشه)
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁روزی درخواهی یافت،
که کل کائنات را می توانی در درون خودت بیابی و آنگاه یک کیمیاگر خواهی بود و در جهان نخواهی زیست؛
جهان در تو خواهد زیست!
🍁 http://eitaa.com/cognizable_wan
عمر زاهد همه طی شد " به تمنای بهشت "
او ندانست که در " ترک تمناست"بهشت
این چه حرفیست که در "عالم بالاست بهشت"
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت....
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
http://eitaa.com/cognizable_wan
❖خیلی قشنگه حتما بخونين🌺🍃
از قدیم گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش همسفر شو
با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز.
گفتم: منم کار دارم باهات میام.
1- سر وعده اومد در خونه مون سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید.
گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم. معرفت اول
2- رسیدیم سر فلکه خروجی شهر خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم . من رفتم از دکه اولی بخرم گفت بیا از اون یکی بخریم. گفتم: چه فرقی داره؟!!!
گفت: اون مشتریهاش کمتره، تا کسب اونم بگرده...
3- ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر کن دوتا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد.
گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
4-بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد. اونو سوار کرد. مسیرش کوتاه بود؛ پول که ازش نگرفت، 5هزار تومن هم بهش داد.
گفتم رفیق معتاد بود ها.
گفت: باشه اینها قربانی دنیاطلبان روزگار هستن. مهم اینه که من به نیّت خشنودی خدا این کار را کردم.
5-رسیدیم کنار قبرستان شهر، یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ کوهی دستش بود. بهش گفت: همش چند؟ گفت: 13هزار تومن. ازش خرید.
گفتم: رفیق اینقدر ارزش نداشتا. گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه..
6- رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبردی دستش بود. گفت 4تا 5هزارتومن.
4تا ازش خرید. گفتم رفیق اینقد ارزش نداشتا.
گفت: میدونم، میخواستم روزیش تامین بشه. گناه داره تو آفتاب وایساده.
یه جای دیگه هم از یه بچه یه کتاب دعا خرید 2 هزاروتومن!!!
7- از روی یک پل هوایی رد میشدیم، یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟
گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش ازه کجا تامین بشه؟!!!
گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی؛ اینجوری میگه کاسبی کردم.
8-یه گدایی دست دراز کرد. یه پول خورد بهش داد. گفتم: رفیق اینها حقه بازنا.
گفت: ما هیچ حاجتمندی را رد نمیکنم. مبادا نیازمندی را رد کرده باشیم.
9-اگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد
میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
10-یکی بهش زنگ زد گفت پول واریز نکردی؟!!!
گفتم: رفیق، بچه هات بودن؟
گفت: نه، یه بچه فقیر از مهدیه رو حمایت مالی کردم. اون بود زنگ زد.
گفتم: چن بهش میدی؟!!!
گفت سه مرحله در یک سال 900 هزار تومن. اولِ مهر، عید و تابستان سه تا سیصدتومن.
11-تو راه برگشت هم از سه تا کودک آویشن کوهی خرید. گفت اگر فقط از یکیشون بخرم اون یکی دلش میشکنه.
میدونین من تو این سفر چقد خرج کردم؟!!!
3هزار تومن!!!
یه بسنی برا رفیقم خریدم چون همینقدر بیشتر پول تو جیبم نبود. من کارت داشتم رفیقم پول نقد تو جیبش گذاشته بود. به من اجازه نمیداد حساب کنم.
میدونین شغل رفیق من چه بود؟!!! برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود و یه مغازه کوچک داشت.
میدونین چه ماشینی داشت؟!!! پرایدِ 85
میدونین چن سالش بود؟!!!
34 سال.
میدونین من چه کاره بودم؟!!!
کارمند بودم، باغ هم داشتم.
میدونین چه ماشبنی داشتم؟
206 صندوق دار؛ کلک زدم گفتم خرابه که اون ماشینشو بیاره..
دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست:
دستهایی که کمک میکنن
مقدس تر از لبهایی هستن که دعا میکنن. بنده مخلص خدا بودن به حرکت است نه ادعا
بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یاد بگیرن
http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتى عصبانى هستى حرف بزن تا بهترين سخنرانى عمرت رو كه قرار هست ازش پشيمون بشى رو انجام داده باشی
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
در زمان صرفه جویی کن،
در خرج کردن صرفه جویی کن،
در خوابیدن صرفه جویی کن،
اما
تا میتونی در تلاش کردن اسراف کن...
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
انتقام بیشتر از همه به خودت زیان میزنه
انسانهای ضعیف انتقام میگیرند.
انسانهای قوی میبخشند.
انسانهای باهوش نادیده میگیرند.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
هرگز يك آدم قوى با يك گذشته ى ساده نديده ام .
امروز سختى هايى كه ديگران حاضر نيستن تجربه كنن رو تحمل كن، تا فردا اونجورى كه اونها حتى تو روياهاشون هم نميبينن زندگى كنى
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍مهمتر از روز شمار محرم روز شمار #غدیر است. عاشورا محصول فراموشی غدیر است .
شیعیان برای تجلیل و شڪوه غدیࢪ بپا خیزید.
#هرخانهیکستادبرایاحیاۍغدیࢪ
مردم ترجیح میدن دروغی رو بپذیرن که باورهای قبلی اونا رو تایید کنه نه واقعیتی که امنیت ذهنی رو ازشون بگیره
استیون هاوکینگ
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر میخواهی ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﯽ
ﺑﻪ ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ درباره ﺍﻭ میزنند ﺗﻮﺟﻪ ﻧﮑﻦ،
ﺑﺒﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﻭ درباره ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﭼﻄﻮﺭ ﺻﺤﺒﺖ میکند...
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
گاهي نميشود فهميد
که زندگي جنگ كردن است
يا جنگِ اصلي همان زندگي كردن است!
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
راز رشد کردن در این نیست که انرژیتان را در مبارزه با خود قدیمیتان بگذارید، بلکه باید تمام انرژی خود را بر روی ساختن خود جدیدتان بگذارید.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار به والدین عزیز
از دکتر روازاده
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_ویک
دیگر درد پهلو فراموشم شده..
و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای آواره شدن پیشدستی کردم...
_من امروز از اینجا میرم!😥😞
چشمانش درهم شکست..
و من دیگر نمیخواستم اسیر سعد🔥😭شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم
_تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم..
و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید
_کجا میخواید برید؟😡🗣
شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست..
و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید
_من کی از رفتن حرف زدم؟😠😠از دیشب یه لحظه نتونستم بخوابم، فقط میخوام ازتون مراقبت کنم، حالا بذارم برید؟
دلم لرزید و پای رفتنم دل او را بیشتر لرزانده بود که نفسش در سینه ماند
و صدایش به سختی شنیده شد..
_من فقط میخواستم بدونم چه احساسی به همسرتون دارید...همین!
پیشانی ام از شرم نم زد و او بی توجه به رنجش چشمانم نجوا کرد
_میترسیدم هنوز دوسش داشته باشید!
انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود.. و باید فرار میکردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت..😥
_صبح موقع نماز 🌷سیدحسن🌷 باهام تماس گرفت...گفت دیشب بچه ها خروجی داریا به سمت حمص یه #جنازه پیداکردن.
با هر کلمه...
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_ودو
با هر کلمه نفسش بیشتر در سینه فرو میرفت.. و من سخت تر صدایش را میشنیدم..
که دیگر زبانش به سختی تکان میخورد
_من رفتم دیدمش، اما مطمئن نیستم!
گیج نگاهش مانده و نمیفهمیدم چه میگوید که موبایلش📱 را از جیب پیراهن سفیدش بیرون کشید،..
رنگ از صورتش پرید..
و مقابل چشمانم به نفس نفس افتاد
_باید هویتش تأیید بشه. اگه حس میکردم هنوز دوسش دارید، دیگه #نمیتونستم این عکس رو نشونتون بدم!
همچنان مردد بود..
و حریف دلش نمیشد که پس از چند لحظه موبایل را مقابلم گرفت و لحنش هم مثل دستانش لرزید
_خودشه؟
چشمانم سیاهی میرفت..😣😣
و در همین سیاهی جسدی را دیدم که روی زمین رها شده بود،..
قسمتی از گلویش پاره و خون از زیرچانه تا روی لباسش را پوشانده بود...
سعد بود،..
با همان موهای مشکی ژل زده و چشمان روشنش که خیره به نقطهای ناپیدا مانده بود..
و قلبم را از تپش انداخت...
تمام بدنم رعشه گرفته و از سفیدی صورتم پیدا بود😖😖😖 جریان خون در رگهایم بند آمده..
که مصطفی دلواپس حالم مادرش🌺 را صدا زد تا به فریادم برسد.
عشق قدیمی و زندانبان وحشی ام را #سربریده و برای همیشه از شرّش خلاص شده بودم..
که لبهایم میخندید😄 و از چشمان وحشتزده ام اشک میپاشید.😭
مادرش برایم آب آورده..
و از لبهای لرزانم قطرهای آب رد نمیشد
که خاطرات تلخ و شیرین سعد به جانم افتاده..
و بین برزخی از عشق و بیزاری پَرپَر میزدم.
در آغوش مادرش تمام تنم از ترس میلرزید.. و 🔥تهدید بسمه🔥 یادم آمده بود که با بیتابی ضجه زدم😭😭😭
_دیشب تو حرم بهم گفت...
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan