eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 اگر همسرتان به شما پیام عاشقانه داد حتما واکنشی نشان بدید! بذارید خانم حس کنه همسرش بهش اهمیت عاطفی میده، هرچقدرم سرتون شلوغ باشه یه دوست دارم، نوشتن نه فشاری به شما میاره نه وقتی میگیره خانم شما دختر دیروز بود که حاضر بودید زودتر برید خواستگاریش.... یادتون میاد؟؟؟!! 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺🌺🌺🌺 🔆مجازات تارك حج ✨اين داستان توسط حضرت آيت الله العظمى ميلانى (ره ) نقل شده است . 🌾دو برادر سيد تبريزى بودند كه يكى از آن دو، روحانى و ديگرى بازارى بود. هر دو مستطيع شدند و امكان تشرف به مكه برايشان فراهم شد. برادر بازارى گفت : 🌾((به خواست خدا امسال بايد برويم خانه خدا را زيارت كنيم )) اما ديگرى گفت : ((من امسال آمادگى و فرصت ندارم ، از سوى ديگر محرم نزديك است و من به مجالس متعددى دعوت شده ام ، شما برو ان شاءالله من هم سال آينده مى روم )). 🌾برادر كاسب اصرار كرد، آيه و حديث خواند اما اثرى نبخشيد، به همين جهت خودش رفت و برادر روحانى او پس از چند ماه از دنيا رفت و حج به گردنش ماند. برادر كاسب نسبت به او بسيار تاءسف خورد و همواره در اين انديشه بود كه آيا او گرفتار عذاب است يا اينكه مورد بخشايش قرار گرفته است ؟ 🌾يك شب او را در خواب ديد كه در باغ زيبايى با وضعيت مطلوب و پسنديده اى زندگى مى كند و به برادرش گفت : ((نگران من نباش ، زيرا من از نجات يافتگان هستم )). پرسيد: چطور مورد لطف قرار گرفتى ؟ 🌾پاسخ داد: پس از مرگ ، مرا پاى حساب بردند و به جرم ترك فريضه حج در يك نقطه تاريك و وحشتناك و بدبو زندانى ساختند و دچار كيفر كردار شدم . زير فشار عذاب طاقت فرسا، دست توسل به سوى مادرم حضرت فاطمه (عليها السلام ) گشودم و گفتم : مادر جان ! درست است كه من فريضه اى را ترك نموده ام ، اما من عمرى از حسين عزيزت سخن گفته ام ، شما مرا نجات بدهيد. و پس از اين توسل خالصانه در زندان گشوده شده و گفتند: 🌾 مادرت فاطمه (عليها السلام ) تو را خواسته است . مرا نزد مادرم بردند و او از امير مؤمنان (عليه السلام ) درخواست كرد كه مرا ببخشايد و نجاتم را از خدا بخواهد. اما اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: دختر گرامى پيامبر! 🌾ايشان بارها روى منبر به مردم گفته است كه اگر كسى فريضه حج را در صورت امكان و توان ترك كند، به هنگام مرگ به او گفته مى شود: يهودى يا نصرانى يا مجوسى بمير! اكنون او خودش ترك كرده است ! من چه كنم ؟! 🌾مادرم فرمود: راهى براى نجات او بيابيد. اميرالمؤمنين على (عليه السلام) فرمود: تنها يك راه به نظر مى رسد كه خدا او را ببخشايد و آن اين است كه از فرزندت مهدى (عليه السلام) بخواهى امسال به نيابت از او حج كند و مادرم چنين كرد و فرزندش مهدى (عليه السلام) پذيرفت و من نجات يافتم ، و آن گاه مرا به اين باغ زيبا و پر طراوت آوردند. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 🌷 .... 🌷با صدای ناله‌های اسيرِ تشنه و مجروحی که شب قبل به آسایشگاه آورده بودند، بیدارشدم. خودم را بالای سرش رساندم و پرسیدم: چی می‌خواهی؟ به سختی گفت: آب، یک کم آب. یک قطره اب هم توی آسایشگاه نبود. رفتم پشت پنجره‌ی آسایشگاه و نگهبان را صدا زدم. ازش خواستم کمی آب برایم بیاورد، ولی کلی فحش و ناسزا حواله‌ام کرد و رفت. 🌷....با ناامیدی برگشتم بالای سرش. فحش‌های نگهبان را شنیده بود؛ حالا هم شرمندگی من را می‌دید. همین که آمدم حرفی بزنم، گفت: اشکالی نداره، به یاد صحرای کربلا تشنه می‌مانم. هنوز سپیده نزده بود که به یاد صحرای کربلا، کربلایی شد. 📚 "پلاک، شهادت" ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍️ کنار آیت الله بهجت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفته‌ای، استفاده‌ی لازم را کرده‌ای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه می‌خوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایه‌ی تقرب به خداست بهره‌ی کافی را برده‌اید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس می‌کنید؟ زمانی که محضر استادمان آقای قاضی مشرف می‌شدیم، به ما اینگونه می‌فرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضت‌ها و تأمل‌های فراوان. باید قدم_اول را با صدق و صفا بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمی‌دانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود می‌فرستد تا به شما یاد دهد.» 📚 برگرفته از کتاب استاد | صد روایت از زندگی آیت الله قاضی طباطبایی ص ۱۱۵ ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی همسرتون صداتون میزنه باعشق جوابشوبدین،بجای اینکه بگین هان یا بله،بگید'جان دلم بله عزیزمو..مطمئن باش کارتون بدون پاسخ نمیمونه احترام بذاری احترام دریافت میکنی 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊 راز موفقیت آن است که شغل خود را جزء سرگرمی های خویش قرار دهید. 👤 مارک تواین 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊 شما خودتان را بیش از حد در دسترس، بیش از حد سخاوتمندانه، خیلی آسان کرده اید. و مردم معمولاً به چیزی که رایگان دریافت می کنند ارزشی نمی دهند..🌻 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊 🍃گذشته هایت را ببخش .. زیرا آنان همچون کفشهای کودکیت نه تنها برایت کوچکند!! بلکه تو را از برداشتن " گام های بزرگ "باز میدارند... 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
4_5794356970492266906.pdf
3M
این فایل PDF(پی دی اف) است 💌رمان درناز بانو
🚕بلا مثل اسنپ ✍️محسن عبدالله زاده 🖊چند وقت پیش، دور یک میدان دنبال تاکسی بودم. ماشین های اطراف قیمت ۱۰۰ تومان به بالا می دادن. اسنپ زدم، قیمت ۴۳ت معمولی و ۵۰ت‌ برای گزینه عجله دارم آمد. بعد از ثبت سفارش، مشخصات یکی از همان تاکسی های دور میدان آمد‍. راننده ای که تا چند دقیقه پیش با کلی ناز کرایه ۱۰۰ت میگفت حالا خودش به امر اسنپ کرایه ۵۰ت را پذیرفت. تازه چقدرش را باید به اسنپ کمیسیون بدهد. اسنپ و امثال آن مکافات و بلایی است که سر رانندگان بی انصاف آمده و خودشان به دست خودشان این بلا را می پذیرند. در زندگی ما هم اسنپ های مختلفی وجود دارد. که خودمان با دست خودمان می پذیریم. اگر انصاف و تقوا را رعایت نکنیم خودمان می پذیریم اسنپ ها برایمان تصمیم بگیرند و قیمت تعیین کنند. و تاسف بار اینکه از این دخالت راضی و خوشحال هستیم... ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴يكی همیشه ما را می‌بيند ✍فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: بیا با هم برویم از میوه‌های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با اینکه پسر می‌دانست این کار زشت و ناپسند است ولی نمی‌خواست با پدرش مخالفت کند. سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت می‌روم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده. فرزند پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدرجان، یکی ما را می‌بیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را می‌بیند کیست؟ فرزند در جواب گفت: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى؛ آيا او نمی‌داند كه خداوند همه اعمالش را می‌‏بيند؟!»(علق:14) پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد!خیلی از اعمال ما مانند غیبت، تهمت و ... هم به اندازه دزدی و چه‌بسا بیشتر قبیح است اما چون مثل دزدی در ذهن ما جلوه بدی از آن شکل نگرفته، بدون توجه به اینکه یک نفر نظاره‌گر رفتار ماست همچنان آن را ادامه می‌دهیم. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan