🔻 پیش بینی یحیی سنوار از طوفانالاقصی و شهادتش حدود ۲۰سال قبل
خار و میخک تا شهد شهادت؟
یحیی سنوار تنها یک چریک و مبارز ضد استکبار جهانی نبود. او در مقام یک اندیشمند صاحب قلم و ادیبی خلاق نیز حرفهای زیادی برای گفتن داشت. سالهای زیاد اسارت در شکنجهگاههای دشمن او را منفعل و راکد و مایوس نکرد بلکه برای مقاومت، به شیوهای دیگر روی آورد. هماوردی او با قلم و کاغذ و ذهن پویایش بهکار افتاد. قصه و داستان نویسی از جمله دستاوردهایی است که از دوران زندانی یحیا به جای مانده است.
او بیست سال قبل (سال ۲۰۰۴) طوفانالاقصی و شهادت خود را در رمان « #خار_و_میخک» پیشبینی کرده بود.
یحیی نوشته است: ...مادر، الآن وقتش رسیده، خودم را دیدم که به موقعیت آنها یورش میبرم و آنها را مثل میشها میکشم و سپس شهید میشوم، و رسول خدا (ص) را در «جنات نعیم» دیدم که میفرمود: «خوش آمدید! خوشآمدید!».
✍محمد تقی فهیم، کارشناس سینما
در گوشهای، چندنفری از همسایگانمان نشسته بودند، چای مینوشیدند، بعضیها سیگار میگیراندند و دود میکردند و از دلمشغولیها و نگرانیهایشان میگفتند. آنها از عزت و کرامتی که نیروهای مقاومت از زیر لگد اشغالگران بیرونش کشیده بودند احساس افتخار میکردند و از فرداهای نامعلوم میترسیدند. آیا وضعیت به همین شکل باقی میماند؟ آیا نیروهای اشغالگر به اردوگاه حملههای سنگینتری نمیکنند؟ یا خشمشان را روی سر مردم بیچاره بمباران نمیکنند و اردوگاه را با ساکنانش یکجا نمیسوزانند؟ حرفها متفاوت بود، اما نظر غالب بر این بود که باید به میدان آمد و هر کسی به نوعی میگفت دیگر چه چیزی برای از دست دادن داریم؟ فقط خانهای آن هم زیر ساطور دشمن، پس چرا باید بترسیم؟ اینگونه صحبتها همیشه در یک نقطه به پایان میرسید: «آره والا... یک دقیقه با عزت و کرامت زندگی کنیم بهتره تا هزار سال زیر تیغ نیروهای اشغالگر.»
بخشی از کتاب #خار_و_میخک
نوشته یحیی سنوار