برخی منتظر زدن مستقیم تلاویو هستن تا انتقام سخت براشون محقق بشه
زدن لجستیک و مردم عادی یعنی این پیام که بیا وارد جنگ مستقیم شو. اتفاقا هم آمریکا و هم رژیم به شدت به جنگ مستقیم ما نیاز دارند، سالهاست که دنبال این اتفاق هستند. ایران و جبهه مقاومت دائما درحال جنگ غیر مستقیم هستند، این جنگ غیر مستقیم رژیم صهیونیستی رو فرسوده کرده. ان شاء الله ایران و مقاومت پاسخ این اتفاقات اخیر را خواهند داد ولی نباید احساسی به ماجرا نگاه کرد.
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
روایت از کرمان؛
روایت از یک شهر مقاوم؛
زن از ماشین پیاده شد. جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید. چادرش روی شانههایش افتاده بود. تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابهلای روسری روی گونهاش ریخته بود. لبهایش از ترس سفید شده بود. به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت. دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی "گفتن آوردنش اینجا، زندهست؟" و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد، سرش را گذاشت روی شیشه و به زور بدن بیجانش را نگه داشت.
نگهبان همانطورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه میکرد گفت: "پسرته خواهر؟" و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد: "تو رو امام زمان نگو مُرده" نگهبان صفحه را ورق زد و گفت: "خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه، اسمش تو لیست من نیست، برو توی اورژانس و بگرد، ببین پیداش میکنی؟"
زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید. ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضیهاشان از هوش رفته بودند. اولی محسن نبود، دومی هم که پرستار داشت سرش را باندپیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار، نه محسن شانزده سالهی او. سومی هم بدن بیجانی بود که بر پارچهی رویش نوشته بودند: سردخانه! چشمش که به این کلمه افتاد، ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد.کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که بهسرعت داشت از کنارش میگذشت چنگ انداخت و گفت: "خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه اینجا نیاوردن؟" پرستار به سِرُم توی دستش اشاره کرد و گفت: "من کار دارم، خانم جون پاشو اینجا آلودهست، پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکییکی اتاق ها رو نگاه کنی."
زن هر چه توان داشت روی هم گذاشت برای ایستادن. شروع کرد به گشتن تمام اتاقها، اتاق اول، اتاق دوم، اتاق سوم ... چپ، راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک میشد دلش بیشتر راضی میشد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاقها بیابد.
آخرین اتاق، آخرین امیدِ او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناساییِ محسن به سردخانه میرفت. زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو را به آبروی حاج قاسم قَسَم و بعد به سراغ تختِ آخرِ اتاقِ آخر رفت. زنی سالخورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله میکرد.
جهان روی سرش آوار شد. یادش آمد که صبح محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود. صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود: "مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه، کامل اتاقمو تروتمیز میکنم"
در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود، مرور کرد. سرش گیج رفت، چشمهایش تار شد: "خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم."
بیرمق با لبهایی لرزان از زنی پرسید: "سردخانه کجاست؟" و قبل از آنکه جملهاش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون میآمد بلند فریاد زد: "پسر نوجوونه برگشت. دکتر میگه منتقل شه ICU"
از لابهلای درِ باز شدهی اتاق و رفتوآمد دکترها و پرستاران موهایِ مشکیِ محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفتهاش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان میداد آرام گرفت ...
روایت از فاطمه مهرابی
#کرمان
#کرمان_تسلیت
#ایران_تسلیت
#حاج_قاسم
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ گاف بیانیه صادر شده توسط گروهک د.ا.ع.ش
🔸
👤 دکتر سیدمصطفی خوشچشم
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
🖤 کلاس درس
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
🔥غایب نزنید
🔻فردا شنبه است.
به همکلاسی های این دانش آموزان بگویید اگر معلمان نام هریک این ۲۰ دانش آموز شهید را خواندند همه با هم بگویند «حاضر»
🔻این دانش آموزان شهید، «غایب» نیستند
از همیشه حاضرترند
از همیشه زنده ترند
از همیشه شاداب ترند
میهمان سفره حضرت زهرا هستند و سفره دار این میهمانی قهرمان ملی شأن #حاج_قاسم_سلیمانی است.
#شهدای_انفجار_اسرائیلی
#انتقام_سخت
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وقتی از یک جامعه مفاهیم الهی و معنوی را حذف کنید و به جای آن جاذبههای جنسی و کثرت شهوات را جایگزین کنید، وقتی از ادبیات یک جامعه جایگاه متعالی و عبودیت را حذف کنید و انسان را در برابر غرائز تنها و بیبرنامه و بدون پشتوانه الهی به حال خود رها کنی نتیجهاش میشود همین خانه فساد آمریکایی که دختری سالها مورد تعرض شوهر مادرش قرار گرفته و دورههای سخت بیماری روانی را سپری کرده است.
وقتی دعاهای به یادگار مانده از مربیان الهی نگاهی میاندازیم میبینیم که آنها چقدر دقیق مراقب فساد روان انسان بودهاند، این دعاها و این مفاهیم عمیق انسان سازی نباید در مدیریت فرهنگی جوامع به حاشیه برود.
لا تُعاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فِی خَلَواتِی، مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِساءَتِی وَ دَوامِ تَفْرِیطِی وَ جَهالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَواتِی وَ غَفْلَتِی.
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جواب ما به این ترورها چیه؟
بشنوید از زبان حاج قاسم.
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔پهلوانان نمی میرند
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
14.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ شهید حاج قاسم سلیمانی و روایت امدادهای غیبی حضرت زهرا (س) به رزمندگان دفاع مقدس
☑️ شهید سلیمانی:
🕯 « هر وقت در سختیهای جنگ فشارها بر ما حادث میشد و وقتی که به صورت بسیار مضطرّی هیچکاری از ما برنمیآمد، پناهگاهی جز زهرا (س) نداشتیم؛
🌅 در کربلای پنج هم وقتی در آن غروبی که اضطرار داشتیم، مضطر بودیم نگاهی به آبهای بوبیان کردیم سرمان را بر دژ گذاشتیم و عاجزانه او را (حضرت زهرا (س)) صدا کردیم.
من قدرت زهرا (س)، محبت مادری او را در هور دیدم.
در قلب کانال ماهی دیدم.
در وسط میدان مین دیدم.
🩸 وقتی شما مادرها نبودید و بچههایتان در خون دست و پا میزدند، او را (حضرت زهرا (س)) دیدم.»
❀┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛