خستہ از سعے کردن! خستہ ازینکہ وقتے آزار میبینی لام‌تاکام حرف نمیزنی. خستہ از شب هایی کہ بیقراری. خستہ از اینکہ تظاهر میکنے همہ‌چیز خوب است. و خستہ از محکم چنگ زدن بہ او... زمانے کہ میدانی باید رهایش کنے!!! @crazy_84

نمیدانم چرا وقتے آنقدر ناراضے بودم... باز هم نرفتم... فکر کنم اشتباهم این بود کہ بیش از آنکہ باید ، ماندم! @crazy_84

سرانجام ؛ با تمام تکہ‌های شکستہ‌ ی گذشتہ‌ام کنار آمدم... و در این بین بخشیدنِ خودم نخستین قدم برای پشتِ سر گذاشتن تو بود :) @crazy_84

راستے ؛ وقتے کہ قلبمو شکستے... دستات کہ زخمے نشد ن؟! @crazy_84

حقیقت این است کہ من هنوز عاشقت هستم... و احتمالا همیشہ هم عاشقت خواهم ماند ؛ ولے بہ تمام اطرافیانم دروغ میگویم چون نمیخواهم بدانند هنوز درگیر توعم. احمقانہ عاشقت هستم :) @crazy_84

شاید از دوباره شرو؏ کردن می‌هراسم ؛ چراکہ نگرانم دیگران هم مثل تو بہ من آسیب بزنند... @crazy_84

١٢ شب بہ بعد مغز خاموش ميشہ... قلب كاࢪ ميكنہ... خیلے میتونہ خطࢪناک باشہ.! بگیࢪ بخواب !!

پارادوکس یعنے ؛ تمام روز بہ دوست داشتنت مشغول باشم و آخر شب بفهمم ندارمت!! @crazy_84

هیچوقت بہ خودتون اجازه ندید ؛ قلبی کہ ۹ ماه طول کشیده تشکیل بشہ رو تو ۱۵ ثانیه بشکونین!! @crazy_84

خاطره ها‌ فراموش‌ نمے‌شوند‌... بلکہ‌ تہ‌نشین‌ میشوند... هر از گاهے‌ هم‌ میخورند و تو را هم‌ با خودشان‌ هم‌ میزنند... و به هَمَت میریزند :) @crazy_84

نظر لطفِ شماست؟! @crazy_84

وقتے میدانی ؛ تمام فکر و ذهنت اوست ، انکار کردن دلتنگے ات بی فایده است! @crazy_84