کالبدی پوشیده شده از زخم های عمیق
آمیختہ با التیامے از جنس زخم
رگهایے سࢪشار از خون
و خون هایے لبریز از یخ
احساساتے از جنس عشق
وعشق های واهے از جنس هیچ
من از تبار آدمبرفے هایی هستم
کہ غرق در آغوش آفتاب
فࢪاموش کرده اند آب شدنشان را
و عشق یواشکے
بنا بہ ماندن اگر باشد
من آدم در سایہ بودن نیستم
اینکہ مخفے ام کنے
و کسے وجودم را حس نکند
اینکہ بودنم را نفے کنے
باید شانہ بہ شانہ ام قدم بزنے
تمام پیادهࢪو های شهر را
باید تمام کافہ های شهر
شاهد دونفࢪه هایمان باشد
باید احساس کنم بودنت را
من از دوستداشتنهای یواشکے بیزاࢪم !!
@crazy_84
مثلا زنگ بزنم بهت
بالای یہ کوه بلند قرار بزارم باهات
بیای منو لب پࢪتگاه ببینی
نگات کنم برا آخࢪین بار
اشکامو ببینے قلبت آتیش بگیره
آروم بگے دیوونہ میخای چیکار کنے؟!
بگم از یہ دیوونہ سوال نپرس
بلند داد بزنم دوسِت دارم :)!
بعدم بیوفتم پایین
بدویے اسممو بلند صدا بزنے
ولے دیگہ نیستم بگم جونم
وای ینے میشہ؟!
@crazy_84
هدایت شده از مجنون الحسین:)
جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیست
بعداز تو آب آور بخواهم هیچ کس نیست .. :)