هدایت شده از داریوش سجادی
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مضرات سفر!
سندروم عینالله «اختلال شخصیت ناشی از سفر» نزد افرادی است که به دلیل نحافت مبانی شخصیتی و هویتی و اندیشگی وقتی از کشور خود به بلاد راقیه سفر میکنن دچار تَحَیُّر و خودباختگی هویتی و دلباختگی و شیدائی به بلاد راقیه شده و همزمان بدلیل احساس کمینگی و شرمگینگی نسبت به کشور میزبان میکوشند با نفی شخصیت و هویت بومی خود و تشبث و توسل به شمایل و اطوار انسان تیپیک غربی با چنان انسان و جامعه برتر انگاشتهشدهای به خلسه «اینهمانی» رسیده و تشفی خاطر حاصل کنند.
هر چند در فرهنگ و آموزههای دینی و ایرانی توصیه به سفر شده و ایرانیان معتقدند «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی» اما مضرات سفر برای قطابالعقول و ضعیفالفحول بیش از برکاتاش هست.
در تاریخ معاصر ایران ناصرالدین شاه (آوریل ۱۸۷۳ اروپا) و رضاشاه (خرداد ۱۳۱۳ترکیه) و اکبرشاه (۱۳۵۴ اروپا و آمریکا) سه شخصیتی از همین دست افراد بودند که با سفر ناسنجیدهشان به فرنگ ضمن ابتلا به «سندروم عینالله» تاوان اختلال شخصیت تمدنی خود را با تخریب هویت ملی ایرانیان و اصرار خاماندیشانهشان در گرته برداری صوری و تصنعی از روند مدنیزاسیون غربی مابازاء کردن.
لجاجتی که منجر به تسری هویتباختگی نزد اقشار وسیعی از ایرانیان شد که بیشکلی خود را با شکلک درآوردن به گذشته خود و شلتاقنمائی از تمدن غربی التیام دادن و میدهند!
#داریوش_سجادی
هدایت شده از داریوش سجادی
پهلوی نام یک «بیماری» است!
تاثر تاسف و تسلیت مقام عظمای «پیش از این» علیاحضرت شهبانوی فرح پهلوی بمناسبت ضایعه اسفبار و درگذشت مولمه سگ «بانو سالومه» آن هم در کنار سکوت مشارالیها نسبت به کشتار کودکان و زنان و غیرنظامیان فلسطینی توسط گرازهای اسرائیلی حجتی است مبرهن از ذلتی مُصرح نزد اداسالارانی که هویت جعلی خود را با تشبث به اطوارهائی «ماری آنتوانتی» جار میزنند در حالی که قواره آن اطوارها به قامت ناراستشان زار میزند.
خرداد سال ۵۵ اعلیحضرت پهلوی در معیت علیاحضرت فرحبانوی پهلویشان جهت بازدید از نیروگاه اتمی «عازم بوشهر» شدند و مدیریت مدرسه راهنمائی پایگاه ششم شکاری در آن استان ما دانشآموزان را جهت خوشآمدگوئی و استقبال از شاهنشاه و علیامخدرهشان امر و بسیج فرمودند.
از ساعت ۹ صبح لغایت ۱۲ ظهر ما زبان بستهها را زیر آفتاب سوزان بوشهر در جادهای لمیزرع و بیرون از شهر و در مسیر نیروگاه با «انبوهی از ساواکی در میانمان» به خط کردند و یک پرچم کوچک شاهنشاهی هم به دستمان دادند تا با آنها به استقبال اعلیحضرتمان برویم.
نهایتا اعلیحضرت با اسکورتی از ماشین از راه رسیدند و به دستور ساواک آماده شدیم و کاروان حامل پادشاه در کسری از ثانیه و با سرعتی بالغ بر ۱۰۰ کیلومتر مانند شهاب از مقابل ما رعایازادگان گذشت و معظمله نتوانست فریادهای جاوید شاه ما دانشاموزان زبان بسته را استماع فرمایند.
ما نیز سرخوش از انجام ماموریت «آش و لاش» به منزل برگشتیم و شب هنگام در اخبار تلویزیون دیدیم که آن پدر بزرگوار و همسرشان در نیروگاه و در «کانون خانوادههای آلمانی مقیم پالایشگاه» چگونه با نیشی تا بناگوش باز «فرزندان آلمانی» را در آغوش گرفته و بر سرشان دست تفقد میکشیدند و آلمانیها نیز از آن همه خاکساری اعلیحضرت اسباب مسرتشان فراهم بود.
ظاهرا سفلگی نزد اجنبی و «ادا بازی به شیوه ارباب غربی» نزد پهلویها «ژنتیک و اپیستمولوژیک» بوده و هست!
بر این منوال پهلوی قبل از آنکه نام یک خانواده باشد برندی است از یک بیماری!
#داریوش_سجادی