eitaa logo
دانش حیاتی
357 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
534 ویدیو
9 فایل
کانالی برای نخبگان: مطالب حیاتی با رویکرد بین-رشته‌ای: فلسفه، الهیات، سیاست و اقتصاد. هشتگ #مقاله، #تحلیل و #نقد برای مطالب خودم: https://eitaa.com/criticalknowledge/460 @mshessami87 تماس نامزد دکتری فلسفه اسلامی و محقق #سیاست و #اقتصاد و #رسانه و #تمدن
مشاهده در ایتا
دانلود
دانش حیاتی
به نام خداوند عدل و حکیم ✍ تعارض سرمایه و کار در نظام سرمایه‌داری: ۱، مسئله در این نوشته، مسئلهٔ ن
🍃🌱به نام خداوند عدل و حکیم🌱🍃 ✍ تعارض سرمایه و کار در نظام سرمایه‌داری: ۲، راه‌حل سوسیالیستی کارل مارکس در بخش پیشین دیدیم که مشکل لاینحل نظام عبارت از تعارض بین سرمایه از یک سو و حقوق کارگر و دیگر مصالح مثل سلامت محیط زیست است. دلالت این تعارض مشخص است: منبع سودآوری در اقتصاد سرمایه‌داری، غیر از مهارت و مدیریت صاحب سرمایه، استثمار دیگر عوامل تولید است. استثمار عوامل تولید از طرف سرمایه‌دار با هدف کسب سود انجام می‌شود. ❓حالا با یک پرسش اساسی رو به رو می‌شوم: آیا سودآوریِ سرمایه‌گذاری واقعاً مستلزم استثمار مخرب نیروی کار و طبیعت است؟ یا مقصر طلب سودآوری بیش از حد است؟ 🧮 اما اگر برای سودآوری بخواهیم حدی اخلاقی و معقول قائل شویم باید قاعدتاً شأن عوامل تولید را تعیین کنیم که در هزینه و درآمد سرمایه‌گذاری مؤثر هستند. شأن نیروی انسانی (کارفرما و نیروی کار) شامل نقش، نیازها و حقوق‌شان است. شأن سرمایه ناظر به حق و سهم‌بری از آن است. 💪طبق نظریهٔ ارزش ، اقتصاددان یهودی آلمانیِ قرن نوزدهم، سود سرمایه در حقیقت متعلق به کار است چون کار است که مواد اولیه را به کالا تبدیل می‌کند. از نظر او صاحبان سرمایه بخشی از ارزشی که کار کارگر ایجاد می‌کند را تصاحب می‌کنند و این منشأ ظلم به کار و افزایش سرمایهٔ کارفرما می‌شود. ⚖ مارکس ریشهٔ این استثمار را سرمایه و ابزارهای تولید و عدم مالکیت کارگران بر این عوامل می‌دانست. راه حل از نظر او جامعه‌ای بود که در آن سرمایه در اشتراک همه است و به طبقهٔ خاصی تعلق ندارد و درآمد افراد متناسب با کار آن‌ها است نه سرمایهٔ شخصی‌شان. در چنین شرایطی سودْ عادلانه بین اشخاص جامعه توزیع خواهد شد. تحلیل مارکس، بعد از دو قرن یکه‌تازی و جنایات لیبرال سرمایه‌داری، هم از بعد منطقی و هم احساسی جذابیت ویژه‌ای داشت و سرمنشأ بزرگ‌ترین جنبش سیاسی-اجتماعی از زمان رفرماسیون مذهبی در قرن ۱۶ شد. اما مثل جنبش رفرماسیون مصائب زیادی ایجاد کرد و نهایتاً در شوروی شکست خورد. 💡در این نوشته‌ها نمی‌خواهم به آن جنبه‌های کمونیسم شوروی که شاید معلول عملکرد اشخاصی مثل استالین یا وضعیت تاریخی روسیه یعنی عقب‌ماندگی صنعتی آغازین بود بپردازم. بلکه دقیقاً می‌خواهم علل عدم توفیق نظریهٔ ارزش مارکس را به رغم معقول بودن نسبی آن توضیح دهم که در شوروی هم مصداق داشت. منتظر بخش‌های بعدی این سلسله نوشتجات در دانش حیاتی باشید 🙏 @criticalknowledge
تأملاتی تاریخی و فلسفی در ضلالت تفکر مدرن با نظر به مواضع غنی‌نژاد در مناظره با علی‌زاده (۲) اما به نقد روشی بر می‌گردم. طبق مبانی منطقی و معرفت‌شناختی فیلسوفان ارجمند سنت فلسفی و الهیاتی ما چون علامه طباطبایی این گزاره که «اقتصاد دولتی و دستوری یک شر مطلق است» به نحو پیشینی باطل است و القاء مکرر و مؤکد آن از طرف یک عالم علوم انسانی نشان از یک بیماری فکری خطرناک دارد! توضیح این مختصر این که اسلامی با تقسیم ادراکات به حقیقی و اعتباری، منکر تعریف و حکم ذاتی برای جمیع امور اعتباری هستند. تعریف و حکمْ مخصوص مفاهیم حقیقی مثل انسان، گربه، کاج، تیتانیوم، کوروموزوم، ستاره و امثال این‌ها است که با توجه به مصادیق حقیقی خود تعریف و تعلیل می‌شوند، اما برای مفاهیم اعتباری همچون «دولت» و «آزادی» و «دستور» که مفاهیم انتزاعی هستند که بنا به نیازهای عینی و زمینه‌های اعتقادی، متغیر می‌شوند، چه طور می‌توان ذات و ذاتیات در نظر گرفت؟! بر این اساس، این تصور که برای یک کلیِ اعتباری مثل «دولت» یا «دستور» می‌توان ذات در نظر گرفت و بدتر، آن ذات را سراسر پلید و فاسد دانست، در نگاه منطق‌دانان و اهالی حکمت، حُکمی در غایت بلاهت و ضلالت است! ساده‌ترین راه برای نقض احکام ذاتی و مطلق برای اعتباریات، یافتن مثال‌های نقض از مصادیق مخالف آن حکم است. به راستی، علی‌زاده با ذکر مثال‌های زیاد سعی می‌کرد همین ملازمهٔ تصوری غنی‌نژاد بین اقتصاد «دستوری» و «فساد» را نقض کند، گرچه چنان که عرض شد برای دانشمندی که با اصول روشی، منطقی و معرفت‌شناختی آشنا باشد، بطلان این دست ادعاها به نحو پیشینی بدیهی است و حتی نیاز به مثال نقض ندارد! اما آنچه مایهٔ مشخصاً‌ وحشت یک حکیم است این است که در همین تمدن ظلمانی ذاتیات را برای حقایق نوعی (مثل انسان، زنانگی و مردانگی) انکار می‌کنند، اما این چنین بر ذات داشتن امور اعتباری تأکید می‌کنند! به راستی این میزان واژگونگی در فهم حقایق امور مایهٔ وحشت است! بدا به حال تمدنی که می‌گویند زن و مرد و نقش‌های جنسی خصوصیت ذاتی انسان نیستند و لذا انواع ساختارشکنی‌های اخلاقی و جنسی را مجاز می‌دانند، اما امور اعتباری و متغیر مثل دولت، ، و امثالهم را واجد ذات ثابت می‌داند و با استقراءهای بسیار ناقص یا نامعتبر ادعا می‌کنند که «دولت» سراسر شر است و «مالکیت» سراسر خیر یا برعکس! بزرگان علم و اندیشه در سنت فکری ما همچون و غور در مسائل علمی را بدون استحکام دانش منطق خطایی نابخشودنی می‌دانستند و علامه طباطبایی خلط بین حقیقت و اعتبار را سمی مهلک می‌دانستند که دامن‌گیر بسیاری از متفکران مدرن شده است. دیشب یک نمونه از این خطای نابخشودنی و سم مهلک را در گزافه‌گویی‌های اقتصاددانی ۷۲ ساله که سال‌ها سرمنشأ اشتباهات و تدلیسات شبه‌علم اقتصاد متعارف بوده به عینه شاهد بودید! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی