eitaa logo
سی سری ها
72 دنبال‌کننده
341 عکس
57 ویدیو
3 فایل
برای هم محله ای ها... 📞 ارتباط با ما @Ho3en2000 @h_s_n_1368_9
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 📜داستانک: 🤴ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﺎﻟﺴﮑﻪ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺪوﻥ ﮐﻬﻨﻪ رد می‌شد ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ 🌚ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ که ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺷﻠﻮﺍﺭﮎ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺫﻏﺎﻝ‌ها ﺍﺯ ﺧﺎﮐﻪ ﺫﻏﺎﻝﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ بدن برهنه و ذغالی عرق کرده‌ش ﻣﻨﻈﺮﻩ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮐیو ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ...🤔 🤴ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦﺷﺎﻩ ﺳﺮشو ﺍﺯ ﮐﺎﻟﺴﮑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺫﻏﺎﻝﻓﺮﻭﺵو ﺻﺪﺍ زد 🌚ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺪﻭ بدو ﺁﻣﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺑﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ. 🤴ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ یه ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ اندرپاش کردو ﮔﻔﺖ:ﺟﻨﻬﻢ ﺑﻮﺩی؟!!!😕 🌚ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﻭﺵ ﺯﺭﻧﮓ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ!!🤷‍♂ 🤴ﺷﺎﻩ که ﺍﺯ کلناتی ﺫﻏﺎﻝﻓﺮﻭﺵ ﺧﻮﺷﺶ اوﻣﺪﻩ بود پرسید:کیو تو جهنم ﺩﯾﺪﯼ؟🙄 🌚ﺫﻏﺎﻝﻓﺮﻭﺵ حاضر جواب: همه‌ی ﺍﯾﻨﻬﺎئی که ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺏ ﺍﻋﻼﺣﻀﺮتن ﻫﻤﻪ تو ﺟﻬﻨﻢ بودن!!😎 🤴شاه یه فکری کرد و م پرسید منو تو جهنم ﻧﺪﯾﺪﯼ؟ 🙁 🌚ﺫﻏﺎﻝﻓﺮﻭﺵ حسابی تو فکر رفت🤔 که چی جواب بده ﺍﮔه ﺑﮕه ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﺩﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﻤﮑنه ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻗﺘﻠﺶ ﺻﺎﺩﺭ بشه😢🥵 ﺍﮔرم ﺑﮕه شاه رو ﻧﺪﯾﺪه ﮐﻪ ﺣﻖ ﻣﻄﻠﺐ ﺭو ﺍﺩﺍﺀ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ..🤔 که یکدفعه فکری به ذهنش رسید گفت: ﺍﻋﻼﺣﻀﺮت، ﺣﻘﯿﻘتﺶ ﺍﯾنه ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﻧﺮﻓﺘﻢ...!😂😂 @csariha
اگه گفتین نکتۀ طنز تصویر کجاست؟ 🆔@csariha
➖ 🚎پیرمردی داخل اتوبوس به خنگول گفت: بلند میشی من بشینم جات؟ آخه كمرم درد می‌کنه. ➕ خنگول بی‌معطلی گفت: شمام وقتی مثل من جَوون بودین تو اتوبوس پا‌می‌شدین از صندلی‌تون تا یکی دیگه جاتون بشینه؟ ➖ پیرمرد گفت: بله که پا‌می‌شدم! ➕خنگول ژست کاشف‌ها رو به خود گرفت و گفت واسه همین کمرتون درد می‌کنه، پس دیگه از من نخاین اشتباه شمارو تکرار کن😳😐 خواهشاً تو اتوبوس خنگول‌بازی درنیارین و خودتون نگفته صندلی‌تونو به بزرگسالان بسپارین🙃 الهی پیر شین😀 @csariha
اعتماد اساتید: ”تعدادی استاد دانشگاه را به فرودگاه دعوت کردند و آنها را در هواپیمایی نشاندند. وقتی درهای هواپیما را بستند، از بلندگو اعلام شد: این هواپیما ساخت دانشجوهای شماست! وقتی اساتید محترم این خبر را شنیدند، همه از دم اقدام به فرار کردند! همه با عجله به سمت در خروجی می‌دویدند، به جز یک استاد که خیلی ریلکس نشسته بود. از او پرسیدند: چرا نشستی؟ نگو که نمی‌ترسی! استاد با خونسردی گفت: اگر این هواپیما ساخت دانشجوهای من است که شک دارم پرواز بکند، تازه اگر روشن شود.“😁 @csariha
تلافی ”زن مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.🍳 شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد: مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز… وای خدای من، خیلی درست کردی… حالا برش گردون… زود باش، شعله رو کم کن، باید بیشتر کره بریزی… وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟ دارن می‌سوزن، مواظب باش، گفتم مواظب باش، هیچ وقت موقع غذا پختن به حرف‌های من گوش نمی‌کنی… برشون گردون، زود باش، دیوونه شدی؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی! نمک بزن… شعله رو… زن به او زل زد و بعد با صدای بلند گفت: ای بابا دیوونم کردی! فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟ مرد سر میز غذاخوری نشست، نفس عمیقی کشید، مکثی کرد و به آرامی گفت: فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم، چه حالی دارم!“ @csariha
عامل باخت کرواسی هستن ایشون😂 @csariha
ملانصرالدین از همسایه‌اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت: «دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد.» چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت: «دیگ شما در خانه ما فوت کرد.» همسایه گفت: «مگر دیگ هم می‌میرد» و جواب شنید: «چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی‌زاید. دیگی که می‌زاید حتما مردن هم دارد.» @csariha
استاد فقط این😂😂
درختی که پایه آن آسفالت شده و تیر چراغ برقی که آبیاری میشود :) + همسایه بقدری دچار فروپاشی روانی شده که خونشو گذاشته برا فروش😂 @csariha