هدایت شده از اسکچای یک esfp
میدونم اناتومیش کلی مشکل داره و فکر کنم معلومه اخراش دیگه حال نداشتم
#art
-
𖤐esfp اسکچای یک𖤐
هدایت شده از قصر شگفت انگیزଘ(੭ ᐛ )━☆゚.*・。゚
به نام خدا
#مامورمخفی_جادویی_من 🌃
قسمت ۱۲
جولیونا فکر کرد.اهی سرد کشید و سپس سمت تخته وایتبرد گوشه رفت.ماژیک جادویی را درآورد و شروع به نوشتن کرد. و بعد از نوشتن و کشیدن چیزی،به تخته زد.زین ماگ قهوه خاکشیری اش را پایین کشید و ابروهایش را بالا انداخت.جولیونا سکوت کرد و سپس با صاف کردن گلویش ادامه داد:"خیلخب بچه ها..امروز یه ماموریت بزرگ داریم.همونطور که اسپارکل گفت،باید بریم و این ماموریتو باهمدیگه انجام بدیم.حالا کی موافقه؟"
کوین درحالیکه از روی صندلی افتاد دستش را بالا گرفت و با خنده حرف زد:"من!"اسپارکل نیشخندی زد و محکم روی میز کوبید به طوری که لیوکت به هوا پرید.اسپارکل فریادی خوشحال سر داد:"ایول!پس وقتی نیازتون داشتم باهاتون تماس میگیرم!" اسپارکل ،کای رو که من بودم را گرفت و به سمت در دوید.جولیونا با عصبانیت آهی سرد کشید:"پسره خیره سر" اسپارکل درحالی که خندید مشتش را گره کرد:"حالا شد!بریم ببرهارو کتک بارون کنیم!"
ادامه دارد....
نویسنده: #STELLAR
https://eitaa.com/joinchat/1911620031C1421d552b5
هدایت شده از دانشجوییxnfpازشهررویاها
یهویی:👩🦯
بیمحتوا شاید
محتوا پیدا کردم براش میگم
@dream_xnfp_g