#سیره_شهدا 🌷
✅ ابراهیم در همه حال به دیگران کمک می کرد...
یک روز ابراهیم را دیدم در کوچه راه می رفت ، مرتب به آسمان نگاه می کرد و سرش را پایین می انداخت...
رفتم جلو و پرسیدم : چیزی شده ؟
⚡️ اول جواب نداد ، اما با اصرار من گفت :
هر روز تا این موقع حداقل یکی از بندگان خدا به ما مراجعه می کرد و هر طور شده مشکلش را حل می کردیم...
💥 اما امروز از صبح کسی به من مراجعه نکرده..
🔰 می ترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را از من گرفته باشد...
🌹شهید ابراهیم هادی
🌷یادش با ذکر #صلوات
@cyberi20
#سیره_شهدا
#حق_الناس
🔅 یک بار در خیابان به همراه همسرم بودم که دیدم آقامهدی یک جاروی بزرگ شهرداری دستش گرفته و دارد خیابان را جارو میزند. علت را که جویا شدم، گفت که پشت نیسانش بار شیشه داشته، موقع حرکت، شیشهها شکسته و خرد شدهاند و کف خیابان ریختهاند.
من به آقامهدی گفتم: "ولش کن! آبرومون میره، خود شهرداری میاد تمیز میکنه." ولی به حرفم توجهی نکرد و بعد از اینکه خیلی اصرار کردم، گفت: " اگه این شیشهها توی لاستیک ماشین مردم فرو بره،حقالناس گردنمه و فردای قیامت آبرومون میره."
#شهید_مهدی_قاضی_خانی🌷
راوی : #خواهر_شهید
@cyberi20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #سیره_شهدا
دختر سه سالهای که خبر شهادت پدر را به مادر گفت
🔹روایت عاشقانه زندگی شهید خلبان چگنی به روایت همسر
@cyberi20
🔰 #سیره_شهدا | #کار_خیر
💠 روزهای جمعه می گفت:امروز میخوام یه کار خیر برات انجام بدم؛هم برای شما،هم برای خدا...
وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه.هرچه می گفتم: نکنید این کار رو من ناراحت میشم، باعث شرمندگی منه...گوش نمیکرد، در راه می بست وآشپزخانه را می شست.
↩راوی: همسر شهید
📚 یادگاران/ ص ۷۲
#شهید_علی_صیادشیرازی
@cyberi20