eitaa logo
دبیرستان دخترانه علوم و معارف اسلامی شهید مطهری(ره) یزد
1.4هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
469 ویدیو
19 فایل
﷽ انعکاس اخبار،اطلاعیه ها، فعالیت های آموزشی و پرورشی ✌️ "ما زنده به آنیم که آرام نگیریم‌ موجیم که آسودگی ما عدم ماست"🌊 🔸آدرس: میدان امام حسین. بلوار شهید بهشتی. کوچه جنب بنیاد شهید (شهید رجایی). کوچه دولت. دولت ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
میدانم نفسهایت شمرده شمرده از نهادت بیرون می آید میدانم آرام نشسته ای اما توی قلبت یک برپاخیزید بزرگ اعلام شده و دارد شمارش معکوس میخواند... حتی شاید گاهی لابه لایش خنده ات بگیرد... اما آشفتگی جایی نمیرود _مگر قرار است سال تحویل شود؟! _فقط حدود یک ساعت و اندی دیگر باقی است... اری فقط یک ساعت و اندی دیگر تمام خاطرات سهمگین رفتنش زنده میشود حتما در همین فکرهایی که یک آن به خودت می آیی ؛ _راستی راستی من چرا اینجا هستم؟! من الان باید در سرمای گرم شده به هرم نفسهای زائران حاج قاسم دور مزار شریفش پرواز کنم پروانه وار آشفتگیم را نشان دهم... _ واقعا چرا اینجا هستم...؟! تیک تاک ساعت انگار کوک شده روی ساعت ۱:۲۰ تا چیزی مرا فرا بخواند و این فراخوان چقدر آشناست و فقط از حلقوم سردار شهیدمان نیست یک تاریخ به وسعت مظلومیت همه ی بندگان خوب خدا دارد تو را صدا میزند که برای نصرت امام غایبت باید به سمت خدا بروی... این ساعت یک و بیست واقعا سال تحویلی است برای خودش پس چرا اینجاییم؟! این ساعت و ثانیه میشود برای من و تو بشود همان حرف حاجی که شش بار قسم جلاله خورد وگفت : برای عاقبت به خیری بایدپای نظام و رهبری ایستاد یک وقت شیطان نیاید سراغت که من رو چه به ایستادن پای نظام و رهبر!؟ حتما خودت میدانی که سردار سلیمانی مااز ابتدا سردار نبود او آنچه از تکلیفش فهمیده بود اجرا کرد... تو فقط یک لیست از وظایفت آماده کن آنوقت میشوی مثل جان فدا کسی که آسایش تن و بدن را پشت سر گذاشت و فقط و فقط رضای حق شرطش بود باز هم میدانم در دلت میگویی کاش ما هم جان فدا شویم...
میدانم نفسهایت شمرده شمرده از نهادت بیرون می آید میدانم آرام نشسته ای اما توی قلبت یک برپاخیزید بزرگ اعلام شده و دارد شمارش معکوس میخواند... حتی شاید گاهی لابه لایش خنده ات بگیرد... اما آشفتگی جایی نمیرود _مگر قرار است سال تحویل شود؟! _فقط حدود یک ساعت و اندی دیگر باقی است... اری فقط یک ساعت و اندی دیگر تمام خاطرات سهمگین رفتنش زنده میشود حتما در همین فکرهایی که یک آن به خودت می آیی ؛ _راستی راستی من چرا اینجا هستم؟! من الان باید در سرمای گرم شده به هرم نفسهای زائران حاج قاسم دور مزار شریفش پرواز کنم پروانه وار آشفتگیم را نشان دهم... _ واقعا چرا اینجا هستم...؟! تیک تاک ساعت انگار کوک شده روی ساعت ۱:۲۰ تا چیزی مرا فرا بخواند و این فراخوان چقدر آشناست و فقط از حلقوم سردار شهیدمان نیست یک تاریخ به وسعت مظلومیت همه ی بندگان خوب خدا دارد تو را صدا میزند که برای نصرت امام غایبت باید به سمت خدا بروی... این ساعت یک و بیست واقعا سال تحویلی است برای خودش پس چرا اینجاییم؟! این ساعت و ثانیه میشود برای من و تو بشود همان حرف حاجی که شش بار قسم جلاله خورد وگفت : برای عاقبت به خیری بایدپای نظام و رهبری ایستاد یک وقت شیطان نیاید سراغت که من رو چه به ایستادن پای نظام و رهبر!؟ حتما خودت میدانی که سردار سلیمانی مااز ابتدا سردار نبود او آنچه از تکلیفش فهمیده بود اجرا کرد... تو فقط یک لیست از وظایفت آماده کن آنوقت میشوی مثل جان فدا کسی که آسایش تن و بدن را پشت سر گذاشت و فقط و فقط رضای حق شرطش بود باز هم میدانم در دلت میگویی کاش ما هم جان فدا شویم...