#دليل_بيل
معروف است که یک روز فخر رازی با شاگردان در اطراف شهر قدم می زد و دلایل یگانگی خدا را می گفت. شاگردها هر دلیل را نقضی می تراشیدند و او باز دلیل می آورد و می گفت با هزار و یک دلیل خدا یکی است. او هزار دلیل را گفت و هنوز با او گفت وگوهایی بود. در همین وقت به زارعی رسیدند که بیل به دست مشغول آبیاری بود. فخر رازی به شاگردانش گفت: ببینید حتی یک زارع بی سواد می داند که خدا یکی است. سپس پیش رفت و آهسته از پیرمرد زارع، بی مقدمه پرسید: پیرمرد! خدا چند تاست؟ دهقان آهسته گفت: یکی. فخر رازی پرسید: پیرمرد! دلیل هم می توانی بیاوری؟ پیرمرد دهقان بی تأمل خشمگین شد و بیل را کشید بالای سر و به طرف فخر حمله برد و فریاد زد: مردک! دلیل می خواهد؟ فخر رازی عقب کشید و پیش شاگردان آمد. پرسیدند: جناب استاد! آیا دلیل تازه به دست آورده اید؟ جواب داد: آری و این دلیلِ هزار و یکی، از همه قوی تر بود! عقلای قوم بعدها این دلیل را قبول تعبدی خداوندی تحت عنوان «دلیل بیل» ثبت کردند![
🥀 @d_p_noor 🌺