🍃| #خاطره
آقامحمد اینجا نشسته بود،من اونجا پایین پای
آقا رسول نشسته بودم.دیدم به نشانه ی احترام
انگار یهو ایستاد.گفتم:چه خبره؟گفت:باباے آقا
رسول اومدن❗️
شروع کرد با آقای خلیلی صحبت کردن اصرار به
آقای خلیلی که #دعا_کن_شهید_شم ،تا اینجا
اومدے،دم غروب🌄،ماه مبارکه ،کنارآقا رسولم
هست دعا کن من شهید شم ✨پدر شهید خلیلی
مصرانه میگفت: ان شاء الله عاقبتت بخیر شی.
محمد می گفت:نه اینا چیزا به دردم نمیخوره،
این دعاها به دردم نمیخوره😔شما دعا کن من
شهید شم.آنقدر #پیگیری کرد که ایشون گفت:
ان شاء الله #شهید_شی،ان شاء الله عاقبتت
#شهادت 🌷
آنقدر اون روز ذوق کرده بود.می گفت:روزے
این ماهمو گرفتم.پدر شهید خلیلی برام دعا
کرد شهید شم.هرچی هم گرفت از این اصرارش
گرفت.آدم مصری بود
نقل ازخواهربزرگوار #شهید_محمدرضا_دهقان
🍃بسم رب الشهدا🍃
دانشگاه ڪه قبول شدم، خانواده به من یک گوشی📱 هدیه دادند، اما گوشے ڪیفیت نداشت و زود خراب شد.
خیلے ناراحت بودم،😕
محمدرضا متوجه شد، از قبل در جایے ڪار ڪرده بود و دستمزدش را ڪه دویست هزار تومان میشد، ڪم ڪم پسانداز ڪرده بود.
آن پساندازش را برداشت و همراه با پدر رفتند و برایم گوشے جدید دیگرے خریدند.
خیلے خوشحال شده بودم.😍
چند ماه ڪه گذشت جریان آن را فهمیدم :)
نقل از خواهر شهید
شهیدمدافعحرم
#شهید_محمدرضا_دهقان
『 ʝoiη↓✨
↳•❥|@dadash_ahmad