eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.4هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمانـٖےام☁️🌱   شمانیستۍدڪہ‌ببینۍٖد چگونہ‌عطـر شما درعمق‌لحظہ‌هاجارۍٓاست... 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
....😢😢😭😭 خوشبخت نوکری که دم جان سپردنش چشمش به غیر چشم شما هیچ وا نشد در ایام اربعین سال گذشته، بزرگ‌مردی را در موکب هیئتمان در روضه در آغوش گرفتم و روضه‌ی سخت حضرت علی اکبر علیه السّلام خواندم. فردای همان شب، هر چه قدر ایشان را برای نماز صبح صدا زدند، بیدار نشد. از نجف تا کربلا پیاده آمد، به زیارت رفت، روضه خواند و زندگانی‌اش را این گونه تمام کرد. او به معنی واقعی کلمه، «خوشا راهی که پایانش تو باشی» بود. خوشا به حالش. در ایام سالگرد درگذشتش، ضمن تسلیت به همه‌ی بازماندگانش، شما را به دیدن لحظاتی از این ماجرا دعوت می‌کنم. مهدی رسولی ایام ۱۴۴۵ 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•✨🤍• فک کن رسیدی کربلا اشک چشمات باعث شده اینجوری حرمو ببینی 🥺🤍♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
پیش نمایش تم🌱
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🛑 ابراهیم میگفت: به احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست ..... 🌷 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
[ اردی بهشت نام دیگر توست ] 📙معرفی کتاب👇 کتاب اردی بهشت نام دیگر توست نوشته زینب بخشایش رمانی عاشقانه است از زن و شوهری که مجبورند به دلیل جنگ از هم دور باشند. زن و شوهری که بسیار عاشق هم هستند مجبورند به دلیل جنگ از هم دور باشند. مرد برای برقراری امنیت به جنگ داعش رفته است و زن در دوری او رنج می کشد. کتاب اردی بهشت نام دیگر توست که عاشقانه ای دیگر از شهدای مدافع حرم است شرح آزادگی و شجاعت افرادی است که از خون خود برای آزادی می جنگند. گزیده✂️کتاب واقعاً؟ مامانِ تو، تو محل ما چکار می کرد؟ می زند زیر خنده. می خندد و ردیف دندان های سفیدش برق می زند. تارهای سبیلش مرا می برد پیش پدر، وقت هایی که می خندید و با دست می زد به پشت کمرم. خیلی دوستم داشت. به قول خودش، گیس گلابتونش بودم. 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
48.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌷 🎥گوشه‌ای از مراسم وداع با پیکر مطهر جهادگر شهید "یحیی رستمی" که ساعت ۱۷ امروز در معراج شهدا برگزار شد. 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
‌. شهادت عضو سپاه پاسداران در سوریه ▪️شهید مدافع حرم پاسدار یحیی رستمی متولد سال ۱۳۵۲ یکی از پاسداران سپاه که ساکن نسیم‌شهر بهارستان بود در سوریه به فیض شهادت نائل آمد. ▪️این شهید بزرگوار دارای سه فرزند بوده که آن‌ها دو پسر ۲۵ و ۲۲ ساله و یک دختر ۱۴ هستند. 💐مراسم وداع با پیکر مطهر جهادگر شهید یحیی رستمی ⏰دوشنبه ۱۳ شهریور از ساعت ۱۷ معراج شهدای تهران شادی روحش صلوات🌹🌹🌹
هدایت شده از بـٰآب‌هشتـم:)
🌿🧡 زائرِ اربعین اگر رفتی کربلا.. وسطِ وسطِ وسطِ بین الحرمین بایست یک نگاه به حسیـن(ع) بیانداز یک نگاه به عبـاس ..😢💔 بگو : یک عدد « تنهــــاترین زائر » آن طرف ترها بُــــریده ..😭 بگو : دلشو جز عباس به کی خوش کنه؟ اگه راهت به کربلا خورد به ارباب بگو : یه نفر رو نطلبیدید بین الحرمین را ندید💔 التماس‌دعا‌زائر‌کربلا😞
از پیری پرسیدم خوشبختی چیست؟ گفت: اگه میخوای "سلامت" باشی موقع بیماری پدر و مادرت بهشون برس.... اگر میخواهی "ثروتمند" شوی به پدر مادرت کمک مالی کن.... اگه میخوای خوشبخت باشی با پـدر و مـادرت "مـهربان" باش....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' برادرشهیدسجادفراهانی ☘️ #صفـــ293و294ــفحه 📚 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««--- ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
دعای عهد🍃🌹🍃 بخونیم دعای عهد رو هر روز بعد نماز صبح التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ،برا اقای غریبـــ و تنهایمان یا رب فرج اقای تنهایمان را برسان🤲 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
هرروز متوسل میشیم به شهید ابراهیــم هادیـــ ..❤️ نذر نگاهت گناه نمیکنم .. شهید ابراهیم هادی ✨❤️ 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
#رمان_تنها_میان_داعش #پارت_ششم مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.« و فهمید علت حال
دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم میزد چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظهای از دست نمیداد. با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط بهدنبال حفظ حیا و حجابم بودم که با یک دست تالش میکردم خودم را پشت لباسهای در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف میکشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند. آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بیپروا براندازم میکرد. در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد اجنبی شده بودم، نه میتوانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم. دیگر چارهای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدمهایی که از هم پیشی میگرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمیشد دنبالم بیاید! دسته لباسها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود،خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دست بردار نبود که صدای چندشآورش را شنیدم :»من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟« دلم میخواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی میکردم و او همچنان زبان میریخت :»امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو میدیدم!« شدت تپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون میریخت، حالم را به هم زد :»دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!«