eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.4هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 @dadashebrahim2 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🌸~✾┈•••
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
دعای عهد🍃🌹🍃 بخونیم دعای عهد رو هر روز بعد نماز صبح التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ،برا اقای غریبـــ و تنهایمان یا رب فرج اقای تنهایمان را برسان🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°~🌻✨ سخت‌است‌ببینیم‌همه‌را،غیررُخِ‌تو چشمان‌ِهمیشه‌تَرمان‌غرقِ‌تمناست...♥️ ..🌱
--هرکی‌آرزوداشته‌باشه‌خیلی‌خدمت‌کنه شهیدمیشه..! یه‌گوشه‌دلت‌پابده،شهدابغلت‌میکنن.. ازاین‌شهدا‌مدد‌بگیرید.. مددگرفتن‌ازشهدا‌رَسمه..! دست‌بذار‌روخاکِ‌قبرشهید‌وبگو: ‹حسین‌به‌حقِ‌این‌شهید،یه‌نگاهی‌به‌ماکن♥️› @dadashebrahim2
یک یاعلی بگید بشیم200تا عضو یه پست سفارشی داریم از یه شهید مدافع حرم
مـٰارا،ازجـٰان‌دادن‌نـترسانـید ..! مـاملـت‌شھادتـیم😌👊🏼. https://eitaa.com/joinchat/1085079789Cb15fdac39e ☝️🏽📿' دست‌شھداروردنڪن‌مشتۍ^^
- سلام‌بـر،آنھایـےڪہ‌رفـتندتابماننـد ونـماندندتـابمیرنـد👀♥️:) + سلام‌بـرابـراهـیمシ.! ‹https://eitaa.com/joinchat/1085079789Cb15fdac39e › [•اولین‌چنل‌رسمےد‌اداش‌ابراهیم‌توایتـا‌🚶🏿‍♂•] ؟🙄
سلام #3*2022* بعدش گزینه ۳ را انتخاب کنید ۳گیگ اینترنت یک روزه همراه اول هديه پیروزی تیم ملی
دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن. تو خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن، ناشكرى نكن. ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ! ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ! ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ! ﮐﻪ: ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ! ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ! ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ عبرت !
شهید «مجید قربان خانی» متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ و تک پسر خانواده است. مجید از کودکی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریک شیطنت‌هایش باشد؛ اما خدا در ۶ سالگی به او یک خواهر داد. خانم قربان‌خانی درباره به دنیا آمدن «عطیه» خواهر کوچک مجید می‌گوید: «مجید خیلی داداش دوست داشت. به بچه‌هایی هم که برادر داشتند خیلی حسودی می‌کرد و می‌گفت چرا من برادر ندارم. دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد. مجید نمی‌دانست دختر است و علیرضا صدایش می‌کرد. ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش می‌کردیم؛ اما نمی‌شد که اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود. مجید وقتی فهمید بچه دختر است. دیگر مدرسه نرفت. همیشه هم به شوخی می‌گفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند. ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش می‌زد. آخرش هم‌کلاس اول نخواند. مجبور شدیم سال بعد دوباره او را کلاس اول بفرستیم. بشدت به من وابسته بود. طوری که از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط می‌نشستم تا درس بخواند؛ اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت می‌کشم به مدرسه بیایم. همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود. هیچ شماره‌ای درگوشی ذخیره نکرده بود. شماره هرکی را می‌خواست از حفظ می‌گرفت.» @dadashebrahim2
200تایی شدنمون مبارک😍 @dadashebrahim2
🌹🍃 بـانـــ💖ــو... چہ خـوب ایـــن تیرگــــــے را بہ جان میخــرے❤️ تا دنـیایـے زیر روشـنے چادرت آرام بمــاند...😌👌 . @dadashebrahim2
می‌گفت یه رفیق گیر بیارید که باهاش خودسازی کنید ، ترک گناه کنید ، درس بخونید و مباحثه کنید.. سخت گیر میاد؛ ولی اگه پیدا کردید ولش نکنید تا شهادت! @dadashebrahim2
🥀🥀 ✌️ 🕊 ✨اسم برادر شهیدت رو پیدا کن و هدیه رو تقدیمش کن🎁 🕊 🌸شهید سپهبد قاسم سلیمانی 🌸یک صفحه قران 🕊 🌺شهید احمد محمد مشلب 🌺سه سوره توحید 💐شهید محسن حججی. 🕊 💐فاتحه. 🌷شهید جهاد مغنیه. 🕊 🌷ایت الکرسی. 🌿شهید ابراهیم هادی. 🕊 🌿پنج صلوات 🕊 🥀شهید مهدی صابری 🥀سه سوره قدر. 🕊 🌼شهید محمد هادی ذوالفقاری 🌼چهارده صلوات. 🌹شهید رسول خلیلی. 🕊 🌹دو سوره حمد 🕊 😉اگر اسم برادر شهیدت نبود پنج صلوات هدیه کن به روحش🎁 💠السلام علیک یا رقیه بنت الحسین الشهید💠 🍃🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🆔 @dadashebrahim2
🌸͜͡🌿 ‏نِگَـرانے؟ - آره.. پس زیاد‌ بگو..! - چـی!؟ حَسْبٌنَـا‌اللّٰھ‌و‌َنِعم‌َالوَڪیل🖇 🌸¦⇠ 🌷¦⇠
ولی شاید اگه "گناه" وزن داشت، اگه لباسمون رو کثیف می‌کرد، چین و چروک صورتمون رو بیشتر می‌کرد، اونوقت بیشتر از اینا حواسمون به خودمون بود.. گناه،قدِ روح رو خمیده و لباسِ سعادتمون رو چروک می‌کنه :)
• سربازِ عاشقِ فرماندِه •: هَـࢪشَھِـیدمِثݪ‌ِیِڪ‌فـٰانو‌س‌اسـٺ مِـۍسوزَدوَنـورمِۍدَهَـد! وَازڪِنٰاࢪاوبـودَݩ‌تـوهَم‌ نِـورانِۍمِۍشَوۍ بـاشُـھَداڪِھ‌رِفِـیق‌شُـدِے‌             ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ. ... ✨🙃 ════✧🌸✧══
⊰•🖤⛓🗞•⊱ . بہ‌قول‌شھید‌سلیمانۍ: دشمن‌نمیدونہ‌ماواسه‌شھادت‌صف‌گرفتیم:) . ⊰•🖤•⊱¦⇢ ⊰•🖤•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @dadashebrahim2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجید پسر شروشور محله است که دوست دارد پلیس شود. دوست دارد بی‌سیم داشته باشد. دوست دارد قوی باشد تا هوای خانواده، محله و رفقایش را داشته باشد. مادر مجید می‌گوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود. یک تابستان کلاس کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچه‌ها را تکه‌تکه کرده است. می‌گوید من کاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم. عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا می‌رود پز دایی‌های بسیجی‌اش را می داد. چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش می‌گوید آن‌قدر عشق بی‌سیم بود که آخر یک بی‌سیم به مجید دادیم و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دست‌بردار نبود.» سربازی رفتنش هم مثل مدرسه رفتنش عجیب بود همه اهل خانه مجید را داداش صدا می‌کنند. پدر، مادر، خواهرها وقتی می‌خواهند از مجید بگویند پسوند «داداش» را با تمام حسرتشان به نام مجید می‌چسبانند و خاطراتش را مرور می‌کنند. خاطرات روزهایی که باید دفترچه سربازی را پر می‌کرد اما نمی‌خواست سربازی برود. مادر داداش مجید داستان جالبی از روزهای سربازی مجید دارد: «با بدبختی مجید را به سربازی فرستادیم. گفتم نمی‌شود که سربازی نرود. فردا که خواست ازدواج کند، حداقل سربازی رفته باشد. وقتی دید دفترچه سربازی را گرفته‌ام. گفت برای خودت گرفته‌ای! من نمی‌روم. با یک مصیبتی اطلاعاتش را از زبانش بیرون کشیدیم و فرستادیم؛ اما مجید واقعاً خوش‌شانس بود. از شانس خوبش سربازی افتاد کهریزک که یکی از آشناهایمان هم آنجا مسئول بود.
مدرسه کم بود هرروز پادگان هم می‌رفتم. مجید که نبود کلاً بی‌قرار می‌شدم. من حتی برای تولد مجید کیک تولد پادگان بردم. انگار نه انگار که سربازی است. آموزشی که تمام شد دوباره نگران بودیم. دوباره از شانس خوبش «پرند» افتاد که به خانه نزدیک بود. مجید هر جا می‌رفت همه‌چیز را روی سرش می‌گذاشت. مهر تائید مرخصی آنجا را گیر آورده بود یک کپی از آن برای خودش گرفته بود. پدرش هرروز که مجید را پادگان می‌رساند. وقتی یک دور می‌زد وبرمی گشت خانه می‌دید که پوتین‌های مجید دم خانه است. شاکی می‌شد که من خودم تو را رساندم پادگان تو چطور زودتر برگشتی. مجید می‌خندید و می‌گفت: خب مرخصی رد کردم!» تا می‌خواهیم برای مجید گریه کنیم، خنده‌مان می‌گیرد داداش مجید شیرینی خانه است. شیرینی محله، حتی آوردن اسمش همه را می‌خنداند. اشک‌هایشان را خشک می‌کند تا دوباره دورهم شیرین‌کاری‌های مجید را مرور کنند. عطیه خواهر مجید درباره شوخ‌طبعی مجید می‌گوید: «نبودن مجید خیلی سخت است؛ اما مجید کاری با ما کرده که تا از دوری و نبودنش بغض می‌کنیم و گریه می‌کنیم یاد شیطنت‌ها و شوخی‌هایش می‌افتیم و دوباره یکدل سیر می‌خندیم. مجید کارهای جدی‌اش هم خنده‌دار بود. از مجید فیلمی داریم که هم‌زمان که با موبایلش بازی می‌کند برای هم‌رزم‌هایش که هنوز زنده‌اند روضه‌های بعد از شهادتشان را می‌خواند. همه یکدل سیر می‌خندند و مجید برای همه روضه می‌خواند و شوخی می‌کند؛ اما آخرش اعصابش به هم می‌ریزد. مجید شب‌ها دیروقت می‌آمد وقتی می‌دید من خوابم محکم با پشت دست روی پیشانی من می‌زد و بیدار می‌کرد. این شوخی‌ها را با خودش همه‌جا هم می‌برد.
مثلاً وقتی در کوچه دعوا می‌شد و می‌دید پلیس آمده. لپ طرفین دعوا را می‌کشید. لپ پلیس را هم می‌کشید و غائله را ختم می‌کرد. یک‌بار وقتی دید دعوا شده شیشه قلیانش را آورد و محکم توی سرش خورد کرد همه که نگاهش کردند خندید. همین قصه را تمام کرد و دعوا تمام شد. هرروز که از کنار مغازه‌ها رد می‌شد با همه شوخی می‌کرد حالا که نیست. همه به ما می‌گویند هنوز چشمشان به کوچه است که بیاید و یک تیکه‌ای بیندازد تا خستگی‌شان در برود.» مجید قربان‌خانی، مجید سوزوکی نیست داستان مجید را بسیاری با «مجید سوزوکی» اخراجی‌ها مقایسه کرده‌اند. پسر شروشور و لات مسلکی که پایش را به جبهه می‌گذارد و به‌یک‌باره متحول می‌شود؛ اما خواهر مجید می‌گوید مجید قربان‌خانی، مجید سوزوکی نیست: «بااینکه خودش از مجید اخراجی‌ها خوشش می‌آمد؛ اما نمی‌شود مجید ما را به مجید اخراجی‌ها نسبت داد. برای اینکه مجید سوزوکی به خاطر علاقه به یک دختر به جبهه رفت؛ اما مجید به عشق بی‌بی زینب همه‌چیز را به‌یک‌باره رها کرد و رفت. از کار و ماشین تا محله‌ای که روی حرف مجید حرف نمی‌زد. مجید سوزوکی اخراجی‌ها مقبولیت نداشت؛ اما مجید ما خیلی محبوب بود. ماشین مجید همیشه بدون هیچ قفل و دزدگیری دم در پارک بود. هیچ‌کس جرات این را نداشت که به ماشین او دست بزند. همه می‌دانستند ماشین مجید است. برای مجید همه احترام قائل بودند؛ اما او با همه این‌ها همه‌چیز را رها کرد و رفت.»
اینم اون پست ویژه 200تایی شدنمون که قول دادم آشنایی با شهید مدافع حرم مجید قربان خانی