eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.4هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت‌حکایت‌عاشقانه‌‌آنانیست که‌دانستن‌دنیا‌جاےماندن‌نیست‌ باید‌پراز‌کرد💔 🌿 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
شهادت‌حکایت‌عاشقانه‌‌آنانیست که‌دانستن‌دنیا‌جاےماندن‌نیست‌ باید‌پراز‌کرد💔 #شهیدحمیدسیاهکالی‌مرادے #
‌امروز تولد آقاحمید عزیزه اومدیم قزوین براشون یک مراسم کوچیک بگیریم. پکی بدیم گل آرایی کنیم شیرینی بدیم ساعت17 گلزارشهدای‌قزوین 😍 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
❤️ روایت تولد یک مرد آسمونی😍 🌹قسمت اول با همسرودختر ۱۹ماهم که تازه یاد گرفته بود چادر بزاره داخل پارک آزادگان قدم می‌زدیم.که بادیدن دخترخانم هایی که چهره معصومی داشتن ولی موهای زیباشون دیده میشد خیلی ناراحت میشدم.هرکدومشون زهرا خانم رو میدیدن ذوق میکردن 😍و دلشون میخواست باهاش عکس📸بگیره...به این فکر میکردم که میتونم چه کاری کنم برای این دخترای مهربون🧐🤔 رسیدم خونه چشمم خورد به عکس شهید ابراهیم هادی...یک ماه مونده بود به تولد داداش عزیزم که همیشه تو زندگی همراهم بوده... سال۹۶و۹۷با همکاری رفقام برای شهید هادی اولین بار یه مراسم کوچولو در پارک شهدای گمنام پاسداران گرفتیم.و سال بعد در جوار شهدای گمنام خیابون شعبانیه..چه حس و حال خوبی❤️ حالا مدت ها گذشته بود...آیادوباره میتونستم اون رفقام رو جمع کنم..😞... ادامه دارد... 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت‌یافتن‌است‌وبه‌دست‌آوردن وباختن‌و‌ازدست‌دادن‌نیست. دلیل‌شوق‌به‌شھادت‌در‌شهدا؎ما همین‌معرفت‌بود👀✨ 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
1_4340180812-AudioConverter.mp3
1.85M
⁉️چه میزان از درصد درآمد خود را به امام زمان عجل الله اختصاص دهیم ؟ ⭕️ پاسخ: 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
❤️ روایت تولد یک مرد آسمونی😍 🌹قسمت اول با همسرودختر ۱۹ماهم که تازه یاد گرفته بود چادر بزاره داخل
❤️ 🌹قسمت دوم به داداش ابراهیم گفتم خودت رفقای خوب جلوی راهم بزار... یه گروه زدم و لینکش رو پخش کردم و این پیام رو ابتدای گروه گذاشتم. 🌸بسم رب الشهدا والصدیقین🌸 رفقای جانم سلام❤️ ان شالله با توکل بر خداو توسل به مادرمون حضرت زهرا(س) شروع به کار میکنیم.تک تک قدم هایی که دراین مسیربرمیدارید هدیه کنید به آقا جانمون صاحب الزمان(عج)🌺 خواهرای عزیزم ان شالله دوستیمون پایدار باشه ❤️ و ان شالله بتونیم مراسم خوبی بگیریم. ازتون می‌خوام برای هرقدمی که خواستید بردارید وضو بگیرید و از شهید هادی کمک بخواین.۲۰روزمانده تا تولد داداشمون😍 اگر براتون مقدوره این روزهای باقیمانده روزی یه دونه زیارت عاشورا بخونید ان شاالله که امام حسین (ع) پشت و پناهتون باشه.💐 مهربونا🌺 من مطمئنم در این مسیر خیلی از گره های زندگیمون بازمیشه🤩پس با نیت و از سردلسوزی وارد این میدون بشید😎😘 ان شاالله امروز ایده ها رو قطعی کنیم.و فردا بریم سراغ هماهنگی و وسایل های لازم.ممنون میشم همه کسانی که ایده دارن داخل یک پیام یا برگه بنویسن مرتب بزارن.🥰🥰 خلاصه جونم براتون بگه که...گروهمون به مرور۵۰نفرشد.ازین ۵۰نفر ۳۰نفرموندن که شدیم همراه هم دراین جشن❤️❤️ هرکس یه گوشه ای از کار رو قبول کرد. قرار شد پارک آزادگان جشنمون رو بگیریم.به طور خیلی باورنکردنی اکثرکارها راه افتاد.۱۰نفرقبول کردن کیک بپزن😍🌹 شربت هم که بی بی عزیزمون درست کردن🌹 💴کلی پول جمع کردیم💴😍❤️باورم نمیشد☺️ مجری و مولودی خوان و گروه باستان کاری و سخنران و .....پ ر چ م ح ر م اقام امام ح س ی ن ع😭💞 رو هم تصمیم گرفتیم بگیریم. کارت دعوت هم یه تعدادی چاپ کردیم بااین متن: دعوتید به تولد یک مرد آسمونی❤️ توهم دعوتی،این دعوت اتفاقی نیست..! وعده ما... داخل پارک آزادگان و ولیعصرپخش کردیم. خلاصه تاسه روزقبل تولد همه چیز قطعی شد😍🌹❤️ ادامه دارد... 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
‌امروز تولد آقاحمید عزیزه اومدیم قزوین براشون یک مراسم کوچیک بگیریم. پکی بدیم گل آرایی کنیم شیرینی
الّلهُــم‌َّعَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــــ‌الْفَــرَج مادامے که پشت سر ولے فقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و در مسیر حضرت ولی عصر(عج) قرار بگیریم پیروز خواهیم بود چرا که نقطه قوت ما ولایت است. ... 😍 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
•|برادر شہید میدونے یعنے چے⁉️ •|یعنے:...↷°"🙂 •| وقتے گناه‌ دࢪِقلبت‌ ࢪا ‌مےزند •| یاد ‌نگاهش‌ بیوفتــے....🌱 •| و ‌دَࢪو باز‌ نکنے...‹‹‹✋🏻 •| یعنے‌ مَحرم ‌اسراࢪ قلبت♥️ •| آن‌اسراࢪے که ‌هیچکس ‌نمےداند... •| فقط بین‌خودت‌و... •| خــ♡ــداو...✨ •| رفیق‌شهیدتــــ🕊 •| باشد...‹‹💔•• •| امتحان‌کن... •| زندگےات‌زیباترمےشود برادر شهیدم ابراهیم هادی، سجاد فراهانی 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
... یک نفر باید داوطلب می‌شد که روی سیم خاردار دراز بکشد تا بقیه از روی آن رد شوند یک جوان فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه رد شدند جز یک پیرمرد گفتند: «بیا!» گفت:«نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره!» چسبیدن به سیم خاردار کجا و چسبیدن به مقام و جایگاه کجا ... 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
‏کومله‌ها خلبان شهید "محسن درخشان" را ایستاده در خاک کردند.بطوری که فقط سرش از خاک بیرون بود.سپس به صورت‌ش عسل مالیدند و رهایش کردند. زمانی دوباره به سراغ‌ش آمدند؛ صورت‌ش از شدت هجوم حشرات قابل شناسایی نبود.در آخر با گلوله‌ای به سرش او را به شهادت رساند. ‎ 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠| یــادت باشد  ایام نامزدی خداحافظی های ما داخل حیاط خانه به اندازه ی یک ساعت طول میکشید.بعضی اوقات خداحافظی بیشتر از اصل آمدن و رفتن های حمید طول و تفسیر داشت.حتی دوستان من هم فهمیده بودند.هروقت زنگ میزدند،مادرم به آنها می گفت: ((هنوز داره تو حیاط با نامزدش صحبت میکنه.نیم ساعت دیگه زنگ بزنید!)) نیم ساعت بعد تماس میگرفتند و ما هنوز توی حیاط مشغول صحبت بودیم.انگار خانه را ازما گرفته باشند،موقع خداحافظی حرف هایمان یادمان می افتاد . . . تازه از لحظه ای که جدا میشدیم،می رفتیم سر وقت موبایل.پیامک دادن ها و تماس هایمان شروع میشد.حمید شروع کرده بود به شعر گفتن.من هم اشعاری از حافظ را برایش می فرستادم.بعد از کلی پیام دادن،به حمید گفتم: ((نمیدونم چرا دلم یهو چیپس و ماست موسیر خواست.فردا خواستی بیای برام بگیر.))جواب پیامک را نداد.حدس زدم از خستگی خوابش برده.پیام دادم: ((خدایا به خواب عشق من آرامش ببخش،شب بخیر حمیدم.)) من خواب نداشتم.مشغول درسم شدم و نگاهی به جزوه های درسی انداختم.زمان زیادی نگذشته بود که حمید تماس گرفت.تعجب کردم.گوشی راکه برداشتم،گفتم: ((فکر کردم خوابیدی حمید،جانم؟زنگ زدی کار داری؟))گفت: ((از موقعی که نامزد کردیم به دیر خوابیدن عادت کردم.یه دقیقه بیا دم در،من پایینم.))گفتم: ((ماکه خیلی وقته خداحافظی کردیم،تو اینجا چیکار میکنی حمید؟!)) چادرم را سر کردم و پایین رفتم .... -کلی چیپس و تنقلات خریده بود . . . #•♡• •♡• 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
💠 یــادت باشد  @Part_12 با هم خودمانی تر شده بودیم. دوست داشتم به سلیقه خودم برایش لباس بخرم. اول صبح به حمید پیام دادم که زود تر بیاید تا برویم بازار و برایش لباس بخریم . تاریخ ارسال پیامک روی گوشی که افتاد، دلم غنج رفت. امروز روز وعدهٔ ما برای محضر و خواندن عقد دائم بود؛ روز دهم آبان، ماه مصادف با میلاد امام هادی (ﷺ). دل توی دلم نبود. عاقد گفته بود ساعت چهار بعد از ظهر محضر باشیم که نفر اول عقد ما را بخواند. حمید برای ناهار خانهٔ ما بود هول هولکی ماکارونی را خوردیم و از خانه بیرون زدیم. سوار پیکان مدل هفتاد به سمت بازار راه افتادیم. وقت زیادی نداشتیم. باید زودتر بر میگشتیم تا به قرار محضر برسیم. نمیخواستم مثل سری قبل خانواده ها وعاقد معطل بمانند. حمید کت داشت. برایش یک پیراهن سفید با خط های قهوه ای و یک شلوار خریدیم.چون هوا کم کم داشت سرد می شد،ژاکت بافتنی هم خریدیم. تا نزدیک ساعت سه ونیم بازار بودیم. خیلی دیر شده بود. حمید من را به خانه رساند تا به همراه خانواده خودم بیایم و خودش هم دنبال پدر ومادرش برود. جلوی در خانه که رسیدیم، از روی عجله ای که داشت ماشین را دقیقاً کنار جدول پارک کرد. داشتم با حمید صحبت می کردم که غافل از همه جا، موقع پیاده شدن یکراست داخل جوی آب افتادم! صدای خنده اش بلند شد وگفت:"ای ول دست فرمون. حال کردی عجب راننده ای هستم. برات شوم‌آخری پارک کردم !"ツ #•♡• •♡• 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
شهید گمنام است! تو او را نمی شناسی! ولی او خوب دردت را می داند... 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🌹🕊🌹🕊🌹 روایتی از همسر‌شهید یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود‌. گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم. به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک نامه با این مضمون نوشته بود: همسر عزیزم، من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند و عاقبت به خیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم. ❤️شهید عبدالمهدی‌ کاظمی🌹 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_بر_ابراهیم🌱 🌟 💐🌟 🌟💐🌟 💐🌟💐🌟 🌟💐🌟💐🌟 💐🌟💐🌟💐🌟 🌟💐🌟💐🌟💐🌟 💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟 🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟 💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟 🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟