eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6هزار ویدیو
63 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
(49) 2 ( جمعی از دوستان شهيد) در آبادان شخصی بود که به مجيدگاوی مشهور بود. می گفتند گنده لات اينجا بوده. تمام بدنش جای چاقو و شکستگی بود🔪. هرجا می رفت، يک کيف سامسونت پر از انواع کارد و چاقو همراهش بود. 💼🔪می خواست با عراقی ها بجنگد اما هيچکدام از واحدهای نظامی او را نپذيرفتند تا اينکه سيد او را تحويل داد. هم در مقابل اين افراد مثل خودشان رفتار میکرد.😉👋 کمی به چهره مجيد نگاه کرد. با همان زبان عاميانه گفت: ببينم، میگن يه روزی گنده لات آبادان بودی.😂 میگن خيلی هم جيگر داری💪، درسته!؟ بعد مکثی کرد و گفت: اما امشب معلوم میشه، با هم میريم جلو ببينم چيکاره ای⁉️!شب از مواضع نيروهای خودی عبور كرديم.🌄 به سنگرهای عراقی ها نزديک شديم🚶‍♂. مجيد را صدا کرد و گفت: میری تو سنگراشون، يه افسر عراقی رو میکشی🤨 و اسلحه اش رو مياری✔️. اگه ديدم دل و جرات داری ميارمت تو گروه خودم.🤍🔪مجيد يه چاقو از تو کيفش برداشت و حرکت کرد🚶‍♂. دو ساعت🕰 گذشت و خبری از مجيد نشد.🥲 به گفتم: اين پسر دفعه اولش بود.✌️ جلو، هنوز حرفم تمام نشده بود که در تاريکی شب احساس کردم کسی به سمت ما می آيد. اسلحه ام را برداشتم. يکدفعه داد زد: نزن منم مجيد! پريد داخل سنگر و گفت: بفرمائيد اين هم اسلحه، نگاهش کرد و با حالت تمسخرگفت: بچه، اينو از کجا دزديدی!؟مجيد يکدفعه دستش رو داخل كوله پشتی برد و چيزی شبيه توپ را آورد جلو. در تاريکی شب سرم را جلو آوردم. يکدفعه داد زدم: وای!! با دست جلوی دهانم را گرفتم، سر بريده يک عراقی در دستان مجيد بود.👋 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---