eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.3هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهيم هر جایی که بود آنجا را کربلا مي‌كرد!گريه ها و ناله های ابراهيم شــور عجيبي ايجاد مي‌كرد، نمونه آن در اربـعين سـال ۱۳۶۱ در هيئت عاشـقان حسين (ع) بود. بچه‌های هيئتی هرگز آن روز را فراموش نمي كنند، ابراهيم ذكر حـضرت زينب (س) را می گفت، او شـور عجيبی به مجلس داده بود، بعدهم ازحال رفت و غش كرد! آن روز حالتی در بـچه ها پـيدا شد كه ديگر نديديم، مطمئن هسـتم به خاطر سوز درونی و نفس گرم ابراهيم، مجلس اينگونه متحول شده بود. ابراهيم هيچ وقت خودش را مداح حـساب نمي كرد، ولی هر جا كه مي خواند شور و حال عجيبی را ايجاد می كرد. 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
°•🤍 مقید‌بودهرروززیارت‌عاشورا‌را‌بخواند؛ حتی‌اگر‌کارداشت‌وسرش‌شلوغ‌بودسلام آخرزیارت‌رامی‌خواند.. دائمامی‌گفت:اگردست‌جوان‌هاروبزاریم‌توی دست‌امام‌حسین؛مشکلاتشون‌حل‌می‌شود. وامام‌بادیده‌لطف‌به‌آنها‌نگاه‌می‌کند.. 🌹🌹🌹🌹🌹شهید ابراهیم هادی 🌹🌹🌹🌹 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🤍 بااتوبوس راهی‌تهران‌بودیم‌بیشتر مسافرین‌نظامی‌بودندراننده‌به‌محض خروج‌ازشهرصدای‌نوارترانه‌رازیادکرد. ابراهیم‌چندبارذکرصلوات‌داد. بعدهم‌ساکت‌شدامابسیارعصبانی‌بود. ذکرمی‌گفت‌دستانش‌رابه‌هم‌فشار می‌دادوچشمانش‌رامی‌بست. حدس،زدم‌به‌خاطرنوارترانه‌باشد. گفتم:می‌خوای‌برم‌بهش‌بگم؟گفت: قربونت‌بروبهش‌بگو‌خاموشش‌کنه. راننده‌گفت:نمیشه‌خوابم‌می‌بره. من‌عادت‌کردم‌و‌نمی‌تونم. برگشتم‌به‌ابراهیم‌مطلب‌راگفتم. فکری‌به‌ذهنش‌رسیدازتوی‌جیبش قرآن‌کوچکش‌رادرآوردوباصدای زیباشروع‌به‌قرائت‌آن‌کرد همه‌محوصوت‌اوشدندراننده هم‌چنددقیقه‌بعدنوارراخاموش‌کرد ومشغول‌شنیدن‌آیات‌الهی‌شد 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🤍 یکبار بھ ابراهیم گفتم: داداش ، اینهمه پول از کجا میاری؟! از آموزش و پرورش ماهی دو هزار تومن حقوق میگیری ، ولـے چند برابرش رو برای دیگران خرج میکنی ... نگاهـے به صورتم انداخت و گفت : روزی رسان خداست ک در این برنامه‌ها من فقط وسیله‌ام . من از خدا خواستم هیچوقت جیبم خالی نماند خدا هم از جایی که فکرش را نمی‌کنم اسباب خیر را برایم فراهم می‌کند 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
🤍 بااتوبوس راهی‌ تهران‌ بودیم‌ بیشتر مسافرین‌ نظامی‌ بودند راننده‌ به‌ محض خروج‌ از شهر صدای‌ نوار ترانه‌ را زیاد کرد. ابراهیم‌ چند بار ذکر صلوات‌ داد. بعد هم‌ ساکت‌ شد اما بسیار عصبانی‌ بود. ذکر می‌گفت‌ دستانش‌ را به‌ هم‌ فشار می‌داد و چشمانش‌ را می‌بست. حدس ،زدم‌ به‌ خاطر نوار ترانه‌ باشد. گفتم: می‌خوای‌ برم‌ بهش‌ بگم؟ گفت: قربونت‌ برو بهش‌ بگو‌ خاموشش‌ کنه. راننده‌گفت: نمیشه‌ خوابم‌ می‌بره. من‌ عادت‌ کردم‌ و‌ نمی‌تونم. برگشتم‌ به‌ مطلب‌ را گفتم.فکری‌ به‌ ذهنش‌ رسید ازتوی‌ جیبش کوچکش‌ را در آورد و باصدای زیبا شروع‌ به‌ قرائت‌ آن‌ کرد همه‌ محو صوت‌ او شدند رانندههم‌ چند دقیقه‌ بعد نوار را خاموش‌ کرد و مشغول‌ شنیدن‌ آیات‌ الهی‌ شد هادے_دلها شادی_روح_پاکش_صلوات