🦋روایت عشق:
داشت از مأموریت بر می گشت که بال هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت.
می گفت: متوسل به حضرت زهرا سلامالله شدم. در همین حال کسی را مقابلم احساس کردم که که گفت: «شما با خیالت راحت به پروازت ادامه بده». هواپیما را که دوباره کنترل کردم، همه چیز عادی بود.
فرمان هواپیما را دستم گرفتم و فرامینی را که تا قبل از این از دستم خارج شده بود را اجرا کردم.
تا خود پایگاه گریه کردم.
🌱می گفت: ما هر چه داریم، از کَرَم فاطمه و اولاد اوست.
#فاطمیه 🥀
#شهیدمصطفیاردستانی ♥️
@dadashebrahim2
🦋روایت عشق:
داشت از مأموریت بر می گشت که بال هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت.
می گفت: متوسل به حضرت زهرا سلامالله شدم. در همین حال کسی را مقابلم احساس کردم که که گفت: «شما با خیالت راحت به پروازت ادامه بده». هواپیما را که دوباره کنترل کردم، همه چیز عادی بود.
فرمان هواپیما را دستم گرفتم و فرامینی را که تا قبل از این از دستم خارج شده بود را اجرا کردم.
تا خود پایگاه گریه کردم.
🌱می گفت: ما هر چه داریم، از کَرَم فاطمه و اولاد اوست.
#فاطمیه 🥀
#شهیدمصطفیاردستانی ♥️
@dadashebrahim2