eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.8هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
#قسمت_بیست_و_ششم🌱 #کاش_پرسیده_بودیم _ . . . شنوندگان عزیز! توجه فرمایید . . . . مارش نظامی رادیوی
🌱 _کی می‌شه انتقام بچه‌ها رو بگیرم؟ هاشم بعد از که خمپاره دشمن صاف روی سنگر پنج سرباز فرود آمد، بارها با خود این را می‌گفت. گاه که یکی از افراد گردانش، تیر یا ترکش می‌خورد، به بلندترین تپه مرزی خیره می‌شد که هنوز در تصرف دشمن بود و بارها بین دو طرف جنگ، دست به دست شده‌بود. تپه هرگاه تصرف می‌شد، روی آن جنازه دو طرف تلنبار می‌شد. جنازه خیلی از نیروهای گردانش روی تپه جامانده. 《دلم می‌خواد جنازه دشمن رو تو سنگراشون ببینم. باید تاوان تجاوزشون رو پس بدن.》 دستور حمله از بی‌سیم ابلاغ شد. هاشم همراه گردان با فریاد الله اکبر بی محابا حمله کردند. از تپه‌ها بالا رفتند و آتش ریختند به طرف دشمن. تاریک روشنای صبح، بالاخره تپه مرزی سقوط کرد. سپیدی صبح، داخل کانال بتونی روی تپه قدم می‌زد و جنازه‌های سربازان دشمن را نگاه می‌کرد. وقتی رسید به سنگری که بالای آن نوشته بود: _یا محمد! پایش شل شد. زمزمه کرد: _خداکنه عراقیای این سنگر، یا فرار کرده باشن و یا اسیر شده باشن! قدم که گذاشت داخل سنگر، کف سنگر پنج جنازه دیدی! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---