eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
59 فایل
💚•دعوت شده ی داداش ابراهیم خوش اومدی💚🌺 _به آسمان که رسیدند گفتند ؛ زمین چقدر حقیر است ؛ آی خاکی‌ها مددی داداش ابراهیم💔 حال دلمون خوب نیست نگاهی کن چنل زیر سایه خانواده شهید سجادفراهانی شروع به کار کانال 1401/8/10 @A_bahrami67 ادتبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' برادرشهیدسجادفراهانی ☘️ 📚 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««--- ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 قرائت دعای "عهــــد" هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
دعای عهد🍃🌹🍃 بخونیم دعای عهد رو هر روز بعد نماز صبح التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ،برا اقای غریبـــ و تنهایمان یا رب فرج اقای تنهایمان را برسان🤲 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
هرروز متوسل میشیم به شهید ابراهیــم هادیـــ ..❤️ نذر نگاهت گناه نمیکنم .. شهید ابراهیم هادی ✨❤️ 🕊داداـش‌ابراهــیـــمــــ💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهترین حس "دنیـــا" اینه که یه رفیق شهید داشته باشے بهش "نِگــــاه" کنی و ببینی اونم داره دلتو "نگــــاه" می کنه.. ❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تـورانَـدارَم‌وَدِلتَنـگَم‌وَدِلَـم‌قُرص‌اَسـت ڪِھ،اِنتِھـٰاےِ‌خوشِ‌صَبر‌وَاِنتِـظارتـویۍ..❤️‍🩹🥺
🖤͜͡🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درشرح‌فراقت‌چه‌نویسم‌که‌نگنجد شرح‌غم‌هجران‌تو‌در‌هیچ‌کتابی :) فراهانی 🌹🌹🌹 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
💔🕊کبوترانه زمین گیر میشوم به هوایت... 💔 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
. برون‌نمی‌رودازخاطرم خیال‌ِوصالت... گرچہ‌نیست‌وِصالی ولی‌... خوشم‌بہ‌خیالت♥️ . 🌹🌹🌹🌹 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ
مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش چهارکار را هرگز ترک نکرد: 1. نماز شب 2. غسل روز جمعه 3. زیارت عاشورای هر صبح 4. ذکر 100 صلوات در هر روز و 100 بار لعن بنی امیه در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترک نشده بود. |شهید احمد پلارک|🌹🌹🌹 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
*_یکی از دوستان صمیمی ابراهیم می گفت: ما خیلی باهم رفیق بودیم. این رفاقت بعد از شهادت او ادامه یافت. *_هر جا می رفتم برایش دعا می کردم و.... تا اینکه یکبار به خوابم آمد. به ابراهیم گفتم: خوش به سعادت شما. رفتی و با اعمال پاک، در محضر خدا هستی. اما من چی؟ عمرم سپری شد و گرفتارم. *_ابراهیم لبخندی زد و گفت: ما با شما هستیم. حتی موقع جان دادن و بعد از آن. بعد هم قول شفاعت داد و گفت: آنجا نیز با هم هستیم. *_اما در آیات قرآن بحث شفاعت به صورت های مختلف بیان شده. گاهی شفاعت فقط در اختیار خداست. گاهی مانند آیت الکرسی می فرماید: «کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟!» *_در روایات تأکید فراوانی شده که شهدا قادر به شفاعت جمع کثیری از یاران و دوستان خود هستند، البته شرط و شروطی مانند اهمیت دادن به برای این شفاعت مطرح است. گاهی نیز می فرماید: ✍وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ و آن ها جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است شفاعت نمی کنند. (انبیا/٢٨) شفاعت 📚کتاب خدای خوب ابراهیم بــرادر شـــهــیـــدم ...🌷🌾 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
درست یک هفته بعد تصمیم گرفتم به دانشگاه بروم این دو هفته به قدری سرم شلوغ بودکه بیشتر کلاس ها را شرکت نکرده بودم ساعت هفت صبح از خواب بیدار شدم خانواده که تازه از مسافرت برگشته بود این موقع صبح تصمیم به بیدار شدن نداشتند وردشاد هم با عجله در حال گرفتن قلمه نان بود در حالی که زمزمه می کرد وای خدایا دیر شد به سمت او رفتم دادشی حالا خودت جا نگذاری این قدر عجله نکن من امروز ماشین می برم جایی می خوای بری نگاهی به ساعت دیواری کردم با صدایی که حاکی از اضطراب بود دانشگاه البته به لطف شما دیر می رسم شایان از خانه خارج شد و کمی بعد من هم خانه را ترک کردم مسیر دانشگاه تا خانه فاصله زیادی نداشت اما خوب باید دو اتوبوس سوار می شدم تصمیم گرفتم تا جایی که امکان دارد با تاکسی خودم را برسانم به دلیل شلوغی اول صبح خیابان چهل دقیقه طول کشید تا به دانشگاه رسیدم وارد محوطه شدم حیاط خلوت شده بود کلاس شده بود عده ی کمی در حال رفت و آمد بودند که به کلاس 816 رفتم چند تق محکم به در زدم استاد بفرمائید سلام ببخشید به به خانم دهقان تشریف نمی آوردید ببخشید خیلی درگیر بودم بله درگیری برای همه هست حالا چرا مشکی پوشیدید ؟! هیچی اجازه هست بنشیم بفرمائید سرکلاس مدام ذهنم درگیر بود نمی توانستم تمرکز لازم را روی درس بکنم با صدای استاد به خودم آمدم خانم دهقان شما جواب بدید چی استاد مثل این که حواستون اصلا نیست شما دو جلسه غیبت داشتید و الان هم سر کلاس توجه لازم و کافی ندارید بهتر نیست مشکلاتتان را حل کنید بعد تشریفدبیاورید در حالی که سرخ شده بودم حررات بدنم چند برابر شد فقط یک جمله گفتم اجازه دارم از کلاس بیرون بروم بله فقط ترم بعد این درس را بردارید به دلیل دیر آمدگی و غیبت حذف شدید با چهره ای غم زده از کلاس خارج شدم در محوطه دانشگاه شروع به قدم زدن کردم نویسنده :تمنا🌹🍃 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
چند باری با نگین تماس گرفتم ذهنم خسته ناامید بود به سمت نیکمت فلزی که رنگ سبز پسته ای بود رفتم بعد از نشستن روی نیمکت نگاهی به اطراف کردم نیگن تماس را رد کرد چند دقیقه بعد پیام داد ایران نیستم نمی توانم صحبت کنم درگیری ذهنم بیشتر شد تعحبی نداشت نگین مسافرت های خارجی زیاد می رفت اما چطور تلفنم را پاسخ نمی داد از حیاط دانشگاه خارج شدم تاکسی گرفتم تا خودم را به خانه برسانم احساس کردم ، نیاز دارم چند ساعتی تنها باشم به راننده گفتم مسیرتان عوض کنید اما اعتنایی نکرد و گفت من طبق نقشه که از قبل ثبت شده می روم اگر مسیر دیگری بخواهید بروید باید هزینه جدایی بدهید سکوت کردم سرم را به شیشه چسباندم نگاه به خیابان بود مردم در هیاهوی یک صبح حس قشنگ زندگی را در وجوشان تقویت می کردند نیم ساعت بعد در خانه پیاده شدم خانه چند قدمی با خیابان فاصله داشت در خانه که رسیدم دستم را سمت کیف بردم تا کلید را بیرون بیاورم که صدایی مرا متوجه خودش کرد چرا زود برگشتی ؟! نگاهی به پشت سرم کردم وردشاد در حالی که اخم کرده بود به نگاه کرد هیچی کلاسم تمام شد این قدر زود وارد خانه شدم پدر و مادر گرم گفتگوی صمیمی خودشان بودند مرا که دیدند نگاه متعجبی کردند مامان با لحنی آمیخته از خشم ویشکا مگر کلاس نداشتی سرم زیر انداختم و به آرامی گفتم از دانشگاه برگشتم پدر در حالی که فنجان قهوه اش را به دهانش نزدیک می کرد چی شده دختر بابا🥺☘️خیلی گرفته ای !؟ نتوانستم طاقت بیاورم با صدای بلندی شروع به گریه کردم مامان که که سخت نگران شده بود نزدیک آمد آرام باش دختر چی شده با صدای بلندی همه چیز تقصیر شایان هست پدر در حالی که فنجان قهوه اش را روی میز قرار می داد چی ؟!😱 با هق هق تکرار کردم مقصر تمام بدبختی های من شایان هست وردشاد لیوان آب را جلو آورد بیا کمی آب بخور بعد توضیح بده ... چند روز پیش از کلانتری تماس گرفتند که باید به چند سوال پاسخ بدهم من هم رفتم تمام مدت بازجویی در مورد شهادت همسر دوستم بود مامان در حالی که سرش را به سمت من می چرخاند چه ربطی به تو داره ؟ شایان مضنون به قتل هست پدر در حالی تنه ی که خودش روی مبل تکیه می داد چطور به شایان مضنون شدند شایان برعلیه جمهوری تبیلغات انجام می دهد زمانی که در فرانسه بود با منافقین خلق همکاری می کرد آن وقت افرادی مثل همسر نرگس که پی دستیگری با مخالفان نظام هستند را شهید می کنند وردشاد با صدای بلندی امکان نداره ویشکا بس کن مزخرف نگو😱 نویسنده :تمنا🍂🍂🍂 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
موقع دلبری و پچ پچ و ناز است اذان میگویند عاشقان پنجره باز است اذان میگویند قبله هم سمت نماز است اذان می گویند -
کاش میشد الان تو راه اینو میخوندیم...🥺 کنار قدم های جابر.... سوی نینوا ره سپاریم....💔 🌱
یعنی راست راستی، باور کنم گفتی نیا؟(؛