eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.3هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
زِ همه دست کشیدم کھ تو باشی همه‌ام با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد!♥ @dadashebrahim2
30.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید گمنام یعنی : شهیدی کہ میتوانست عقب بیاید اما ماند .. شهید گمنام سلام ..💚🌿:) @dadashebrahim2
"صداقٺ‌‌وشهادٺ‌" اٺفاقے‌هم‌قافیہ‌نشدن؛ اگࢪصادق‌باشیم...! حٺماشهیدمے‌شویم🧡:)! 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️️ــــــــــــــ❁ــــ ـــ ــ ـ ❁❴❵❁
◖📻🌱◗ • • بَراۍ‌شَھادَت‌بـٰایَد‌چِکـٰار‌کَرد؟ -نَفـس‌خود‌را‌سـَر‌ببُرید دُنیـٰارا‌براۍ‌دُنیـٰا‌جِدۍ‌نَگیریـم‌ دُنیـٰا‌را‌بَراۍ‌آخِرَت‌جِدۍ‌بِگیریم🖐🏽!' • • ⎇‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎ @dsdashebrahim2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان ویاوران همیشگی کانال داداش ابراهیم برای کانال امام رضاییمون @Bab_Hashtom احتیاج به ادمین فعال داریم هر کس علاقه به خادمی آقا امام رضا داره به این آیدی پیام بده👇 @A_bahrami67
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️شهیدی‌که‌برای‌آب‌نامه‌ می‌نوشت♦️ ● محل تولد : زنجان تاریخ تولد : ۱۳۴۵ تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای۵ منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد ۶ ماهش بود که پدرش را از دست داد در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادر بزرگش را هم از دست داد برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد... زمانی هم که شهید میشه ، غریبانه دفنش می کنند🖤🔗 چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عج‌الله نامه برای آب... همرزم یوسف می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم ، کسی را ندارم که بیاییم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و در گروه‌هایی که هستیم ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم . تا ابد مدیون شهداء هستیم...♥️ 🥀 🖤@dadashebrahim2🖤
🌺┉❀✾«🌺»❥ًً🌺┉❀✾«🌺 پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می گفت: یکی شان آمد به خوابم و گفت: ((جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید !)) از خواب بیدار شدم. هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه و فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم. گفت: امیر ناصر سلیمانی. از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شان نوشته بود ((شهید امیر ناصر سلیمانی)). بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد. خاطره ای از 🖤@dadashebrahim2🖤
sticker_mazhabi(52).mp3
8.81M
🎧 صوت زیارت عاشوراء با صدای 🎙 حاج قاسم سلیمانی عزیز... ▪️بخوانیم به نیت شهدا و همه درگذشتگان ناگهان باز دلــ❤️ــم یاد تو افتاد شکست💔 التماس دعای فرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠وقتی برای ما فقط یک مسافرت شده و 💠از همین مسیر می شوی 💠ما اهل زمینیم و تو اهل شمادعوتی به↙️ ♡♥◾کانــال مـــــداح شهیـد کربلایی حجت اللّٰه رحیمی ◾♥♡ https://eitaa.com/joinchat/3381264386Cabc12ef325
- اون لحظه های آخر ، وقتی داشتن شکنجه‌ش میکردن . . بهش گفتن : به رهبرت فحش بده ! گفت : من این جسارتو نمیکنم ! . . شما بزنید (: ! 💔. . شهیدی که مادرش توی معراج می‌گفت دیدی آخر غریب گیرت آوردن مامان . . ! میخوای بیشتر آشنا شی با شهید پس بزن رو لینک و عضو شو!🌿 قطعا دعوت شده ی شهید هستید . . .): https://eitaa.com/joinchat/963117293C79b46384eb خوش اومدید♥️
جهت دیدن خاطرات و نحوه شهادت آرمان کلیک‌کنید😢🖤👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/963117293C79b46384eb https://eitaa.com/joinchat/963117293C79b46384eb 💔
ماجرای شفاعت حضرت زهرا از 1️⃣قسمت اول يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت… گفت شب عاشورا هرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند نه نمازي، نه حسيني، هيچي ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، اونا با هم دعواشون شده به ما چه ميگفت ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، دخترخانم چادري داشت ميرفت حسينيه خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم با هر مکافاتي که بود، ميرسونمت و ….ـ خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر حيا کن گفتم برو بابا کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره گفت توي گريه يه وقت گفتش که: خجالت بکش من اولاد ، به خاطر مادرم حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم حسينيه! گفتم من هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جوانيُ، جواني کردن جوانيُ، گناه جوانيُ، شهوت اينارو هم هيچ حاليم نيست گفت اين خانمه گفت: تو اگر لات هم هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟ گفتم: چطور؟   خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي لوتي وار به حرمت مادرم گناه نکن، اگه دستتو مادرم نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن گفت ما غيرتي شديم لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرتو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت اعتماد کنم ببينم اين ميخواد چيکار کنه مارو… يالا سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، دم شيشه گفت: ايشاالله مادرم دستتو بگيره، خدا خيرت بده آبروي منو نبردي، خدا خيرت بده… ميگه اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و … ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷