eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.3هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر خانمی روی تابوت یکی از شهدای غواص نوشته بود: پدرم را قانع کن بپوشم((((:
شهادت همچون سیدالشهدا دو ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود. یک شب بچه‌ها خبر آوردند که یک بسیجی اصفهانی در ارتفاعات کانی تکه‌تکه شده است. بچه‌ها رفتند و با هر زحمتی بود بدن مطهر شهید را درون کیسه‌ای گذاشتند و آوردند. آن‌چه موجب شگفتی ما شد، وصیت‌نامه‌ی‌ این برادر بود که نوشته بود: «خدایا! اگر مرا لایق یافتی، چون مولایم اباعبدالله‌الحسین (ع) با بدن پاره‌پاره ببر.» برگرفته از کتاب کرامات شهدا
51.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا دخترانی که تیپ ابراهیم هادی را تغییر دادند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهدا چشمان تو میزبان آفتاب صبح باغ هاست وواژه واژه کتاب توکلیدقفل های ماست آن چشم هایی که من ازتو مشاهده میکنم 🌟🌹پلی به سمت خداست🌹🌟 دعوتید به کانال شهید ابراهیم هادی محفل عاشقان و رهروان شهدا 🌟🌟باحضور خانواده معظم 🌹شهید والا مقام سجاد فراهانی🌹 🌟🌟 https://eitaa.com/joinchat/1085079789Cb15fdac39e
شروع: 1_زن،زندگی،آزادی ادامه: 2_سنگ،اغتشاش،قربانی هدف: 3_بغل،بدن،مجانی نتیجه: 4_بی‌شرمی،بی‌شرفی،عریانی سوء‌استفاده: داعش،ترور،ویرانی...💔🚶🏾‍♂ @dadashebrahim2
🌱📚 او همواره در آرزوی شهادت، عرصه‌های نبرد را تجربه کرده بود. از فیاضیه و فارسیات تا مرصاد. حتی منافقین هم در مرصاد تاب ایستادگی مقابل او را پیدا نکردند. جنگ تمام شد و احمد‌، ردّ کاروان رفته‌ی شهدا را با نگاهی اشکبار رصد می‌کرد. او اکنون پدرِ دو فرزند بود. آسان نیست برای فرماندهی که یاران همرزمش را شهید ببیند و بعد ببیند که فرصت شهادت از دست رفته است. خودش در یک سخنرانی می‌گوید: «خدا را شاهد می‌گیرم که هیچ روزی نیست که از واماندگی از این کاروان، غبطه و حسرت نخورم...» اما خواست خدا بود که او بماند. -نردبانی‌برای‌چیدن‌نارنج -شهید‌احمد‌کاظمی
دلم رفاقتے مےخواهد کہ سربند یا ببندد کہ دلم را حسینـی ڪند کہ خاکی باشـد دلم رفاقتے مےخواهد کہ ڪند... 🕊 @dadashebrahim2
🥀🥀 خواهرم سرخی خونم را ... به سیاهی چادرت امانت داده ام @dadashebrahim2
🥀🥀 مۍ‌گفت؛ بہ‌جاۍ‌اینڪہ‌عڪس‌خودتونو‌بزاریـد پروفایل‌تا‌بقیہ‌بادیدنش‌‌بہ‌گناه‌‌بیافتن؛ یہ‌تلنگر‌قشنگ‌‌بذارید‌ڪھ‌بادیدنش به‌خودشون‌‌بیان'!📮🌿 @dadashebrahim2
کسی که لباس زنان وطنش را میچرخونه میخواد این مملکت رو برای من و شما بچرخونه؟ تف
هیچ‌وقت‌‌فکر‌‌نکن‌که‌امام‌‌زمان‌عج کنارت‌‌نیست! همه‌‌ی‌حرف‌ها‌وشکایت‌ها‌رو به‌امام‌زمان‌بگوو‌‌این‌‌رو‌بدون‌‌که‌تا‌ حرکت‌‌نکنی،برکتی‌‌نمیاد‌سمتت...!
همسر شهید دانیال رضا زاده کنارِ مزارِ یارِ سفر کرده؛)💔 دعای صبوری براشون..
- از خدا بخواهید ما در رخت خواب نمیریم.. به یقین رسیده‌ایم مرگی بهتر از شهادت نیست! @dadashebrahim2
[🙂💔] 💠تا حالا شده‌‌تا‌ی‌قدمی‌گناه‌بری... ولی‌باخودت‌بگی: بی‌خیال‌،آقام‌میبینه غصه‌میخوره!😔 خواستم‌بگم اگه‌همچین‌تجربه‌ای‌داشتی⁉️ دمت‌حیدری!☺️ که‌هم‌دل‌آقاروشادکردی هم۱۰قدم‌به‌آسمون‌نزدیک‌تر‌شدی، اگرهم‌نداشتی، هنوزدیرنیست‌!بدستش‌بیار‼️ @dadashebrahim2
🔻 🔅ابراهیم جلو رفت و گفت:"کجایی پهلوون، مغازت چرا بسته‌ است؟! عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار، مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، پسر خود آدم که بیاد مغازه‌ی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟! بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاری‌ها این ترازو رو برام خرید تا کاسبی کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمی‌رم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، می‌رم منزل دخترم. ابراهیم خیلی ناراحت شد. گفت: "عمو بیا برسونیمت منزل." با موتور عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالی‌شان بدتر از خودش بود. ابراهیم درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده. . . ♥️شهید_ آقاابراهیم_هادے @dadashebrahim2
🌐پویشی برای بخش دوست داشتنی وضعیت کاربران ایتا پویش درخواست اضافه کردن وضعیت به ایتا را در فارس‌من راه انداختند. 🔗هم اکنون با کلیک بر روی لینک میتوانید در این پویش شرکت کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا