درحال توزیع صبحانه بین تحصن کنندگان حاجی خدا عمر با عزت بهت بده
اخبار تحصن کنندگان در لایو ببینید👇👇👇
https://www.instagram.com/tv/CWidQsEInjG/?utm_medium=copy_link
اخبار تحصن کنندگان اینجا ببینید
PTT-20211122-WA0031.opus
96.7K
زنگ زدن یکی از هموطنان عرب زبان ما به دفتر رییس جمهوری
لطفا زنگ بزنید به شماره دفتر ریاست جمهوری درخواست کنید رییس جنهور دیدار با تحصن کنندگان داشته باشن
خیلی از تحصن کنندگان زیر بارون با بچه خیس شدن هواسرده از دیروز ساعت یک تحصن کردن به واکسنی که با اجباری به همه میخان تزریق کنن
واکسنی که فعلا مرحله آزمایشگاهی هست واعتمادی به آن نیست
استاد خیراندیش واطبا دیگه برون واکسن برای کرونا درمان دارن واکسن اجباری چرا؟!
تماس بگیرید واعتراض کنید شماره تماس نهاد ریاست جمهوری 👇👇
۰۲۱۶۱۳۳
داداش رضا:
ببینید بچه ها ...
با نفس نمیشه مدارا کرد ...
آخه حرف حالیش نمیشه ..
تو هر چقدر هم باهاش حرف بزنی و هر چقدر هم براش توضیح بدی بازم حالیش نمیشه...
تو با یه زبون نفهمِ الدنگِ خر طرفی !
خخخ
باور کن...
یه خر به تموم معنا!حالیش نمیشه که....
ببین ؟
گشتم نبود نگررررد که نیست!
من هر کاری که تو بگی کردم !
همشون پشم!جدی دارم میگم !
برای تربیت نفس هر کاری بگی کردم....
اونجاهاییم که نفست زیر بار رفته به نفعش بوده وگرنه اگه تو یه حرفی رو بزنی که اون نخواد از وسط جرت میده!!!
ببینید بچه ها...
تنها راهش تنبیهِ...
آقا بدون تنبیه و پاداش نمی تونید از پس این موجود خبیث کثیف بربیاید !!
چرا نمیفهمی اینو !!!!!!!
چرا تو وقتی یه کار اشتباه میکنی بعدش خودتو تنبیه نمی کنی؟
چرا هیچ واکنشی نشون نمیدی؟
چرا،چرا،چرا سریع از کنار این عبور میکنی !
چرا تنبیه نمیکنی خودتو چرا الکی به خودت پاداش میدی ؟!!!!
چرا همین جور برا خودت بستنی میخری ؟
چرا همین جور بعدش تفریح میری فلان جا !!!!!!!
اینا همش باید دلیل داشته باشه!
یه کار اشتباهی رو که میکنی حتما برا خودت جریمه در نظر بگیر !
یه چیزی که اذیتت کنه !
روزه گرفتن برا کسی تنبیه خوبیه ...به شرط اینکه روزه گرفتن برات سخته باشه !
آقا من میگم تو باید تنبیهای رو در نظر بگیری که کلافه بشی !
اگه کلافه میشی یعنی تنبیهِ برات عالی بوده !
تو باید از این زاویه بهش حمله کنی!
یعنی باید تنبیهاتی در نظر بگیری که وقتی قرار گرفتی تو اون موقعیت این نفس ازت بترسه !
بترسه بگه یا ابوالفضل !!!! اگه برم این کارو انجام بدم این یه همچین پدری ازم درمیاره !
پس بیخیال ولش کن .....
ببین؟
من نمیتونم بهت تنبیهی معرفی کنم...
چون من نمیدونم جنسیتت چیه من نمیدونم تواناییت چقدره...من نمیدونم سنت چقدره ...من نمیشناسمت ...من اینارو نمیدونم...
ولی تنبیه هرکسی باید فرق کنه...
چون انسان ها با هم تفاوت دارن...
ولی تو باید از یه لذت منع بشی.....
آقا تو عاشق بازی با پلی استیشنی مگه نه؟
تنبیه تو باید این باشه که یک روز سمت پلی استیشن نری...
یا مثلا نماز خوندن برات سخته ...خب...
بگو :
اگه من همچین سوتی دادم 25 رکعت نماز میخونم اونم برای کسی که ازش متنفرم !
بچه ها به جان خودم بدون تنبیه هیچ کدوممون عاقبت بخیر نمیشیم !!!!!!
یا حرف نزن یا سر حرفت بمون !
وقتی یه تنبیهی در نظر میگیری واقعا سرحرفت باش !
مدارا ممنوع تو با یه پدر سوخته طرفی سری بعد برات توجیه میکنه میفهمه تو حرفت حرف نیست !
خدا نکنه درونت اینطوری در موردت فکر کنه که بگه :
این آدم چرت و پرت میگه این تنبیه نمیکنه منو... اگه درونت اینطوری فکر کنه تنبیهاتتون هیچ فایده ای نداره .....ولی اگه واقعا سر حرفت باشی بعدش درست میشه اخلاقت...
رمز عاقبت به خیری همینه ...
برو هر کاری دوست داری بکن ، جز اینی که من گفتم راهی وجود نداره برا تغییر ...
هی میاید میگید :
چرا تغییر نمیکنیم ؟؟
چرا نمیشههه ؟؟
بگم چرا ؟
چون اصلا تنبیه نمیکنی خودتو !!!!!!!!!!!
هی خطا میکنی و بعدش با خودت مدارا میکنی !
به جای تنبیه هی به خودت پاداش میدی !
میگی اشکال نداره ... همین که تو مسیر باشم کافیه و ... !
هر کسی اینجوری خود سازی کنه معلومه تغییر نمیکنه ...
شاید بگی رضا ؟ اگه موقع تنبیه خودم بمیرم چی ؟
جواب : شهید حساب میشی...
مگه حتما باید تیر بخوری یا کلت با چاقو بریده بشه که شهید حساب بشی ؟
خیلی از شما دخترها میایید میگید رضا ما چه جوری شهید بشیم؟ آخه دختریم....
جواب :
من راهش رو بهت گفتم .......
مگه حتما باید تیر بخوری..
مگه حتما باید به خودت نارنجک وصل کنی که شهید بشی..
جدی میگم..
همین حرکتی که بهت گفتم تنبیه و پاداش در نظر بگیر..
اگه اصلا نفست زیر بار نره خب تهش میمیری دیگه..
تو اینجوری شهید حساب میشی..
ببین ؟
خدا خیلی عادله.. خدا جای حق نشسته.. خدا برای تو شهادت مینویسه..
اتفاقا تو مقامت خیلی بالاتر از شهدای جنگ تحمیلی و مدافع حرمه..
تو خیلی مقامت بالاتره.. خیلی زیاد..
حتی حدیث هم هست که میگه پاداش تو هفتاد برابر اوناست!
اونا جهاد اصغر کردن تو داری جهاد اکبر میکنی..
اونا یه بار کشته شدن ولی تو روزی صد بار کشته میشی..
بریم شهید شیم بچه ها..
جدی میگم..
همین دیگه....
من برم نماز...آخه داره اذان میشه...
ببین ؟
این چیزایی که من بهتون میگم واقعاا پدرم دراومد فهمیدم ها...
واقعا خودم خیلی سختی کشیدم که این چیزارو درک کنم..
ولی خب ...با عشق اومدم براتون نوشتم...
ثواب نوشتن این کتاب هم برسه به روح شهید رجایی عزیزم...امیدوارم من و دوستامو شفاعت کنه...چون داریم به کار میگیم نماز دارم...
بچه ها...
واقعاا من خیلی شمارو دوست دارم..
امیدوارم همگی عاقبت به خیر بشیم...
خدا نگهدارتون عزیزای دل خدا.
یا علی علیه السلام
آپدیت دوم کتاب با موضوع : نماز فقط تو حرم آقا امام رضا علیهالسلام میچسبه...
الان که دارم اینارو مینویسم تو
حرم آقا امام رضا علیه السلام هستم و یه گوشه نشستم و دارم با گوشیم تایپ میکنم...
الان که میخوام بنویسم واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم...
داستان آشنایی من با امام رضا خیلی طولانی و در عین حال جذابه...
قبلش بذار یه چیزی بگم...
واقعا نمیدونم چیشد که مادرم, پدرم اسممو رضا گذاشتن...
چون واقعا اسم قشنگیه...
به نظرم زیباترین اسم دنیارو من دارم.
رضا یعنی تسلیم...رضا یعنی خدا پرست... رضا یعنی هر چی خدا بگه...رضا یعنی کسی که خدا هر بهش بده میگه مرسی...
رضا یعنی هر چی بشه خیره...
واقعا اسم توپی دارم....
خدایا شکرت که اسمم رضاست...
این اتفاق اتفاقی نیست که اسم رضا باشه...
کی فکرشو میکرد یه روز همین رضا بیاد مشهد و امام رضایی بشه ؟
واقعا هیچ اتفاقی اتفاقی نیست..
اینکه من اسمم رضاست قطعا نمیتونه شانسی باشه...
من بعضی وقتا دیدم که آدما شبیه اسماشون میشن ...
بگذریم...
رابطه منو امام رضا واقعا یه چی دیگست....
البته همه اهل بیت از یک نور هستن...
یعنی هیچ تفاوتی بین امام حسین و امام حسن نیست....یا هیچ فرقی بین امام حسین و امام رضا نیست...
همه این بزرگواران یک نور هستن...
ولی خب...قراره چیزی که تو دلم میگذره رو بهتون بگم...
من یه امام رضایی دو آتیشه ام.
ببین...
من رضا هستم و بچه گرگانم.
متولد 1371 هستم.
سه اردیبهشت به دنیا اومدم.
بذار رک بگم...
من تو یه خونواده ای به دنیا اومدم که محیط خونه عین پادگان بود...
خودمم خیلی ول بودم..
واقعا ول بودم...
کسی با من کاری نداشت...هر غلطی میکردم کسی بهم نمیگفت تو...
محیط خونمون اینجوری بود...
تا 22 سالگی زندگیم عین گاو گذشت...چون همه کار میکردم....
خیلی مردم آزاری میکردم...خیلی دل میشکوندم...خیلی گناه میکردم...خیلی درگیر شهوت بودم..
تا اینکه تو 22 سالگی گیر افتادم و ....
آبروم و همه چیم یهو از بین رفت...
زندگیم واقعا نابود شد...
این چیزارو بارها تو سایت به بچه ها گفتم...
دیگه نمیخوام دوباره به گذشته برگردم...ولی ببین ؟
واقعا به صفر رسیده بودم...یا شایدم زیر صفر...
همون شب بود که توبه کردم و گفتم خدایا .....خوردم.کمکم کن.
اون شبی که توبه کردم تا خلاف رو بذارم کنار هیچوقت یادم نمیره...
گفتم خدایا ...غلط کردم...اگه کمک کنی برگردم قول میدم همه استعداد هامو بذارم برای تبلیغ تو...فقط جون عزیزت کمکم کن که بد جور گرفتارم.
واقعا پشیمون بودم..
میدونی چیه...
من پسر بدی نبودم...فقط جاهل بودم...کسی نبود تربیتم کنه...
اگه پدر مادر بالا سرم بود اینجوری نمیشدم.
واقعا کسی برام تو خونه وقت نذاشته بود...بابام حتی یه بار هم باهام ننشست حرف بزنه...
کلا بابام محل سگم به من نمیداد.
اگه من به سمت گناه کشیده شدم...فقط بخاطر کمبود محبت از سمت والدین بود...
مامانم یه بار نیومد بگه رضا دوست دارم.
کلا اضافی بودم باور کن.
البته بازم میگم....من اصلا هیچ کینه ای ازشون به دل ندارم...اگه اینارو میگم فقط بخاطر اینه که بدونی....
درسته پدر مادر داشتم...ولی واقعا بی پدر مادر بودم خخخ.
بگذریم...
اینارو گفتم که بدونی گذشتمو..
که اصلا محبت کلامی ندیدم تو زندگی...
نه از سمت کسی ...و حتی نه از سمت خودم...
زندگی من به دو قسمت تقسیم میشه...
تا قبلش که هیچی کلا...
ولی وقتی توبه کردم کلا زندگیم یهو تغییر کرد...
چون خیلی پشیمون بودم از ته وجودم گفتم خدایا کمممممک....
ببین...
من اصلا پسر مذهبی نبودم...
اصلا پیشینه مذهبی هم نداشتم...
راستشو بخوای به آخوندا و روحانی ها حسخاصی نداشتم ولی از بچه بسیجی ها و گشت ارشاد حالم بهم میخورد...
دلیلشم اینه که من بارها توسط بچه بسیجی ها کتک خوردم و بارها گشت ارشاد منو میگرفت...
یه بارم با موتور دنبالم کردم که خوردم زمین دستو پاهام خونی شد...خواستن منو ببرن پاسگاه ولی مردم نذاشتن و منو فراری دادن...
یه بارم با دختر بودم که پلیس افتاد دنبالم و تصادف کردم ماشینم له شد خخخ.
کلا پلیس منو زیاد گرفته...
تهشم که افتادم زندان و به فنا رفتم خخخ.
مادرم بنده خدا همش میومد پاسگاه امضا میزد بچم دیگه خلاف نمیکنه...
کلا منو میشناختن پلیسا...
میگفتن تو که باز اینجایی خخخ.
یه پلیسی بود همش منو میگرفت...میگفت خدا لعنتت کنه ...همش میخوری به پست من خخخ..
کلا خیلی شیطون و بیشعور و جاهل بودم و کلا سرم گرم این چیزا بود..
واقعا خیلی شهوتی بودم.
ولی انصافا هیچ وقت آگاهانه با خدا درگیر نشدم... کلا من تو جهالتم با خدا کار خاصی نداشتم..
من فقط دوست داشتم گناه کنم ...همین...
خیلی شیطون و شهوتی بودم.؟
من آدم با صداقتی ام. راستشو میگم همیشه.
ببین..من خیلی فیلم پورن میدیدم خخخ.
ولی ناموسا سر اذان که میشد فیلم پورن رو قطع میکردم...
کلا تنها کار مثبتم همین بود ههه.
ببین...
من گناهام آگاهانه نبود خداشاهده.
آخه خیلی ها که گناه میکنن از سر عناد و سرکشی و آگاهیه...یعنی میدونن کارشون غلطه و انجام میدن...
ولی من اینجوری نبودم...اصلا با خدا کاری نداشت
م...
نمیدونم چجوری بگم متوجه بشی...ولی کلا کاری به کار دین و مذهب نداشتم..ففط دوست داشتم گناه کنم..همین...
یکم شوت بودم...نمیدونستم دارم چکار میکنم خخخ.
تا اینکه اون شب که گرفتار شدم و روزگار شوهرم داد...انگاری به فطرت خودم برگشتم...
گفتم خدایا غلط کردم...
همه چیز دقیقا از 19 مرداد سال 1393 شروع میشه...
وقتی توبه کردم...
هیچوقت فکر نمیکردم تا این حد رشد کنم بیام بالا...
منی که به معنای واقعی کلمه یه پسر لاشی بودم و اینهمه آه و نفرین و فحش خار مادر پشت سرم بود الان ببین چقدر رشد کردم که تموم طلبه ها ازم وقت قبلی میخوان تا براشون حرف بزنم تا رشد کنن...
الان به جایی رسیدم که باعث تغییر و تحول خیلی ها شدم...
از پدر و مادرم و فامیلامون بگیر تا خیلی ها که اصلا نمیشناسمشون....
کافیه شما تو گوگل سرچ بزنید داداش رضا...بعد میبینی چی میاد...خخخ.
شاید برات عجیب باشه...اما خیلی از روحانی ها و حتی علما با من قرار ملاقات گذاشتن و ازم میخواستن باهاشون صحبت کنم و بهشون بگم چیشد برگشتم تا الگو بگیرن.
جالبه نه ؟
حتی خیلی از کسایی که تو حوزه علمیه بودن اینو تایید میکردن که کتابام و پست هام و حرفام به شدت روی جوونای همسن خودم تاثیر میذاره و منو بارها تحسین کردن که رضا ادامه بده و بیا تو حوزه علمیه...
ببین چقدر پیشرفت کردم که از طرف حوزه خیلی ها میومدن میگفتن رضا بیا طلبه شو...چون حوزه به یکی مثل تو نیاز داره واقعا...
حتی میگفتن خیلی ها در طول تاریخ بودن که عین تو برگشتن و خیلی تونستن به دین کمک کنن...چون یکی عین تو بهتر میتونه با همسن های خودش حرف بزنه.
خلاصه بارها و بارها توسط طلبه ها و مسئولین حوزه علمیه دعوت شدم ..ولی خب...راستشو بخوای من وقت ندارم برم حوزه.بیشتر سرم گرم مطالعه و تحقیقات هستش و نمیرسم واقعا...
ولی اگه وقتم آزاد بشه شاید برم حوزه و بشم حجت الاسلام والمسلمین داداش رضا :) چطوره ؟
حتی استاد عظیمی دین فطری هم اینو بهم گفت که رضا به کارت ادامه بده...چون خیلی خوب درد جوونارو میفهمی ...
خلاصه چون از مسیر سیاهی برگشتم خوب بلدم برای درمان سیاهی راهکار بدم...
چون یکی مثل من دیگه همه چیو بهش رسیده و ته خط رو دیده و الان خوب میتونه به بقیه کمک کنه...
بخاطر همینم هستش که حدودا 90 تا کتاب در زمینه خودسازی نوشتم....
کلا کتابامو هر کی بخونه بدون شک تغییر میکنه..مگر اینکه در دلش بیماری باشه خخخ.
به لطف الهی باعث تغییر خیلی ها شدم شکر خدا و این برای یکی عین من ته موفقیته....
ولی بی انصافیه من اینارو بگم و از کسی که کلی کمک کرد هیچی نگم...
همین الان که دارم مینویسم تو صحن آزادی هستم...
بچه ها...
من به هر چی رسیدم فقط با توسل به آقا امام رضا علیهالسلام بوده...
ذره ای شک نکن..
وگرنه من زندگیم آتیش گرفته بود...
من از همون بچگی یه احساس بیکسی داشتم...
ولی وقتی توبه کردم....
بارها قشنگ حس میکردم که فقط خدا منو دوست داره...
از امام رضا هم این سیگنال رو بارها گرفتم...
چون امام رضا دوسته خداست و اومده مارو نجات بده....
اون روزا حالم بد بود... ولی میرفتم حرم یهو آروممیشدم...
چون من کلا به سبک کتاب فانی قریب با خدا و امام رضا حرف میزنم....
واقعا عشق خدا و امام رضارو به خودم حس میکنم...
میدونی کی این عشق رو نسبت به خودم فهمیدم ؟
میدونی کجا فهمیدم خدا و امام رضا خیلی دوستم داره ؟
موقع گرفتاری هام...
من وقتی گرفتار میشدم خدا و امام رضارو صدا میزندم...
میتونن بهم گوش ندن....
ولی ...
زمانایی که میتونست آبروم بره...نرفت.
میتونست زندگیمو آتیش بزنه ...ولی نزد...
میتونست کمکم نکنه...ولی کرد....
وقتی بهش گفتم خدایا ... امام رضا...کمکم کن...کمکم میکردن...
واقعا بعضی وقتا حس میکردم از آسمون الان بلا میاد...ولی بهم رحم میشد....
به نظرت اینا شانسیه ؟
نه...نیست....
ببین...
من بچه شمالم...
تقریبا تو 26 سالگی ازدواج کردم و خودمم نمیدونم چیشد که یهو سر از مشهد در آوردم...
من فقط از ته ته ته دلم میخواستم پاک بشم...
ولی نمیدونم چیشد که یهو سر از مشهد در آوردم....
ببین...
من هیچکسی رو تو مشهد از فامیلامون ندارم...
از پدر و مادرمم 1000 کیلومتر فاصله دارم...
راستشو بخوای اصلا فکر نمیکردم یه روزی بیام مشهد و همینجا تو مشهد ازدواج کنم...
بعد اینکه پنج سال خودسازی کردم یهو سال 1397 فاطمه وارد زندگیم شد...
بعد همه چی خودش خود به خود جلو رفت و هجرت کردم مشهد.
از وقتی اومدم مشهد امام رضا انقدر بهم لطف کرده که نگو...
چون خودش بود که ضامنم شد...
شماها خیلی هاتون در جریان نیستید...چون شاید زیاد با امام رضا رفتو آمد نداری...ولی به قران مجید قسم من کمک امام رضارو بارها تو زندگیم دیدم...
شماها میدونید که من خیلی آدم صادق و رکی ام.
پسری نیستم که شرو ور بگم.
اگه امام رضا بهم کمک نمیکرد میومدم میگفتم بچه ها این چرندیات رو باور نکنید...
ولی به قران مجید قسم امام رضا خیلی بهم حال
داده...
ببین ؟
من 2 سال بود که قسم نخورده بودم...ببین چقدر برام این قضیه مهم بود که قسم خوردم الان !
چون میخوام باور کنی و فکر نکنی چرتو پرت میگم.
به لطف آقا امام رضا من کلی هم دوست و رفیق پیدا کردم و میتونم بگم که از فامیلامون خیلی بیشتر به دردم میخورن تو مشهد و طرف فکرشون به من خیلی نزدیک تره.
من وقتی توبه کرده بودم اصلا فکر نمیکردم تهش این بشه..
چون زندگیم خیلی بیریخت بود...
اصلا امنیت نداشتم...
همه چیم بی نظم بود...
تا یه مدت هم همش استرس داشتم که تهش چی میشه...
خیلی استرس داشتم...نمیتونستم زندگی کنم...
ولی به خدا میگفتم خدایا ...من گناه رو ترک میکنم..تو هم کمکم کن آزاد بشم...
و خدا آزادم کرد...
چون راست میگفتم پشیمونم...
یادش بخیر...
اولین بار مهر ماه سال 1394 تنهایی اومده بودم مشهد...
هیچوقت یادم نمیره ...گفتم یا امام رضا ...کمکم کن درست بشم...
بعد شروع کردم به گریه کردن...
استارت دوستی منو امام رضا دقیقا از همونجا خورد...
اون موقع ها رابطه منو امام رضا هنوز انقدر عاشقانه نبود...
هعی خدا...
ِیادش بخیر...
خیلی ها الان منو میبینن که هفته ای یه بار میرم حرم...فکر میکنن من کلا از همون اولشم امام رضایی و مذهبی بودم...
نه بابا...
منو امام رضا اینجوری با هم آشنا شدیم...
استارتش از سال 94 خورد.
خیلی غرق گناه بودم...میگفتم امام رضا کمکم کن...کمکم کن سر سامون بگیرم...کمکم کن ازدواج کنم..کمکم کن از دست این محیط سمی آزاد بشم...کمکم کن زندگیم درست بشه...........
واقعا اینارو از ته دلم میگفتم...فیلم بازی نمیکردم...
یه سری رابطه منو بابام خیلی با هم قاطی شد و من سال 1397 مجبور شدم و از خونه فرار کردم و یه ماه کامل کنار حرم یه سوییت گرفتم و اونجا بودم...و هر شب میرفتم حرم...
واقعا نمیتونستم خونه باشم...چون منو بابام بد جور کارد و پنیر شده بودیم با هم...
هیچیمون شبیه هم نبود...
واقعا دیگه نمیتونستم خونه رو تحمل کنم...
بخاطر همین فرار کردم رفتم مشهد و سوییت گرفتم.
حاضر بودم بمیرم ولی گرگان خونه پدر مادرم نرم.
در تموم این مدت حرم آقا امام رضا شده بود پاتوقی من...
چون حس میکردم هیچ جایی رو جز اینجا ندارم....
خلاصه اینکه منو امام رضا داستان ها با هم داریم خخخ.
من آدم صادقی ام.
اما رضا از ته وجود من با خبره...بخاطر همین ضامنم شده.
به جان مادرم تو این سال ها آنچنان هوای منو داشته که ...چی بگم...واقعا چی بگم...
اگه میگم امام رضایی ام بخاطر اینه که با هم خاطره ها داریم....
ببین...
من زندگیم درست شده...
از خیلی از تاریکی ها نجات پیدا کردم...
خیلی اوج گرفتم....
الانم رو فرش حرم دراز کشیدم و دارم تایپ میکنم...
میخوام اینو از ته دلم بگم...
ببین...
اگه زندگیت داغونه...
و اگه به معنای واقعی کلمه گناهکار هستی و گناهات باعث شده زندگیت آتیش بگیره...من بهت توصیه میکنم راهی که من رفتم و نتیجه گرفتم رو تو هم بری...
ازت میخوام رابطتو با امام رضا درست کنی..
امام رضا...امام گناهکاراست...
خدا لعنت کنه هر کسی رو که داره حرف مفت میزنه.
ببین ؟
اینو از کسی میشنوی که خودش نتیجه گرفته...
من امنیتم ...زندگیم...همسرم...آرامشم..آسایشم.. همه چیمو مدیون آقا امام رضام...
تو شدید ترین روزای زندگیم حرم رفتنم رو قطع نکردم...
گناه میکردم...ولی رابطتم با امام رضا قطع نمیشد.
امام رضا...
یه امامیه که بیشتر هوای گناهکارارو داره...
کلا خیلی زود رفیق میشه...
من که یه مدت میگفتم امام رضا دکتر روح منه...چون روح آدم برای اینکه درمون بشه یه دکتر خوب نیاز داره...
منم میرفتم پیش آقا و حرم درمانی میکردم.
یه جورایی من تلاش خودمو میکردم و هر وقت حرم میرفتم دکتر روح من بهم مسیر جدید تجویز میکرد و من میرفتم و خودمو التیام میدادم...
خیلی جالبه...
من هر چقدر خودمو پاک تر میکردم بهتر میتونستم بقیه رو کمک کنم تا پاک بشن...
شما یه سر به سایت بزنید..
همه میگن رضا دمت گرم...با حرفت کلی تغییر کردیم...
اما من کار خاصی نکردم...من فقط رو روح خودم کار میکردم و زیر نظر بهترین دکتر یعنی امام رضا علیهالسلام بارها دوره پاکی برمیداشتم.
وقتی تغییر میکردم یهو بقیه هم در کنار من تغییر میکردن...
اما بچه ها...
من تغییرات خودم رو مدیون امام رضایی هستم که بارها شفیعم شد...
نه واسه اون دنیا ...
نه...
اتفاقا این دنیا...
باور کن همین دنیا شفیعم شد و بارها برام فرصت خرید و کمکم کرد و با عنایت های ویژش مسیر زندگیمو درست کرد...
ببین ؟
امام رضا به شدت منو دوست داره...
اینو هر کی اهل دل باشه میفهمه...
من بعد تحولم زمین میخوردم...ولی امیدمو از دست نمیدادم و تلاش میکردم...میتونست خیلی راحت همه چی تموم بشه و زندگیم خراب بشه...ولی انگاری یکی پشتم بود...
نمیذاشت خراب بشه...
خدا چون میدونست راستی دنبال تغییرم منو برد پیش بهترین طبیب دنیا...
امام رضا خوب رفیقیه...
اگه لطف خدا ویژه شامل حالم شد...فقط به واسطه دعاهای امام
رضا بود..
الان که دارم صحبت میکنم یه جوری شدم که هفته ای یه بار حتما میرم حرم...
به امام رضا گفتم تورو جون مادرت حضرت زهرا کاری نکن حرم اومدن من قطع بشه...من عاشق حرمم.
همین الانم دارم راه میرم تو حرم و تایپ میکنم...
اینو دیگه همه میدونن که من اگه حرم نرم میمیرم...
یه بارم به خود امام رضا گفتم...گفتم اگه من هفته ای یه بار نیام حرم افسردگی میگیرم و میمیرم..
بچه ها...
اگه روحت واقعا داغونه من کسی جز امام رضارو نمیشناسم که کمکتون کنه....
اگه از چیزی میترسی که اتفاق بیوفته..حتما بیا سمت امام رضا...
چون امام رضا امام گناهکاراست.
یه حدیثی هست از پیامبر...میگه هر گناهکاری بره سمت امام رضا...غم از دلش دور میشه...
جالب اینجاست...تو حدیث اومده پاره تن من..
خیلی عجیبه نه ؟
حدیث اینه :
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد...
این تعبیر بیشتر برای حضرت زهرا گفته شده..
ولی پیامبر برای امام رضا هم گفت...
گفته پاره تن من !
پاره تن من در خراسان دفن میشه که هر گناهکاری بره سمتش ...غم از دلش برطرف میشه...
من همین الان تو حرمم و میخوام با صدای بلند بگم که این حدیث کاملا درسته....چون خودم گناهکار بودم و رفتم سمت امام رضا و غم از دلم برطرف شد...
من جز مهربونی و کمک و دست گرفتن از آقا امام رضا هیچی ندیدم.
بازم میگم...امام رضا امام گناهکاراست..
میدونی چند بار شفای فامیلامونو از امام رضا گرفتم ؟
چون با هم رفیقیم به حرفم گوش میده.
هه...
به من خیلی حال داده...
بعضی وقتا از شدت شرمندیگی زار میزنم گریه میکنم....
باورتون نمیشه...
حتی شفای داییمو هم از آقا گرفتم...
اونم تلفنی !
خیلی وقتا به بچه های سایت و کانالم میگم تو حرم که میرم براتون دعا میکنم و اگه تو زندگیت دیدی که یهو یه چی برات خوب پیش رفت بدون بخاطر دعاهای من تو حرمه...
راستش من خیلی برای بچه های سایت و کانالم تو حرم دعا میکنم...
البته من برای کسایی دعا میکنم که تو سایت فعالن...
همیشه به امام رضا میگم کمک کن بچه ها حالشون خوب بشه و اگرم خطایی میکنن آبروشون نره و بهشون فرصت بده تا جبران کنن...یا امام رضا...بچههای سایت به خصوص اونایی که نظر میذارن و فعالن و کتابارو میخونن خداییش میخوان پاک بشن...حالا زورشون نمیرسه دیگه...وگرنه بچه های خوبی ان...یا امام رضا...اگه آبروشون بره خیلی ناراحت میشم...
بعدش امام رضا بهم از درون میگه غمت نباشه رفیق...هوای تو و رفیقاتو با هم دارم مشتی.
میدونی چیه...من معتقدم هر کسی تو سایت و کانالمون باشه تحت بیمه امام رضا قرار میگیره.
شک نکن !
باور کن بودن من تو مشهد معجزه بود...
خیلی هاتون نمیدونید اینو...
ولی اینکه من مشهد ازدواجم جور بشه و پدر مادرمم با این قضیه کنار بیان و گیر ندن بگن فقط گرگان ازدواج کن...اینا هیچکدوم شانسی نیست...
منو امام رضا کشونده سمت خودش....
خواستگاری میرفتم ولی نمیشد...
دلیلشم مشخصه...
چون رشد من تو مشهد بود...
امام رضا گفت برات خانوم مشهدی سراغ دارم ..تو باید بیای مشهد رضا....
من بارها تو گرگان خواستگاری میرفتم ولی نمیشد...
خیلی تسلیم بودم...
غر غر نمیکردم...میگفتم حتما یه قسمتیه که نمیشه...
و همین بود...
من قسمتم مشهد بود...نه گرگان...
من اگه گرگان ازدواج میکردم دیگه امام رضا نداشتم...
یعنی دیگه رشدی نبود....
ولی رشد من اینجا بود و قرار بود جای خیلی هاتون رو تو حرم پر کنم....
ببین...
اگه اینجام... اینو بدونید که قرار بود جای شما باشم و پیاماتونو به امام رضا برسونم....
الان که دارم مینویسم داره گریم میگیره...
باور کن ...با تغییر من ...همه تغییر کردن...
هر کسی بهم زنگ میزنه میگه رضا التماس دعا...
باورت میشه ؟
کی فکرشو میکرد...
من دیگه اون رضا نیستم...
من یه رضای دیگم...
بازم میگم ... هر چی دارم از لطف امام رضا دارم...
ذره ای ازم نگاه برگردونه کارم تمومه...
ولی امام رضا اینجوری نی.
امام رضا حجت و دست خدا رو زمینه و هر چی بخوام بهترینش رو بهم میده که رشد کنم و پاک بشم.
ببین...
باور کن هر کسی واقعااااا پشیمون باشه.. حتما امام رضا کمکش میکنه و امنیت زندگیش رو بر عهده میگیره...
یعنی اگه عهد ببندی و حتی بعدش گناه هم کنی بازم ولت نمیکنه...
ولی امام رضا یه چیزی رو ازت واقعا جدی میخواد...اونم اینه که تو حقیقتا تموم زورتو بزنی برای پاکی...
اگه اینکارو بکنی ...دیگه مهم نیست که چه غلطی داری میکنی و درگیر چه غلطی هستی...حتی اگه بزرگترین جنایت هارو هم انجام بدی بازم امام رضا ولت نمیکنه و کمکت میکنه و کاری میکنه پاک بشی...
ولی نباید بیخیال بشی...
چون شیطون میگه نه تو دیگه پیش امام رضا اعتباری نداری...
ولی امام رضا میگه بیا...چون درمانت دست منه...
ببین...
تو وقتی مریض میشی باید دکتر بری...دکتر روح تو هم کسی جز امام رضا نیست...
پس اگه خیلی گناه میکنی اتفاقا تو بیشتر باید بری سمت حرم...تا درمون بشی....
ببین...
بعضی ها هیچکسی رو ندارن و بعدش امام رضارو صدا م
یزنن...
اینا کسی رو ندارن...و امام رضا هم امام غریبه...و غریب نواز...
اگه میترسی یه اتفاق بدی برات بیوفته ...کاری که من کردم رو تو هم بکن...بسپورش به امام رضا و دیگه غصشو نخور...
باور کن نتیجه میده...
امام رضا واسطه فیض خداست...خدا مستقیم به ما چیزی نمیده..اهل بیت باید امضا بزنن...
دلیل اینکارم اینه که خدا میخواد شان اهل بیت رو به ما نشون بده تا بریم سمتشون و احادیث و زندگی نامشونو بخونیم و الگو بگیریم ...
حتی معتقدم مقام شفاعتم برای همینه که ما بفهمیم چقدر این 14 نور خاص هستن تا بریم سمتشون و ازشون الگو بگیریم...
خلاصه اینکه من امنیت زندگیم رو از هیشکی ندارم...
من فقط از خدا و عنایت ویژه امام رضا دارم...
عشق است امام رضا...
الان دراز کشیدم...
چه حالی میده تو حرم بخوابی....
این چیزایی که گفتم همش تجربیات زندگی خودم بود...
ببین رفیق....
این طبیعی نیست که من با اینهمه گناه بازم سالم و سرحال و قوی و پر انگیزه و پر انرژی ام...هر کی ندونه...خودم که میدونم اینا همه لطف آقا هستش...
بچه ها...
بازم میگم...حتی اگه گناه هم کردی رابطتو با اهل بیت به خصوص امام رضا بهم نزن...حتی اگه گناه هم کردی بازم برو حرم...
من حیاتم ...زندگیم...نفس کشیدنم...همه چیمو مدیون امام رضام...
من زندگیم و همه چیزمو مدیون امام رضام...
من اینجا چه میکنم...نمیدونم...فقط میدونم زنده بودنم رو مدیون امام رضام...
چیزی که خیلی رو رابطه منو امام رضا تاثیر گذار بود همینه که من خیلی دم خونش میرفتم...
خیلی حرم میرم...
من تا مدت ها که اومده بودم مشهد طرقبه و شاندیز نرفته بودم...ولی پاتوقم حرم بود...
مشهد جای دیدنی زیاد داره...ولی من فقط عاشق حرمم...
در ضمن....
من حرم هم که میرم چیز خاصی نمیگم...فقط قدم میزنم و کیف میکنم...
یعنی فکر نکنید من حرم که میرم همش در حال گریه هستم و این چیزا...نه بابا...
اتفاقا همش در حال مسخره بازیو بگو بخندم...
حال دلم خوبه...
کاری که من تو حرم زیاد میکنم بیشتر اینه که فکر میکنم چکار کنم زندگیم از اینی که هست قشنگتر بشه...
در واقع بیشتر عبادت من تو حرم تفکر کردنه...
کلا زیاد فکر میکنم... ولی تو حرم بیشتر...
میدونی چرا ؟
چون تو حرم مخم خیلی خوب کار میکنه...چون امام رضا دقیقا میاد پیشت و کمکت میکنه....
شاید بگی رضا ؟
خب... حرفت درست...
ولی من که مشهد نیستم... چجوری با امام رضا رفیق بشم پس ؟
جواب :
ببین..
من همه کارارو کردم...یعنی نیازی نیست بخوای کاری کنی...
من سفارش تک تک شمارو پیش امام رضا کردم و تو فقط کافیه صحبت رو شروع کنی...
یعنی یا بنویس یا حرف بزن...
یا میتونی با اپلیکیشن رضوان حرم آقارو زنده ببینی و حرف بزنی...
کافیه بگی یا امام رضا ؟
من از بچه های سایت داداش رضام...
دیگه لازم نیست چیزی بگی...
امام رضا منو کامل میشناسه...
بعد بشین حرف بزن و مطمئن باش امام رضا حتی اگه هزاران کیلومتر دور باشی به حرفات گوش میده...چون تو جزو بچه های سایت داداش رضایی !
اصلا هم خجالت نکش از گناهات...
همین که بگی من از بچه های سایت داداش رضام کافیه..
چون امام رضا میدونه با چه جمعیتی طرفه خخخ.
باور کن بعد اینکه شروع میکنی به استارت رفاقت با امام رضا بعدش برکت وجودیش رو تو زندگیت حس میکنی...
برای شروع رفاقت کافیه بگی : السلام علیک یا علی بن موسی الرضا...
همین کافیه...
بعدش امام رضا میگه سلام علیکم...
قشنگ صداشو از درونت حس میکنی....
جواب سلام واجبه و لقب امام رضا یا انیس النفوس هستش...میدونی یعنی چی ؟
یعنی امام رضا به قلب تک تک ماها نفوذ داره...
اگه به درونت خیره بشی...صدای امام رضارو حس میکنی و میشنوی....
جالبه...
حتی یکیاز آداب زیارت آقا اینه که میگن باید دلی با امام رضا حرف بزنی... چون میشنوه...
ببین...
برای دوستی با امام رضا لازم نیست پاک باشی...
فقط کافیه حرف بزنی...همین...
یعنی بگی من میخوام پاک بشم کمکم کن... اگه واقعا دلی بگی کار تمومه...بعدش دوستیتون شروع میشهو کمکت میکنه.
بعدش کم کم این دوستی قویتر و محکمتر میشه.
بعد یه مدتم یهو آقا میگه بیا مشهد پیشم و سفرت به مشهد جور میشه...و یه سری حاجت هات اینجا امضا میشه....
خودتم تو کفش میمونی....
چه جالب...
صدا دینگ دینگ اومد...
صدا دینگ دینگ حرم خیلی قشنگه....
قبول داری ؟
شاید بگی رضا ؟
چی مارو از چشم امام رضا میندازه ؟
جواب :
هیچی...
تموم زورتو بزن...
این مهمه...
چیزی که تو دوستی با امام رضا صد در صد تجریش میکنی دور شدن غم هاست...
یعنی خودتم تعجب میکنی که چرا روز به روز غم هات داره کمتر میشه.
این طبیعت رفاقت با امام رضاست...
کلا هر کی با امام رضا رفیق شده اینو اعتراف کرده که غم از دلش دور شده.
پس تعجب نکن.
میتونم بهت این تضمین رو بدم که اکثر ترسات حتی اگرم اتفاق بیوفته به برکت رفاقت با امام رضا دیگه اتفاق نمیوفته...
یه روزی میشه تو هم مثل من عقدتون تو حرمه و پیش امام رضاست...و دست همسرتو میگیری
و باهاش محرم میشی...
چیزی که در مورد امام رضا باید بدونی اینه که اگه همه ی ماها همزمان با هم با امام رضا حرف بزنیم... صداهامون با هم گم نمیشه...چون امام رضا قدرتی رو از سمت خدا گرفته که میتونه همزمان همه جا باشهو همه نجواهارو بشنوه...
بچه ها...
امام این قدرت رو داره...
چون خدا این قدرت رو به امام داده...
کتاب به سمت حسین فرار کن رو بخون تا بفهمی امام یعنی چی....
البته این چیزارو خودت در طول مسیر میفهمی...که امام رضا خیلی اختیار دستشه و قویه ...
کم کم همچین دیوونه امام رضا بشی که دیگه خودت پرواز کنی بیای مشهد...
حالا ببین کی گفتم...
برای شروع برو یه عکس امام رضا پیدا کن و بذار پروفایلت...
تو دیگه امام رضایی شدی رفیق...
امام رضا...بلده تورو سمت خدا ببره...
خودت تنهایی نمیتونی...
ولی امام رضا میگه بیا سوار شو با هم بریم تا برسونمت سمت خدا....
بعد یهو همین امام رضا بهت امام حسین میده...فکرشو بکن....
کم کم امام رضا کمکت میکنه و کلی آدم و کتاب و سخنرانی خوب بهت معرفی میکنه که گوش بدی که ایمانت تقویت بشه و دوستیتونم پایدار تر بشه...
اون روزی که من خواستم با امام رضا دوست بشم...کسی نبود کمکم کنه و امام رضارو بهم معرفی کنه...ولی من این مسیر رو اومدم و امام رضارو قشنگ سنجیدم و تو بدترین شرایط دیدم رفتارشو...
ببین...
تجربه هام واقعا کمکت میکنه....
ببین ؟
تو با یه آدم فوق العاده کریم طرفی...
کریم میدونی یعنی چی ؟
منم نمیدونم دقیق یعنی چی...
ولی چیزی که حسکردم اینه که وقتی گناه میکردم و میرفتم سمت امام رضا و بهش میگفتم گناه کردم منو ببخش... امام رضا بهم میگفت : تو که گناهی نکردی...من یادم نمیاد.
یعنی خودشو میزد به اون راه....
ببین...
حتی اگه شیعه هم نیستی و مسیحی یا سنی هستی هم موردی نداره...
من تو حرم که میام سنی هم میبینم..
کلا امام رضا برای همست.
شکنکن.
کمکم یه سری گره ها ازت باز میشهو یه مسیری برات باز میشه و خودت کم کم میفهمی داری هدایت میشی...
اینا همه نشونه دوستیت با امام رضاست...
بچه ها...
دوره های ترک گناه خودتونو با کمک امام رضا برید جلو....
اگرم خوردی زمین حرم و زیارت و امام رضا ترکنشه...
من پام که میلغزید شیطون میگفت نرو حرم...
ولی من میگفتم دو تا چیز خط قرمزمه...یکی ترکنماز...و یکی دیگه دور شدن از اهل بیت...
واقعا خوبی من همین بوده انصافا... چون هرگز تو زندگیم دستمو از دست امام رضا ول نکردم...
حتی اگه گناه هم میکردم اصلا نمیذاشتم شیطون باعث بشه دستمو ول کنم....
ببین...
اگه یاد امام رضا میکنی چون امامرضا یادت میکنه...
همین که ته دلت الان تصمیم گرفتی با امام رضا دوسته دوست بشی یعنی امام هم میخواد باهات دوست بشه...
به قول معروف :
تا که از جانب معشوق نباشد کششی...کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد....
ابن کتاب شانسی به دستت نرسید...
اینو امام رضا خواست که بخونی...
همین...
حرفم تموم شد...
هر کی میخواد با امام رضا رفیق بشه نظر بذاره...
از طرف : دوسته امام رضا : داداش رضا :)
من دارم میرم بهشت رضا...
پیش شهدا به یادتون هستم...
فعلا :)
دوستای امام رضا نظر بذارن 👏😍👇
http://dadashreza.com/be-karet-bego-namaz-daram/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنبش جهانی علیه واکسیناسیون اجباری
۲۰۲۱-۱۱-۲۲_۲۰.۲۴.۰۵817434014.3gpp
281.6K
💢تماس یکی از هموطنان عزیز با ۱۶۲
⁉️چرا اعتراض مردم به واکسن اجباری و تحصن آنها را پوشش خبری نمیدهید!؟
پاسخگو صدا سیما میگه خبر از تحصن ندارن
@Abdolhadi_ir
داداش رضا:
آپدیت سوم کتاب با موضوع : چرا به اهل بیت متوسل بشیم ؟
سلام دوستای مهربون...
میخوام این کتاب رو آپدیت کنم.
در واقع این سومین آپدیت کتاب هستش..
راستشو بخوای چند وقت پیش با یه اهل سنت چت کردم و شکر خدا تونستم شیعش کنم...
میخوام خلاصه مناظره خودمو با این رفیق اهل سنت کرمانشاهیم با شما در میون بذارم.
بذار برات توضیح بدم داستان از چه قرار بود ...
یکی میومد تو سایت و میخواست بهم بگه توسل شرکه...
از نوع پیاماش فهمیدم جاهل قاصر هستش...
چون اگه احمق بود من هرگز باهاش صحبت نمیکردم.
ولی چون جاهل قاصر بود وقت با ارزش خودمو براش گذاشتم و تو چند جلسه تونستم شیعش کنم.
در واقع چون جاهل قاصر بود براش وقت گذاشتما...
وگرنه اگه احمق بود حتی یک ثانیه براش تایم نمیذاشتم.
چون من زمان با ارزش خودمو هرگز صرف انسان احمق نمیکنم که بخوام وقت خودمو هدر بدم.
ولی خب این بابا واقعا جهل مرکب داشت.
وقتی شروع کردیم به مناظره همون اولش فهمیدم طرف ساده آدمه.
ولی نخواستم ضایش کنم.
چون نمیدونست...
اگه فاسق بود و دونسته رد میکرد میفهمیدم....
این آدم مشکلش دو تا چیز بود...
اولا عصمت اماما رو قبول نداشت...و دوما میگفت کمک خواستن ازشون شرکه ...
این مناظره من سه روز طول کشید...
و بعدش شیعش کردم...
نکته جالبش این بود که یه سری آیات قران میاورد و هرگز به عمق متن قرآن دقت نمیکرد...
مثلا یه آیه قران میاورد بعد میگفت رضا به این دلیل حرفت غلطه !
وقتی میرفتم آیه رو چک میکردم میدیدم اصلا این آیه هیچ ربطی به حرفی که داشتیم میزدیم نداشت...
کلا با آیه ها بازی میکرد انگار...
بهش میگفتم قرآن گفته به حرف پیامبر گوش بدید و پیامبرم بعد خودش جایگزین انتخاب کرده...بعد میگفت...نه ...قران کافیه خخخ.
ولی خدارو شکر که هدایت شد...
بذار برات بگم چیا گفت...
ببین...
تو چت بهم گفت داداش رضا ؟
توسل بر غیر خدا شرکه…
بهش گفتم چرا شرکه ؟
خدا خودش تو قران همشمیگه ما...خب چرا نمیگه من ؟
خدا کاراشو به وسیله دستانش انجام میده.
همین کتابی که من نوشتم هم دستی از دستان خدا بود.
خدا کاراشو با دستاش میکنه.
چه اشکالی داره ما از کسی کمک بخوایم ؟
تو اگه میگی توسل و کمک خواستن از غیر خدا شرکه پس چرا میری دکتر ؟
شما که خودتونم میدونید خیلی از سنی ها توسل رو قبول دارن و خودتونم میگید طبق سوره نساء آیه ۶۴ درخواست از غیر خدا مشکلی نداره ...
پس چرا میگی توسل و کمک خواستن از ائمه و غیر خدا شرکه ؟؟
بهم گفت :
نباید از غیر خدا حاجت خواست…
بهش گفتم :
ببین...شوت بازی در نیار...
صادقانه بگو ! تو با توسل مشکل داری ؟
بعد گفت : اره...
گفتم اگه توسل شرکه از آب لوله کشی آب نخور...خندید و گفت چرا ؟
گفتم :
چون تو آب رو از غیر خدا طلب کردی ! باید میگفتی خدا بهت آب بده خخخخ.
یکمی سکوت کرد ...
منم ادامه دادم و گفتم :
عیسی خدا بود ؟
گفت : نه !
گفتم : ولی عیسی مرده زنده میکرد…
گفت خب درسته این کارو میکرد اما خدا بهش اجازه میداد !
گفتم :درسته.. به اذن خدا این کارو میکرد...
پس توسل و کمکخواستن از ائمه به معنای شریک قرار دادن نیست که ما از اون شخص بخوایم ! بلکه ما میگیم برای ما دعا کنه چون اون شخص بخاطر نگاهی که خدا بهش داره میتونه کمکی به ما کنه...
کمک خواستن از غیر خدا شرکنیست...اگه هست پس تو غلط میکنی مریض میشی دکتر میری ...خب برو بگو خدا شفات بده...
اینکه به کسی میگیم برامون دعا کنه کجاش شرکه !!!!
خب خدا به ائمه ما این پتانسیل رو داده که بتونن در دنیا همه کار بکنن...اگه اینو قبول نداری برو کتاب به سمت حسین فرار من رو بخون....
ببین ؟
اگه به امام حسین بگیم دعامون کنه ....خب در واقع ما میدونیم خدا شفا میده...ولی از ابزاری که خدا برامون گذاشته داریم استفاده میکنیم...
این خیلی چیز ساده ایه...
تا اینو گفتم سریع بحث رو عوض کرد خخخ.
گفت رضا خب باشه.قبول...
توسل و کمک خواستن از غیر خدا رو با این استدلالی که آوردی پذیرفتم...
ولی رضا ؟
کجای قران اسم علی رو آورده ؟
منم آیه ولایت رو نشونش دادم... و ماجرای غدیر خم و داستان زکات دادن هنگام رکوع امام علی علیهالسلام رو براش توضیح دادم که خدا تو قران گفته ولی و سرپرست شما کسی هستش که تو رکوع زکات داده...
این آیه رو همه میدونن که مخصوص امام علی هستش ...
۵۵ سوره مائده...
وقتی رفت آیه رو دید به نظرم چون سختش بود بپذیره چیزی نگفت و سریع باز بحث رو عوض کرد و گفت شما چرا به غیر خدا میگید گناهاتونو ببخشه ؟
این شرکه !
گفتم نه !
شرک نیست.
مثل اینه که تو میخوای از بابات پول بگیری و به مامانت میگی...
میدونی چرا ؟ چون روت نمیشه به بابات بگی...
آخه روز قبلش باباتو ناراحت کردی !
واسطه قرار دادن اهل بیت و صدا زدنشون شرک نیست...
ما دست ائمه رو میگیریم و میریم پیش خدا تا مارو به آبروی اهل بیت ببخشه...
مشکل شما اینه که کلا نمیدونید خدا به وسیله دستاش کاراشو پیش میبره نه مستقیم !
بهش گف
تم : یادت نره که این جهان با واسطه میچرخه…
نمیشه گفت فقط خدا فقط خدا فقط خدا...
اگه قرار بود همه چی خدا باشه و واسطه ای نباشه اصلا جهان ما چرخاش نمیچرخید ! چون خدا هم خیلی وقتا ماهارو به هم دیگه پاس کاری میکنه تا هم برامون اجر و ثوابی نوشته بشه و هم آزمایش بشیم...
خدا یه جا تو قران گفته که من جان انسان هارو میگیرم ... اما تو یه سوره دیگه گفت ملک الموت میگیره...
پس خدا مشرکه دیگه!!!
آره ؟
آخه خدا خودش نمیگیره…با واسطه میگیره...
وقتی واسطه رو رد کنی همه چیز میشه شرک !!!
با حرفام یکم خندید و گفت منظورت اینه که واسطه قرار دادن اشکالی نداره ؟
گفتم :
نه دیگه...
خدا ۱۴ تا نور آفریده که مارو بیاره سمت خودش...
اهل بیت کارشون سوار کردن آدما و بردنشون سمت خداست...
خدا خودش گفته اینجوری...
نباید بگیم چرا !
خب خدا خودش گفته..
تازه ؟
ما با ائمه راحت تریم...آخه مثل ما بدن مادی داشتن...
این بحث همینطور ادامه داشت....
منسعی کردم براش حدیث ثقلین و منزلت و غدیر خم رو بیارم...
چون اینا تو منابع خودشونم بود...
سعی کردم احادیث امام زمان رو بیارم...آخه حدیث داریم کسی که امام زمانشو نشناسه به مرگ جاهلی مرده...این تو منابع خودشونم هست...
خلاصه از کتاب خودشونم استدلال آوردم و مقام اهل بیت رو گفتم ...
یه جایی دیگه خسته شده بود و بهم گفت : رضا ؟
من فقط قرآن رو قبول دارم.همین...
بهش گفتم خب خود خدا هم تو قران گفته پیش من میای با وسیله بیا...
خب وسیله از نگاه تو چیه ؟
گفت اعمال صالح...
بهش گفتم نه...
تو وقتی هایپر مارکت خرید میکنی مستقیما با رئیسش پول رو حساب کتاب میکنی یا با کارگراش پول رو رد و بدل میکنی ؟
گفت معلومه...
با کسی که اونجا کار میکنن...
منم گفتم بخاطر همین خدا میگه با وسیله بیا...
وسیله هم اهل بیت هستن...
ببین ؟آخه تو چجوری میخوای خدارو بشناسی ؟
برای شناخت خدا باید یه کسی تجلی کنه دیگه…وگرنه چطوری میشه فهمید مثلا مهربونی خدا یعنی چی…گنگه برامون…
ولی اهل بیت تجلی خدا روی زمین هستن و شناختشون باعث میشه خدارو بهتر بشناسی…
بهم گفت : یعنی اگه ازشون حاجت بخوایم میده ؟
گفتم آره...
خندید و گفت دیوانه شدی...اینکه بری مشهد و یه آهن رو بچسبی و بوس کنی کجاش شفا میده؟
بهش گفتم :
مگه یه تیکه پارچه... چشم رو شفا میده ؟
گفت نه...
گفتم پس قران چی میگه ؟
چون آیه داریم حضرت یعقوب با یه تیکه پارچه شفا گرفته..
پس حضرت یعقوب مشرکه دیگه… یعنی پارچه مقامش از انسان بالاتره دیگه !
لحظه ای سکوت کرد و گفت : ولی حضرت یعقوب زنده بود...اما امام رضای شما مرده !
بهش گفتم نه !
گفت چطور ؟
گفتم اولا تو قران خدا گفته شهید ها نمیمیرن ! دوما ؟ خدا خودش این اجازه رو به ائمه داده که فول آپشن باشن !
تا ما از خود ائمه چیزی بخوایم !
چون پاداششونه !
چون خدا میخواست ازشون تجلیل کنه !
پس خواستن از ائمه شرک نیست!
در ضمن ؟
بچه های یعقوب هم به یعقوب گفتن برامون استغفار کن...
پس میبینی که واسطه برای بخشش خدا مورد نداره…
بعدش آیات ۳۵ مائده و ۵۵ مائده و همینطور حدیث جابر رو بهش نشون دادم و سعی کردم بیشتر این موضوعات رو براش باز کنم....
خیلی بحثمون داشت عمیق و پیچیده میشد...
البته من کم نیاوردم...ولی حس میکردم خودش داره کلافه میشه...
بحثمون کشید به دختر پیامبر...
بهش گفتم ببین داداش...
خود پیامبر گفته هر کی فاطمه رو اذیت کنه منو ناراحت کرده…
برو ببین چکار کردن بعدش...حق همسرشو هم گرفتن...
گفت علی امام نبوده و پیامبر جانشین انتخاب نکرده...
گفتم مگه میشه؟
طرف معلمه میخواد بره دفتر مبصر میذاره..
یعنی پیامبر نمیدونسته که بعد خودش باید مبصر بذاره ؟
اینهمه زحمت کشید ...بعد جانشین نذاره ؟
چرا خنگ بازی در میاری ؟
هیچ پیامبری نبود که برای خودش وصی انتخاب نکنه..
پیامبر گفت جانشینان من تا روز قیامت ۱۲ نفر هستن..مگه خدا نگفت اطاعت از پیامبر عین اطاعت ازخداست ؟
پس چرا غدیر خم رو خیلی ها انکارش میکنن...
چرا نمیخوای بپذیری که همه کاره این جهان ائمه هستن...
بهم گفت : رضا اینا مردن که !
بهش گفتم نه نمردن ....بعد حدیث کسارو براش فرستادم...
بهش گفتم خود خدا امر کرده از امام زمان واهل بیت بخواید و خدا میخواد که فضل اهل بیتشو با این کار به رخ بکشونه تا ازشون درس بگیریم.
چیزی که اشکال داره عبادت کردنشونه...
ما که اهل بیت رو عبادت نمیکنیم..بلکه مشکلات خودمونو به اهل بیت میگیم…دکترم بنده ی خداست اما ما ازش کمک میخوایم که مشکلمونو حل کنه..
هیچ ایرادی نداره…
ما از پیامبر و امام حسین و امام زمان میخوایم و اونا هم به اذن خدا به ما میدن …
اینکه بگیم : خدایا به حق امام حسین حاجت منو بده با اینکه بگیم : یا امام حسین حاجت منو بده..هیچ فرقی نداره… این منافاتی به توحید نداره...
وقتی به اینجای بحث رسیدیم متوجه شدم خیلی به فکر فرو رفته...به خاطر همین بهش اجازه دادم به حرفام فکر کنه تا بعدش خدا هدایتش کنه..
درستش