eitaa logo
مشاور حقوقی دادِستان
3.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
740 ویدیو
3 فایل
پرسش وپاسخ و راهنمایی حقوقی توسط کارشناس حقوق و دانش آموخته دانشگاه تهران الهه علی کرم حقوقی تخصص جزا و جرم شناسی مهدیه مولایی کارشناس حقوق خانم توکلی مشاوره خانواده و تراپیست لیلا قهرمان وکیل پایه یک https://eitaa.com/joinchat/612761728Ce9bbd3abd4
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان جسد سوخته یک نوزاد 😔 هشدار 👈 این داستان برگرفته از یک پرونده حقوقی است 🔴 🔞 به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمی‌شود و کسانی که دچار ناراحتی قلبی و عصبی هستند این داستان را نخوانند 👇 روز حادثه به منزل خواهرم رفتم تا تنها نباشد و به او کمک کنم ... مادر رضا خانه خواهرم بود و مریم مشغول کار خانه و فرزندش بود ... مادر رضا ول کن نبود، مادام می‌گفت آن موقع که سالم بودی حامله نمی شدی حالا تو یک زن روانی هستی که میخوای نوه منو عین خودت دیوانه تربیت کنی ... مریم همچنان ساکت بود منم داشتم لباس تا می‌کردم دخالت نکردم گفتم با سکوت ما ساکت شه یدفعه گفت من نمیزارم تو روانی این بچه رو بزرگ کنی که من دختر دایی رضا را برای رضا محرم کرده‌ام ... رضا از داخل حیاط اومد از رو اپن سوییچ موتورشو برداشت و محمدرضا رو بوسید و به مریم گفت کاری نداری؟، خواهرم که تو شوک حرف مادر رضا بود سری تکون داد و فهمموند نه ... رضا سوار موتور شد و رفت سرکار ... مریم بهت زده یه گوشه خیره شده بود، یه لحظه ترسیدم، صداش کردم مریم، مریم جان ... مادر رضا رو به خواهرم کرد و گفت مریم دلخوش نباش که بچه آوردی، من دختر دایی رضا رو براش گرفتم تموم شده من که نمیزارم تو نوه‌مو بزرگ کنی... از شدت ناراحتی و اینکه اصلا نمی‌خواستم دخالت کنم تا شرایط از این بدتر نشه به سرویس بهداشتی رفتم و شروع کردم گریه کردن و آب و باز کردم صدام بیرون نره ... یکدفعه صدای جیغ و فریاد اومد ... پریدم بیرون دیدم بچه آتیش گرفته،دوییدم رو بچه بغلش کردم بردمش تو اتاق خواب ... خاموش نمیشد ... جیغ میزدم ... پتو پیچیدم دورش