کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#ابوحلما💔 قسمت دهم: حقیقت -چرا چیزی نمیگی +نمیدونم چی بگم -تو فقط چند دقیقه از زندگی بچه های سرطان
#ابوحلما💔
قسمت یازدهم: صراط
محمد درِ ماشین را باز کرد و پیاده شد و رو به حلما گفت:
این مرده کیه با داداشت حرف میزنه؟
حلما همانطور که پیاده می شد نگاهی به سمت چپش انداخت و گفت:
+دوستِ میلاد
-هر وقت میلادو میبینم این باهاشه خیلی از میلاد بزرگتر میزنه
+آره فکر کنم از تو هم بزرگتره، سربازی میلاد که تموم شد آخرهفته ها چندباری رفت هیئت فکر کنم همونجا دوست شده باهاش
میلاد که آنها را دید برخلاف همیشه، با چهره ای گرفته و اخم عمیقی جلو آمد و رو به محمد گفت:
×سلام... چه عجب از این ورا؟
-سلام میلاد جان خیرباشه جایی میری؟
×اگه زحمتی نیست مارو برسون ترمینال
-شمارو؟
×آره...صادق جان بیا...منو دوستمو
محمد نگاهی به حلما انداخت و بعد رو به حلما گفت:
پس به مادر بگو زود میام
حلما لبخندی زد و دکمه آیفون را زد.
محمد همراه میلاد و صادق به طرف ماشین رفتند. وقتی سوار شدند صادق گفت: سلام علیکم
محمد کمربند را بست و در آیینه نگاهی به صادق انداخت و پاسخ سلامش را داد. بعد رو به میلاد پرسید:
-به سلامتی سفر میری؟
× میریم قم
-زیارت دیگه؟
×نه...هیئت
-چه هیئتی که از زیارت واجب تره؟
×جلسه داریم با حاج آقا
یکدفعه صادق اخمی کرد سرش را جلو آورد و گفت:
*بازجوییه برادر؟
میلاد بلافاصله نفسش را با بی حوصلگی بیرون داد و گفت:
×تو خونه زندانی مامان خانم، بیرون خونه هم اینطوری
محمد خنده ای کرد و گفت:
سخت نگیر داداشم به جاش زن بگیر خیلی خوبه ها
یکدفعه ابروهای درهم کشیده میلاد باز شدند و لبخند روی لبانش نشست.
محمد با کف دستش محکم روی پای میلاد کوبید و به شوخی گفت: مثل اینکه بدتم نیومد...آره؟
صادق خودش را جلوتر کشید و گفت:
البته مسائل هرکس مربوط به خود شخصه
محمد دنده را عوض کرد و بعد از مکث کوتاهی رو به میلاد پرسید:
-خب چه خبرا؟ چه میکنی این روزا؟
×جلسه و هیئت و یکم مطالعه
-چه خوب...اگه بخوای حرفه ای مطالعه رو شروع کنی بهت یه سری کتاب معرفی کنم، حالا تو چه زمینه ای مطالعه میکنی؟
یکدفعه صادق خودش را از سمت راست صندلی میلاد، جلو کشید و دهانش را به گوشش نزدیک کرد و چیزی نجوا کرد که اخم های میلاد در هم رفت و گفت:
یه سری کتاب هست دیگه اگه بشه تندتر برو ما عجله داریم.
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم✍؛ سین.کاف.غفاری
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
💢حجاب مایهی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهی مادیگرایان، مایهی اسارت زن نیست.
۱۳۹۱/۰۲/۲۳
#حجاب
#زندگی_اسلامی
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
1_382820812.mp3
10.52M
تجربه پس از مرگ
🎵جلسه سی وسه
#شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه_درقیامت
#براساس واقعیت
🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز #مدافع_حرم
👤استاد امینی خواه
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
"احسـاسات افـراد رو تاییـد کنیـم!"
🍃 يكى از مهمترين نكات ايجاد رابطه خوب با فرزندان، همسر يا دوستانمان اين است كه هميشه براى شروع، احساسات افراد را تاييد كنيم.
👈 مثلا به همسرمان بگوييم: «میدونم از اينكه دير اومدم عصبانى هستى»، «میدونم الان از دستش عصبانى هستى»، «میدونم دلت شكسته» و...
👈 يا به فرزندانمان بگوییم: «میدونم که میترسى» يا «میدونم عصبانى شدى كه بيشتر تو پارک نمونديم» و ...
✅ شايد باور نكنيد اما در بيشتر مواقع
تاييد احساس ديگران معجزه میكند...!
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
هدایت شده از کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻
دعای عهد
👤باصدای استاد فرهمند
اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده....
خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان..
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
هدایت شده از کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🔮🎀🎀🔮🎀🎀🔮🎀🎀
✨از امام صادق (ع)روایت است:
⚡️هرکہ چهل صباح دعای عهد رو بخواند، از یاوران حضرت مهدی (عج)باشد واگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالی بہ هر ڪلمہ هزار حسنه او را ڪرامت فرماید وهزار گناه از او محو نماید⚡️
#دعای_عهد
⛅️آغاز روز با دعای دلنشین عهد⛅️
☘🌹☘🌹☘
بسم اللّه الرحمن الرحيم
اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ .
☘🌹☘🌹☘
سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ یاصاخب الزمان
التماس دعا
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
خـدایا
بوی ناب بهشت میدهد
همهی نامهای قشنگت
هوای دلم سبک میشود
با زمزمهی نامهای زیبایت...
شروع میکنیم
پنجشنبہ ۲۷ آذر ماه را
با توکل با نام مهربانترین مهربانان🍂
💙
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#ابوحلما💔 قسمت یازدهم: صراط محمد درِ ماشین را باز کرد و پیاده شد و رو به حلما گفت: این مرده کیه
#ابوحلما💔
قسمت دوازدهم: چاه عمیق
محمد پایش را روی پدال گاز فشرد و گفت:
-کمربندتم ببندی...
صادق همانطور که به صندلی تکیه زده بو گفت:
*برادر شما همیشه اینقدر در کار دیگران ورود میکنید؟
-البته این دیگران برادر خانم بنده ست بهش علاقه دارم برا سلامتیش گفتم کمربندشو ببنده نهایتا اجباری هم نیست ولی مثل اینکه شما زیادی معذبی
*بله من به برادر میلاد گفتم ماشین بگیریم شما آهسته میری آخرش میترسم به صحبتهای گرانقدر سید نرسیم
-از این تندتر که خلافه! هنوز تو شهریم بچه ای یه دفعه میگذره... حالا فوقش نرسیدید از بقیه میپرسید، اصلا صحبتهای رهبر هم وقتی موردی پیش بیاد نتونیم بشنویم پیگیری میکنیم مکتوبشو میخونیم یا از کسی که شنیده میپرسیم...
صادق این را که شنید صورتش قرمز شد و گفت:
*مشکل شما اینه که فکر میکنید رهبرتون بالاتر از همه ست
-رهبرتون؟ رهبر امت اسلامیه... به ظاهر مذهبیتون نمیاد که ...
*هرکی علی رو قبول داشت باید حسینم قبول داشته باشه؟
-رسما داری میگی...
×ای بابا ول کنید جانِ میلاد
-میلاد جان اجازه بده میخوام ببینم این برادر صادق شما چطور در مورد نایب امام زمان(عج) اینجوری حرف میزنه!؟
*اگر امام زمان نایب بخواد چرا سید ما نباشه !؟
-نه مثل اینکه مسئله شما چیز دیگه ست...نایب امام زمان(عج) به گفته خود معصومین باید عادل و باتقوا و با شجاعت و بصیرت باشه، کسی که جامعه اسلامی رو متحد کنه نه اینکه جیبش پر از دلارای انگلیسی و آمریکایی باشه و به جای اسلام، مجلس لعن و فحاشی و خودزنی برپاکنه تا از شیعه یه چهره خونریز و پرخاشگر تو دنیا نشون بده و مدام شیعه و سنی رو به جون هم بندازه تا تو سایه جنگ و اختلاف داخلی، دشمنا با امنیت به جنایتاشون مشغول باشن اصلا چرا این به اصطلاح حاج آقای شما یک کلمه از ظلم و جنایات صهیونیستا نمیگه به مسلمون کشی شون اعتراض نمیکنه بعد مدام با نظام اسلامی ایران دشمنی میکنه.....
*آخه پدر....بزن کنار تا یه حرف بیخودی از دهنم در نیومده
×آره محمد بزن کنار به خدا بد میشه
-میزنم کنار ولی این نابرادر تنها پیاده بشه
*فقط بخاطر میلاد چیزی که لایقشی نثارت نمیکنم وگرنه هرکی صدتا کمترش پشت سر حاج آقامون گفته مشت و ...
-حرف ناحقی که زدی از صدتا فحش و مشت بدتر بود...به سلامت
*پیاده شو میلاد
-میلادجان کجا؟ شما مهمون دارید. بیا برگردیم خونه
*میلاد اگه الان اومدی که اومدی وگرنه دور منو و هیئت و همه چی رو خط بکش
×محمد من باید برم
-چرا باید؟ داداشم اصلا تا خونه من هیچی نمیگم فقط بیا بریم خونه مادر و حلما...
*برادر میلاااااااد
×خداحافظ محمد
میلاد پیاده شد و با قدم های مردد دنبال صادق راه افتاد. لحظاتی بعد سوار ماشینی شدند. میلاد قبل از سوار شدن سرش را برگرداند و به محمد نگاهی انداخت اما با کشیده شدن دستش در ماشین نشست.
محمد به دور شدن ماشینی که آنها را سوار کرده بود، خیره شد. بعد ماشین خودش را روشن کرد. نفس عمیقی کشید و شروع کرد زیرلب آیت الکرسی خواندن...
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم✍؛ سین.کاف.غفاری
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور