eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
775 دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
336 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌شصت‌چهارم ✨﷽✨ او ادامه داد: در آن بیابان ما بودیم و امام زمان)عج( فقط آقا
✨﷽✨ همه گردان ها از محورهای خودشان پیشروی کردند. ما باید از مواضع مقابلمان !و سنگرهای اطرافش عبور می کردیم. اما با روشن شدن هوا کار بسیار سخت شد در یک قسمت، نزدیک پل رفائیه کار بسیار سخت تر بود. یک تیربار عراقی از داخل یک سنگر شلیک می کرد و اجازه حرکت را به هیچ یک از نیروها .نمی داد. ما هر کاری کردیم نتوانستیم سنگر بتونی تیربار را بزنیم ابراهیم را صدا کردم و ســنگر تیربار را از دور نشان دادم. خوب نگاه کرد !وگفت: تنها راه چاره نزدیک شدن و پرتاب نارنجک توی سنگره .بعد دو تا نارنجک از من گرفت و سینه خیز به سمت سنگرهای دشمن رفت .من هم به دنبال او راه افتادم در یکی از سنگرها پناه گرفتم. ابراهیم جلوتر رفت و من نگاه می کردم. او موقعیت مناســبی را در یکی از ســنگرهای نزدیک تیربار پیدا کرد. اما اتفاق عجیبی افتاد! در آن ســنگر یک بسیجی کم سن و سال، حالت موج گرفتگی پیدا کرده بود. اســلحه کلاش خودش را روی سینه ابراهیم گذاشت و مرتب !داد می زد: می کُشمت عراقی ابراهیم همینطور که نشســته بود دســت هایش را بالا گرفــت. هیچ حرفی !نمی زد. نفس در ســینه همه حبس شــده بود. واقعاً نمی دانستیم چه کار کنیم .چند لحظه گذشت. صدای تیربار دشمن قطع نمی شد آهســته و سینه خیز به ســمت جلو رفتم. خودم را به آن سنگر رساندم. فقط دعا می کردم و می گفتم: خدایا خودت کمک کن! دیشــب تا حالا با دشمن .مشکل نداشتیم. اما حالا این وضع بوجود آمده .یکدفعه ابراهیم ضربه ای به صورت آن بسیجی زد و اسلحه را از دستش گرفت بعد هم آن بسیجی را بغل کرد! جوان که انگار تازه به حال خودش آمده بود گریه کرد. ابراهیم مرا صدا زد و بسیجی را به من تحویل داد و گفت: تا حالا .تو صورت کســی نزده بودم، اما اینجا لازم بود. بعد هم به سمت تیربار رفت چند لحظه بعد نارنجک اول را انداخت، ولی فایده ای نداشت. بعد بلند شد .و به ســمت بیرون ســنگر دوید. نارنجک دوم را در حال دویدن پرتاب کرد لحظه ای بعد سنگر تیربار منهدم شد. بچه ها با فریاد الله اکبر از جا بلند شدند و به سمت جلو آمدند. من هم خوشحال به بچه ها نگاه می کردم. یکدفعه با اشاره !یکی از بچه ها برگشتم و به بیرون سنگر نگاه کردم رنگ از صورتم پرید. لبخند بر لبانم خشــک شد! ابراهیم غرق خون روی .زمین افتاده بود. اسلحه ام را انداختم و به سمت او دویدم درست در همان لحظه انفجار، یک گلوله به صورت )داخل دهان( و یک ًگلوله به پشــت پای او اصابت کرده بود. خون زیادی از او می رفت. او تقریبا !بیهوش روی زمین افتاده بود. داد زدم: ابراهیم با کمک یکی از بچه ها و با یک ماشین، ابراهیم و چند مجروح دیگر را به .بهداری ارتش در دزفول رساندیم ابراهیم تا آخرین مرحله کار حضور داشــت، در زمان تصرف ســنگرهای .پایانی دشمن در آن منطقه، مورد اصابت قرار گرفت بین راه دائماً گریه می کردم. ناراحت بودم، نکند ابراهیم… نه، خدا نکنه، از طرفی ابراهیم در شب اول عملیات هم مجروح شده بود. خون زیادی از بدنش .رفت. حالا معلوم نیست بتواند مقاومت کند ادامه دارد....                      
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌شصت‌پنجم ✨﷽✨ همه گردان ها از محورهای خودشان پیشروی کردند. ما باید از مواضع
✨﷽✨ پزشــک بهــداری دزفول گفت: گلولــه ای که به صورت خــورده به طرز معجزه آسائی از گردن خارج شده، اما به جایی آسیب نرسانده. اما گلوله ای که به پا اصابت کرده قدرت حرکت را گرفته، استخوان پشت پا خرد شده. از طرفی .زخم پهلوی او باز شده و خون ریزی دارد. لذا برای معالجه باید به تهران منتقل شود ابراهیم به تهران منتقل شد. یک ماه در بیمارستان نجمیه بستری بود. چندین عمل جراحی روی ابراهیم انجام شــد و چند ترکش ریز و درشــت را هم از .بدنش خارج کردند ابراهیــم در مصاحبه با خبرنگاری که در بیمارســتان به ســراغ او آمده بود گفت: با اینکه بچه ها برای این عملیات ماه ها زحمت کشیدند و کار اطاعاتی کردنــد. اما با عنایــت خداوند، مــا در فتح المبین عملیــات نکردیم! ما فقط راهپیمائی کردیم و شعارمان یا زهرا۳ بود. آنجا هر چه که بود نظر عنایت .خود خانم حضرت صدیقه طاهره سلام الله بود ابراهیم ادامه داد: وقتی در صحرا، بچه ها را به این طرف و آن طرف می بردیم )و همه خسته شده بودند، سجده رفتم وتوسل پیدا کردم به امام زمان)عج از خود حضرت خواستیم که راه را به ما نشان دهد. وقتی سر از سجده برداشتم .بچه ها آرامش عجیبی داشتند، اکثراً خوابیده بودند. نسیم خنکی هم می وزید من در مسیر آن نسیم حرکت کردم. چیز زیادی نرفتم که به خاکریز اطراف مقر توپخانه رســیدم. در پایان هم وقتی خبرنگار پرسید: آیا پیامی برای مردم دارید؟ گفت: »ما شرمنده این مردم هستیم که از شام شب خود می زنند و برای رزمندگان می فرســتند. خود من باید بدنم تکه تکه شود تا بتوانم نسبت به این »!مردم ادای دِین کنم ابراهیم به خاطر شکستگی استخوان پا، قادر به حرکت نبود. پس از مدتی بستری شدن در بیمارستان به خانه آمد و حدود شش ماه از جبهه ها دور بود. اما در این .مدت از فعالیت های اجتماعی و مذهبی در بین بچه های محل و مسجد غافل نبود ادامه دارد....                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر...... تنهاکسی است..... که دوستت دارم هایش واقعی است... 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
بزرگترین هنر در دنیا، تربیت چنین فرزندانیست... 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقام معظم رهبری: «وسوسه‌ای را که روی جوان و نوجوان اثر میگذارد چه چیزی میتواند برطرف کند؟ باتوم که نمیتواند برطرف کند، آن وسوسه را تبیین میتواند برطرف کند.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد دومین نام انتخابی مردم هلند! 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
⚠️تفاوت ایشااللـہ ، انشااللـہ و ان شاءاللـہ درڪجاست؟ ❌ ایشاالله: یعنے خدا را بـہ خاڪ سپردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) . ❌ انشااللہ : یعنے ما خدا را ایجاد ڪردیم.(نعوذبالله) (استغفرالله) . ✅ ان شاءالله: یعنے اگر خداوند مقدر فرمود.(بـہ خواست خدا) . 💌 انتشار دهیم تا اشتباه نڪنیم 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
چادری که رو سر خواهرامونه هدیه فاطمه به مادرامونه خانومیه همه دخترامونه هدیه فاطمه به مادرامونه چادر بهشته رو سر فرشته های دنیا بهترین وسیله است برای شادی دل زهرا چادر مشکی نوره مثل پرچم مشکی هیئت مثل نور چشمای شهیده توی لحظه سرخ شهادت فاطمه جان قسم به پاکی تو بیرق ما چادر خاکی تو کاشکی به فاطمه دلا رو بسپاریم زندگیامونو بهش بدهکاریم حرمت این امانتو نگه داریم کار چادر فاطمه جز عقیله پروری نیست تو کلام زینب چیزی جز رجز حیدری نیست دختر زهرا باید نا امید کنه دشمن دینو روی قله دنیا بکوبه پرچم امیرالمومنینو زینبی و قسم به پاکی تو بیرق ما چادر خاکی تو 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
1_2232409845(1).mp3
4.87M
👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛