در زمان عصبانیت در مقابل فرزندمان چه عکس العملی داشته باشیم؟
بهترین کاری که ما به عنوان والدین می توانیم انجام دهیم، این است که زمانی که در حال راهنمایی فرزندان مان هستیم، آرام بمانیم خیلی مهم است که این را به یاد داشته باشید ،که وقتی ناراحت هستید ، راهنمایی آن ها به طور بی محابا خیلی سخت خواهد شد.
بحث کردن با فرزندانمان در آن وضعیت احساسی منفی، باعث میشود که خودمان را ضعیف نشان دهیم و حرف هایی بزنیم که بعدا از گفتنش پشیمان می شویم اگر اجازه دهیم این اتفاق بیفتد ، فرزندانمان از مصاحبت با ما و همچنین راهنمایی های ما دور و جدا می مانند.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
11.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
آموزش شماره
(( چادر نماز کمری ))
《یه چادر بسیار زیبا و کاملا پوشیده 》
🔹 میشه با پارچه مشکی هم دوخت
در قسمت کمر پیلی میخوره و با کمربند بسته میشه.
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۸۲ که صدایم شکست _شبی که سعد میخواس
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۸۳
بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید
_بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!
و رنگ من از خبری که برایش این همه #مقدمه_چینی میکرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم
_چی شده داداش؟
سرش را چرخاند، میخواست از چشمانم فرار کند،..
دنبال کمکی میگشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد
_هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو #کاظمین بمب گذاری کردن، چند نفر شهید شدن.
مقابل چشمانم نفس نفس میزد،..
کلماتش را میشمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد..
و کلام آخر او جانم را در جا گرفت
_مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...
دیگر نشنیدم چه میگوید،..
هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود...
که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم....
باورم نمیشد 🌷پدر و مادرم🌷 از دستم رفته باشند...
که به گلویم التماس میکردم بلکه با ضجه ای راحتم کند..
و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که به جای نفس، قلبم از گلو بالا میآمد...
ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند..
و من مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ میزدم،..
صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم میدرخشید.
و هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود و نمیدانستم بدن آنها چند تکه شده...
که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم...
در آغوش ابوالفضل بال بال میزدم...
که فرصت جبران بی وفایی هایم از دستم رفته...
و دیدار
پدر و مادرم به قیامت رفته بود.
اینبار نه حرم حضرت سکینه(س)،...
نه چهارراه زینبیه،...
نه بیمارستان دمشق...
که آتش تکفیری ها به دامن خودم افتاده...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۸۳ بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۸۴
آتش تکفیری ها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را میسوزاند..
و به جای پرواز به سمت تهران، در همان
بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم...
ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت.. تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت،
فرصتی پیش آمده بود...
تا پس از چند ماه با هم برای 🌷پدر و مادر شهیدمان🌷 عزاداری کنیم...
و نمیخواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد...
که بین گریه به رویم میخندید و شیطنت میکرد
_من جواب #سردارهمدانی رو چی بدم؟
نمیگه تو اومدی اینجا #آموزش نیروهای سوری یا پرستاری خواهرت؟
و من شرمنده پدر و مادرم بودم...
که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا #ببخشند..
و از این #حسرت و #دلتنگی فقط گریه میکردم.
چشمانش را از صورتم میگرداند..
تا اشکش را نبینم و دلش میخواست فقط خنده هایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت
_این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران،
بلیطت سوخت!
و همان دیشب از نقش نگاهم احساسم را خوانده..
و حالا میخواست زیر پایم را بکشد که بی پرده پرسید
_فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟
دو سال پیش...
به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانواده ام قرار گرفتم..
و حالا دوباره #عشق سوری دیگری دلم را زیر و رو کرده..
و حتی #شرم میکردم..
به ابوالفضل حرفی بزنم...که خودش حسم را نگفته شنید،..
هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد
_یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!
از شنیدن خبر سالمتی اش پس از ساعت ها لبخندی روی لبم جا خوش کرد..
و سوالی که بی اراده از دهانم پرید..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#تنها_ماندن_کودک_در_خانه😢
گاهی، پدرها و مادرها، با این فکر که فرزندشان در خواب ناز است و چیزی بیدارش نمیکند، او را برای یکی، دو ساعت تنها میگذارند.
کودکانی که در چنین موقعیتی بیدار میشوند، ترس و اضطراب شدیدی را تجربه میکنند، که دامنهاش تا بزرگسالی هم ادامه داشته و بر روابط او با دیگران نیز تاثیر میگذارد.
🔸 ترس_از_تنهایی و اضطراب جدایی، هم در کودکی، تجربه ناخوشآیندی است و هم در بزرگسالی باعث وابستگیهای بیمارگونه میشود.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
📸 از دیوارنگاره جدید میدان انقلاب به مناسبت اربعین حسینی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
-905961727_2090716158.pdf
12.99M
📚 #معرفی_کتاب
📒 کتاب پیاده تا بهشت
📝 خاطرات و دستنوشتههای
🧕 دختران نوجوان از سراسر کشور
🕌 از پیاده روی #اربعین ۱۴۰۱
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
من شهید شدم
تا راه کـربلا باز شود
و شما در فردایی شیرین
در حرم امام حسین علیهالسلام
به یاد شهدا (باشید) و به یاد شهدا بگریید.
#فرازی_از_وصیتنامه
#شهید_محمدعلی_فتاحزاده
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
#شبتون_امام_حسینی✨
روز خودرا با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید:
ـــــــــ🍀حدیث🍀ـــــــــ
🌹امیرالمومنین علی عليه السّلام فرمودند
مَنْ كانَ فيهِ ثَلاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةُ: يَأْمُرُ بِالْمَعْروفِ وَ يَأْتَمِرُ بِهِ وَ يَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَنْتَهى عَنْهُ وَ يُحافِظُ عَلى حُدودِ اللّه جَلَّ وَ عَلا ؛
🌷هر كس سه خصلت داشته باشد، دنيا و آخرتش سالم می ماند:
✅ به خوبى فرمان دهد و خود به آن عمل كند،
✅ از زشتى باز دارد و خود از آن باز ايستد
✅ و از حدود الهى پاسدارى كند.
📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص332
ذکر روز یکشنبه
یا ذی الجلال والاکرام
📆 تقویم روز
📌 یکشنبه
☀️ ۵ شهریور ۱۴۰۲ هجری شمسی
🌙 ۱۰ صفر 1445 هجری قمری
🎄27 آگوست 2023 میلادی
✨ مناسبت روز :
. روز داروسازی
. روز بزرگداشت محمّد بن زکریای رازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 🍃🌷
یکشنبه تون به طراوت شبنم
وبه شادابی وزیبایی گلها
در زندگی هیچ چیز
مهم تر از این نیست🌷
که قلباً در آرامش باشیم
الهی همیشه قلبتون
پر از عشـق و آرامش باشه 🌷