eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
791 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نماز، زکات 💠نماز و زکات، دو رکن اساسی دین هستند که انسان را به سوی کمال و سعادت هدایت می‌کنند. همان‌گونه که قرآن کریم فرمود: در ميان عبادات، نماز و زكات جايگاه ويژه دارد . أقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة 💠سوره نساءآیه ۷۷ 📚تفسير نور، ج ۲، ص: ۱۱۰ 📎 📎 📎
♨️ مجلس گناه 🔥 شركت در مجالس گناه، گناه است، اگرچه انسان مرتكب گناهى نشود و با اهل مجلس هم‌صدا نگردد؛ زيرا شركت در چنین مجلسی تأیید گناه است؛ مگر این‌که هدف او از شرکت در چنین مجلسی امربه‌معروف و نهی‌از‌منكر باشد. 🔰 امام صادق علیه‌السلام درباره چنین مجالسی می‌فرماید: لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَجْلِسَ مَجْلِساً يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِهِ . ✅ سزاوار نيست بنده با‌ايمان در مجلسى بنشيند كه در آن گناه مى‌شود و توانايى بر تغيير آن را ندارد . 📚 اصول کافی، ج2، ص374. 📎 📎 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 چه بگویم که خداوند روایتگر توست 🌺 تار و پود همه افلاک، نخ معجر توست 🌸 روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد 🌸 لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد 🌹 آمدی تا که فقط زینت مولا باشی 🌹 تا پس از فاطمه، صدیقۀ صغری باشی 🌿آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند 🌿 تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند 🎙حجت‌الاسلام عالی 📎 📎 📎
مردی داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود. سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند. مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید. خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است: شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده... چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است... طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است... و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند... مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟ گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده‌ای... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب)
💠 بداخلاق به خودش شکنجه می‌دهد ✳️ برخی از افراد احساس می‌کنند که با بداخلاقی و ترشرویی می‌توانند، دوستان، اطرافیان و بستگان خود را شکنجه دهند؛ درحالی‌که متوجه نیستند که بزرگ‌ترین شكنجه‌ها را خودشان مى‌بينند؛ چون‌که افراد کج‌خلق عمرشان كوتاه، روحشان ناراحت و جسمشان در عذاب است و بيش از هركس خودشان رنج مى‌برند. 🔰 امام صادق علیه‌السلام درباره‌ی بداخلاقی می‌فرماید: مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ . ✅ آن‌کسی كه داراى سوء خلق است، خود را شكنجه مى‌دهد . 📚 کافی، ج2، ص321 📎 📎 📎
✳️خودباوری و اعتماد به نفس 👨🏻‌🏫خودباوری یکی از ویژگی‌های روانی است که شخص در آن به‌دلیل تجربه‌های قبلی، به توانایی‌ها و استعدادهای خود در انجام کارها به‌طور موفقیت‌آمیز، اعتماد و باور دارد. اعتماد به نفس نقش کلیدی در موفقیت فرد دارد. ✏️راه‌های افزایش اعتماد به نفس: 1️⃣ سعی کنید خودتان را در مسائل مختلف با دیگران مقایسه نکنید. 2️⃣سلامت جسمی خود را با کمک تغذیه سالم و ورزش حفظ نمایید. 3️⃣سعی کنید مهارت های خود را در زمینه های کاربردی افزایش دهید. مثلا: تقویت فن بیان و ارتباط با دیگران. 4️⃣در زمینه‌ای که علاقه دارید به مطالعه کتاب و شنیدن سخنرانی بپردازید. 5️⃣هیچ وقت خودتان را تحقیر نکنید و کاری انجام ندهید که بخاطر آن معذرت خواهی کنید. 6️⃣نقاط ضعف خود را شناسایی و اصلاح نمایید، نقاط قوت را شناسایی و تقویت نمایید. 7️⃣مهارت نه گفتن در روابط اجتماعی را در خودتان ایجاد یا تقویت نمایید. 📎 📎
♨️ چرا قرآن کهنه نمی‌شود؟ 🔰 امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: شخصی خدمت امام صادق علیه‌السلام آمد و از حضرت پرسید: چه سرّی است که قرآن هرچه بیشتر خوانده و بحث می‌شود، به‌تازگی و طراوت آن افزوده می‌شود؟ امام صادق علیه‌السلام فرمود: لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة . ✅ خداوند قرآن را براى زمان خاصى و براى جمعیت خاصى قرار نداده است؛ لذا در هرزمانی، تازه و نزد هر جمعیتی، تا قیامت با طراوت است . 📚 عیون اخبار الرضا، ج2، ص87. 📎 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ آیا حجاب اجباری به نفع مسئولان و حکومته؟ ⛔️ (توضیح : مرتضی کهرمی ) ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم" 🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ  آغاز کنیم: 🪧تقویم امروز: 📌 یکشنبه ☀️ ۲۰ آبان ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۸ جمادی‌الاولی ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 10 نوامبر 2024 میلادی 📖حدیث امروز: ✳️ امام رضا (علیه السلام) فرمودند : چه بسا مردی که سال از عمرش بیش نمانده ، صله ی رحم به جا آورد و خدا به خاطر این کار ، عمرش را به سال افزایش دهد و خدا آنچه را می‌خواهد انجام می دهد . 📓 اصول کافی ، ج۲ ، ص۱۵۰ 🔖مناسبت امروز: 📈 روز جهانی علم در خدمت صلح وتوسعه
💚🌺🍃 🌺 ❇️ سلام امام زمانم 🌤 ای کاش کسی برای آقا تب داشت یادی ز امام منتظر بر لب داشت قربان غریبی‌ات شوم مهدی جان ای کاش که صاحب‌الزمان، زینب داشت 🤲اللّهُمَّ‌ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّکَ‌ الْفَرَج🤲 🤲اللَّهُمَّ‌اجْعَلْنٰا مِنْ‌أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش الان کربلابودم...💔 :))) صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
861.2K
🍂 چرا بچه ها باید مرز بندی های مشخــص داشتــه باشــن!؟😊 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ مهمترین راه آرامش روحی 🔻زیبایی های زندگی ت رو پیدا کن 🎙استاد: مجتبی تمسکی ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
1.09M
🍃🌸سلام🌸🍃 🍃🌸دلنوشته نادر🌸🍃 🍃🌸🍀به یادصبح هایی که جمع بودیم و صبحانه باهم می خوردیم 🍀🌸🍃 سُفره صبحانه پهن وحیف که خوبان نیستند دورسُفره خالی و جمع عزیزان نیستند باب و مادرخواهران یاکه برادرهای من می نگرم حتی به اطراف زنداداشام نیستند قُلقُل ازسَموربه گوش آید .دلم دراضطراب بُلبلان رفتن کجا درباغ و بُستان نیستند صبح زیباست ولی تنهایی کردبیچاره ام آسمان گشت سَرم آوار زچه یاران نیستند خاک من ایران و هموطن به هم وابسته حیف نیست آگه زِهم جمله رفیقان نیستند حال من ماندم و یاری که عزیزم باشد دورسُفره بنشستیم عزیزام نیستند بارالها هرکجایند به سلامت باشند (نادر) ازدیده ببارد حیف که آنان نیستند.. 🍃🪴🍃🪴🍃🪴🍃 الهی این محبت و ارادت و دوستی را ازما نگیر......صلوات .خادم الحسین توحیدی کریمی ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏕🎄زندگی کالا نیست که صاحب آن شوی.... ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
دردناکترین محبتها آنهایی است که با ریا، تزویر و تظاهر آمیخته است ولذت بخش ترین محبتهاآنهایی هستند که درعین کوچک بودن با خلوص نیت و با بی آلایشی همراه است. ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 کسی برای گناه کردن روی توبه حساب نکند! هر چه انسان ویژه تر می‌شود توبه گناهانش هم سخت تر می‌شود. ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮ @dadhbcx ╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
﷽ #مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌صدوبیست‌ودو #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 افسانه آدم هاي واق
💙 :) 🌱 زمزمه اسلام پرواز تهران ـ مشهد، مرتضي كنار من بود و از تمام فرصت براي صحبت استفاده كرديم ... ذهنم هنوز جواب مشخصي براي نقاط مبهم درباره رمضان پيدا نكرده بود ... و حالا هزاران نقطه گنگ ديگه توش شكل گرفته بود ... آياتي كه درباره شهدا و شهادت در قرآن اومده بود ... احاديثي كه مرتضي از قول پيامبر و اولي الامرها نقل مي كرد ... و از طرفي، تصوير تيره و سياهي كه از جهاد از قبل داشتم ... جهاد و اسلام يعني اعمال تروريستي القاعده و طالبان ... يازده سپتامبر ... بمب گذاري و كشتن افراد بي گناه ... سرم ديگه كم كم داشت گيج مي رفت ... سعي مي كردم هيچ واكنشي روي حرف هاي مرتضي نداشته باشم ... و با دید تازه اي به اسلام و حقيقت نگاه كنم ... نه براساس چيزهايي كه شنيده بودم و در موردش خونده بودم ... بعد از صحبت با اون جوان، مي تونستم تفاوت مسيرها و حتي برداشت هاي اشتباه از واقعيت رو درك كنم ... اما مبارزه سختي درونم جريان داشت ... انگار باور بعضي از افكار و حرف ها به قلبم چسبيده بود ... و حالا كه عقلم دليل بر بطلان اونها مي آورد ... چيزهاي ثابت شده درونم، با اون سر جنگ برداشته بود ... اگر چند روز پيش بود، حتما همون طور كه به دنيل پريده بودم، با مرتضي هم برخورد مي كردم ... ولي در اون لحظات، درگیری جنگ و درگیري ي دیگه ای بودم ... و چقدر سخت تر و سنگين تر ... به حدي كه گاهي گيج مي شدم ... ' الان كدوم طرف اين ميدان، منم؟ ... بايد از كدوم طرف جانبداري كنم؟ ... كدوم طرف داره درست ميگه؟ ' ... و حقيقت اينجا بود كه هر دو طرف اين ميدان جنگ، خود من بودم ... شرط هاي ثبت شده در وجودم، كه گاهي قدرت تشخيص شون رو از ادراك و حقيقت از دست مي دادم ... و باورهايي كه در من شكل گرفته بود ... و حال، حقيقتي در مقابل من قرار داشت ... كه عقلم همچنان براساس داده هاي قبلي اون رو بررسي مي كرد ... داده هاي شرطي و ثبت شده اي كه پشت چهره حقيقت مخفي مي شد ... تنها چيزي كه در اون لحظات كمكم مي كرد ... كلمات ساده اون جوان بود ... كلماتي كه خط باريكي از نور رو وسط اون همه ظلمت ترسيم كرد و رفت ... و من، انساني كه با چشم هاي تار، بايد از بين اون ظلمات، خط نور رو پيدا مي كردم ... صداي سرمهماندار در فضاي هواپيما پيچيد ... و ورود ما رو به آسمان مشهد، خير مقدم گفت ... ـ تا لحظاتي ديگر در فرودگاه هاشمي نژاد مشهد به زمين خواهيم نشست ... از اينكه ... چشم هام رو بستم و به پشتي صندلي تكيه دادم ... سعي كردم ذهنم رو از هجوم تمام افكار خالي كنم ... شايد آرامش نسبي كمكم مي كرد كمي واضح تر به همه چيز نگاه كنم ... هواپيما كه از حركت ايستاد، چشم هاي من هم باز شد ... در حالي كه هنوز تغييري در حال آشفته مغزم پيدا نشده بود ... اين بار مرتضي راننده نبود ... ۲ تا ماشين گرفتيم ... يكي براي خانواده ساندرز، و دومي براي خودمون ... در مسير رسيدن به هتل، سكوت عميقي بين ما حاكم بود ... سكوتي كه از شخصِ جستجوگري مثل من بعيد به نظر مي رسيد ... و گاهي مرتضي، زير چشمي نيم نگاهي به من مي كرد ... تا اينكه از دور گنبد زرد رنگ مشهد هم نمايان شد ... چشمم محو اون منظره و چراغاني ها، تمام افكار آشفته رو كنار زد ... نقطه رهايي و آرامش چند دقيقه اي من ... هر چه به هتل نزديك تر مي شديم ... فاصله ما تا حرم كمتر مي شد ... و دريچه چشم هاي من، بيشتر از قبل مجذوب دنياي مقابل ... مرتضي هم آرام و بي صدا، دستش رو روي سينه گذاشته بود ... و بعد از تكرار كلمات شمرده و زمزمه شده زير لب، آرام و ثانيه اي با سر ... اشاره ي تعظيم آميزي انجام داد ... به قدري با ظرافت، كه شايد فقط چشم هايي كنجكاو و تيزبين، متوجه اين حركات آرام مي شد ... اتاق ها رو تحويل گرفتيم و چمدان ها رو گذاشتيم ... از پنجره اتاق، با فاصله حرم ديده مي شد ... بقيه مي خواستن بعد از استراحت تقريبا يه ساعته، براي زيارت برن حرم ... دوست داشتم باهاشون همراه بشم و حرم مشهد رو هم از نزديك ببينم ... اما من برنامه هاي ديگه اي داشتم ... سفر من سياحتي يا زيارتي نبود ... هنوز بين من و يه زائر مسلمان، چندين مايل فاصله وجود داشت ... مرتضي كه براي همراهي ساندرزها از اتاق خارج شد ... منم رفتم سراغ نوت استيك هايي كه خريده بودم ... به اون سكوت و تنهايي احتياج داشتم ... نبايد حتي يه لحظه رو از دست مي دادم ... ادامه دارد..