eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
736 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
339 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 ‍ هل من ناصر ینصرنی؟؟؟؟❤️ "کیست که مرا یاری کند"⁉️ نوای اشنایی است..نه؟؟😑 حتما میگویید نوای دلنشینی است که۱۴۰۰سال پیش امام حسین(ع) درصحرای کربلا طنین انداز کرد؟؟🤔 آری..💓 امام حسین(ع)با این نوا و۷۲یار باوفا قیام خود را به سرانجام رساند..🙄 اما..امروز نوای مظلومانه ی اقایمان،اقای غریبمان بی جواب مانده ..😭 چه امت بی وفایی هستیم که۱۴۰۰سال است امام غریبمان نتوانسته۳۱۳یار برای خودش بیابد..😩 ما چقدر بدبختیم که چند سال و اندی است اماممان چادر را به خانه های ما ترجیح میدهد..🤕😓 نوای"هل من ناصر ینصرنی"را درحالی میگوید که ما با مانتوی کوتاه،موهای بیرون ریخته،شلوار های تنگ،ودست در دست کسی که..😰 چه میدانم..😔 بهر حال میگذریم..🚶بدون اینکه نوای دلنشین اقا را بشنویم..😪 عمری است خود را به نشنیدن زده ایم!😢 بغضش میگیرد وگریه میکند..😭 گریه برای ما،این امت بی وفایش..😲 وما همچنان درحالی که ارایش💄💋 صورتمان روزبه روز غلیظتر میشود مشغول متر کردن کوچه هاهستیم..😦 چه جوابی برای نوای اماممان داریم؛ ارتباط با نامحرم؟؟🙄 بی حجابی؟؟😔 بی بندوباری؟؟😒 دنیا طلبی؟؟🙁 تاکی جواب خوبی را با بدی میدهیم؟!😣 ارتباط های پست وزود گذر را جایگزین ارتباط با اماممان کنیم؟؟🤒 میگویند رفتار واخلاق دوست روی انسان تاثیر دارد..تصور کنید دوستمان امام زمان باشد؟!!؟😍 شیرینی دوستی با امام مهربانمان را به دوستی های تلخ وزود گذر دنیا ندهیم..☺️ کمی فکر کنیم..❓ خنده ی اماممان 😌یا گریه ی روز قیامت مان؟؟😑 دل اماممان 🙂یا دل..😞؟؟ انانی که مدافع حرم عاشقانی اند که دل از دنیا بریده وبه جنگ مستقیم با دشمن میروند..😇 اما..☝️ جنگ غیر مستقیم ما همین جاست..🤔 حفظ سنگرحجاب؛☺️ حفظ نگاه؛🙄 کنترل ذهن ودل؛😌 مقاومت دربرابر گناه؛😏 جنگ با نفس؛😑 این جنگ،جنگ غیرمستقیم ماست..✌️ یاران امام زمان تنها کسانی نیستند که ظهور را دیده وبه ان حضرت میپیوندند..☝️😓 کسانی که با پاکدامنی خود دل امام زمان(عج) را شاد میکنند یاران حقیقی ایشانند..😊🤗 پس بیایید یار خوبی برای اماممان باشیم؛😇 یادمان نرود:"مهدی فاطمه تنهاست"😔💝
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۶۳ _دیشب تو حرم بهم گفت همین امشب ش
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۶۴ پهلویم در هم رفت و دیگر از دردجیغ زدم... مصطفی حیرت زده نگاهم میکرد.. و تنها خودم میدانستم بسمه با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده..که با همه چندساله ام از ،... دلم تا روضه در و دیوار پر کشید.... میان بستر از درد به خودم میپیچیدم و پس از سالها ✨حضرت زهرا(س)✨را صدا میزدم.. تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دنده ای از پهلویم ترک خورده است... نمیخواست از خانه خارج شوم.. و حضورم در این بیمارستان کارش را سختتر کرده بود..که مقابل در اتاق رژه میرفت کسی نزدیکم شود... صورت خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت،.. در تمام این مدت از حضورش بودم و باز دیدن جنازه اش دلم را زیر و رو کرده بود.. که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، گریه میکردم... از همان مقابل در اتاق، اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت _مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه! میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده.. و کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود... از این اتاق و با این زن نامحرم میکشید.. که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست _مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون! و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود.. که با گریه پرسیدم _باهاش چیکار کردن؟ لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه ،... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد