eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
738 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
339 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌هفتاد‌یکم ✨﷽✨ منزل ما نزدیک خانه آقا ابراهیم بود. آن زمان من شــانزده ســا
از خیابان ۱۷ شــهریور عبور می کردیم. من روی موتور پشــت سر ابراهیم .بودم. ناگهان یک موتورسوار دیگر با سرعت از داخل کوچه وارد خیابان شد .پیچید جلوی ما و ابراهیم شدید ترمز کرد جوان موتور ســوار که قیافه و ظاهر درستی هم نداشت، داد زد: هُو! چیکار !می کنی؟! بعد هم ایستاد و با عصبانیت ما را نگاه کرد همه می دانســتند که او مقصر است. من هم دوست داشتم ابراهیم با آن بدن .قوی پائین بیاید وجوابش را بدهد :ولی ابراهیم با لبخندی که روی لب داشت در جواب عمل زشت او گفت !سام، خسته نباشید موتور ســوار عصبانی یکدفعه جــا خورد. انگار توقع چنیــن برخوردی را .نداشت. کمی مکث کرد و گفت: سلام، معذرت می خوام، شرمنده .بعد هم حرکت کرد و رفت. ما هم به راهمان ادامه دادیم ابراهیم در بین راه شــروع به صحبت کرد. سؤالاتی که در ذهنم ایجاد شده :بود را جواب داد دیدی چه اتفاقی افتاد؟ با یک ســلام عصبانیت طرف خوابید. تازه معذرت خواهی هم کرد. حالا اگر می خواستم من هم داد بزنم و دعوا کنم. جز اینکه .اعصاب و اخلاقم را به هم بریزم هیچ کار دیگری نمی کردم .روش امر به معروف و نهی از منکر ابراهیم در نوع خود بســیار جالب بود .اگر می خواست بگوید که کاری را نکن سعی می کرد غیر مستقیم باشد مثلاً دلایل بدی آن کار از لحاظ پزشــکی، اجتماعی و… اشــاره می کرد تا شــخص، خودش به نتیجه لازم برسد. آنگاه از دســتورات دین برای او دلیل .می آورد یکی از رفقای ابراهیم گرفتار چشم چرانی بود. مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخاقی می گشــت. چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته .بودند رفتار او را تغییر دهند درآن شرایط کمتر کسی آن شخص را تحویل می گرفت. اما ابراهیم خیلی با او گرم گرفته بود! حتی او را با خودش به زورخانه می آورد و جلوی دیگران .خیلی به او احترام می گذاشت مدتی بعــد ابراهیم با او صحبت کرد. ابتــدا او را غیرتی کرد و گفت: اگر کسی به دنبال مادر و خواهر تو باشد و آن ها را اذیت کند چه می کنی؟ .آن پسر با عصبانیت گفت: چشماش رو در می یارم ابراهیم خیلی باآرامش گفت: خُب پسر، تو که برای ناموس خودت اینقدر !غیرت داری، چرا همان کار اشتباه را انجام می دی؟ بعد ادامه داد: ببین اگر هرکســی به دنبال ناموس دیگری باشد جامعه از هم .می پاشد و سنگ روی سنگ بند نمی شود بعد ابراهیم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد. حدیث پیامبر اکرم را :گفت که فرمودند .چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببینید« بعد هم دلایل دیگر آورد. آن پســر هم تأیید می کــرد. بعدگفت: تصمیم .خودت را بگیر، اگه می خواهی با ما رفیق باشی باید این کارها را ترک کنید ادامه دارد.....