eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
737 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
339 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
نگاه خدا💗 #قسمت_سی‌و‌هشت - اذیت نکن محسن -ععع محسن استاد ارمنی داره میره بریم سوالمونو بپرسیم. ساح
❤️نگاه خدا❤️ ساعت نه به خانه رسیدم. رفتم آشپز خونه. - مریم جون قابلتونو ندارن ،شرمنده سلیقه ام زیاد خوب نیست - وایی سارا جان دستت درد نکنه. بغلم کرد. -خیلی ممنونم. موقع غذا خوردن بود که دفعه بابا گفت: -امروز یکی اومد دفتر؟ مریم گفت: خوب ! کی بود؟ -آقای کاظمی. غذا به گلویم پرید. سرفه‌ام گرفته بود. - چی شدی تو ،سارا جان چرا اینقدر تند میخوری؟ - خوبم ،خوبم -میشناسی سارا،آقای کاظمی رو؟ - نه زیاد هم دانشگاهی هستیم ولی هم کلاس نیستیم ،چیزی گفته؟ - اومده بود خواستگاری. - جدی؟ خوب شما چی گفتین؟ - من گفتم که باید با تو صحبت کنم. -خوب تو چی میگی؟ - هوووممم نمیدونم من زیاد نمیشناسمش -خوب میگم فردا شب با خانواده ش بیاد با هم صحبت کنین. - هر چی شما بگین مریم لبخند زدو گفت: انشاءالله هر چی خیره همون بشه. غذا را خوردم و رفتم به اتاقم. خیلی خوشحال بودم. به ساناز زنگ زدم و کل ماجرا را تعریف کردم. تصمیم گرفتم کلاس را نروم و به کارهای خانه برسم. تا بیدار شوم، ظهر شد. مریم تمام کارهای خانه را انجام داده بود. میوه هارو شستم و خشک کردم مرتب چیدم. شرینی را هم داخل ظرف چیدم بردم گذاشتم روی میز. -سارا جان برو آماده شو مهمونا الاناست که برسن . . @dadhbcx