فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻 انسان های بزرگ
ازخودشان توقع دارند،
🌿 و انسان های کوچک از دیگران ...!
🟨 اگر کسی
خوبی های تو را فراموش کرد
تو خوب بودن را فراموش نکن
🌸🍃
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمتصدسیششم 🌿﷽🌿 💐چهارشنبه صبح که سر کار رفت، کل طول روز من بودم و وصیت نامه های ح
#یادت_باشد
#قسمتصدسیهفتم
🌿﷽🌿
با شنیدن این خبر عمه شروع به گریه کرد، گریه هایش جان سوز بود، هر چقدر خواستم آرام باشم نشد، گریه هایمان نوبتی شده بود، یکسری عمه گریه می کرد من آرامش می کردم، بعد من گریه می کردم عمه می گفت: «دخترم آروم باش».
حمید هر چند دقیقه به داخل آشپزخانه می آمد و می گفت گریه نکنید، عمه بین گریه هایش به حمید گفت:
«چطور دلت میاد بذاری بری؟ تو هنوز مستأجری، تازه رفتی سر خونه زندگیت، ببین خانمت چقدر بی تابه، تو که انقدر دوستش داری چطور می خوای تنهاش بذاری؟».
حمید کنار ما نشست، مثل همیشه پیشانی مادرش را بوسید و گفت:
مادر مهربون من، تو معلم قرآنی، این همه جلسه قرآن و مراسم روضه می گیری، نخواه من که پسرت هستم بزنم زیر همه چیزهایی که خودت یادم دادی.
مگه همیشه توی روضه ها برای اسارت حضرت زینب (س) گریه نکردیم؟ راضی هستی دوباره به حضرت زینب (س) و حضرت
رقیه (س) جسارت بشه؟»
عمه بعد از شنیدن این صحبت ها شبیه آتشی که رویش آب ریخته باشند آرام شد، با اینکه خوب می دانستم دلش آشوب است ولی چیزی نمی گفت.
صدای اذان که بلند شد حمید همانجا داخل آشپزخانه مشغول وضو گرفتن شد، نمی دانم چرا این حس عجیب در وجودم ریشه کرده بود که دلم می خواست همه حرکتهایش را مو به مو حفظ کنم.
دوست داشتم ساعتها وقت داشتیم، رفتار و حرف هایش را به خاطر می سپردم، حتى حالت چهره اش، خطوط صورتش، چشم های نجیب و زیبایش، پیچ و تاب موهای پریشانش، محاسن مرتب و شانه کرده اش.
همه چیز آن ساعت ها درست یادم مانده است، نماز خواندنش، خنده هایش.
حتی وقتی بعد از نماز روی سجاده نشسته بودم و حمید با همه محبتش دستی روی سرم کشید و گفت: «قبول باشه خانمی!»،
بعد هم مثل همیشه مشغول ذکر گفتن شد، کم پیش می آمد تسبیح دست بگیرد، معمولا با بند انگشت ذکرها را می شمرد.
وقتی هم که ذکر می گفت بند انگشتش را فشار می داد، همیشه برایم عجیب بود که چرا موقع ذکر گفتن این همه انگشتش را فشار می دهد.
فرصت را غنیمت شمردم و علت این کارش را پرسیدم، انگشتهایش را مقابل صورتش گرفت و گفت:
برای این که می خوام این انگشت ها روز قیامت یادشون باشه، گواه باشن که من توی این دنیا با این دست ها زیاد ذکر گفتم.
به شوخی گفتم: «حمید بسه دیگه این همه ذکر گفتی، دست از سر خدا بردار، فرشته ها خسته شدن از بس برای ذکرهایی که میگی حسنه نوشتن».
جواب داد: «هر آدمی برای روز قیامت صندوقچه ای داره، هر ذکری که میگی یه حوری برای خودت داخل صندوقچه میندازی که اون حوری برات استغفار میکنه و ذکر میگه».
از این حرف حرصم در آمد، لباسش را کشیدم و گفتم: «تو آخه این همه حوری رو میخوای چکار؟ حمید اگر بیام اون دنیا ببینم رفتی سراغ حوریها، پوستت رو می کنم. کاری می کنم از بهشت بندازنت بیرون».
حمید شیطنتش گل کرد و گفت: «ما مردها بهشت هم که بریم از دست شما زنها خلاص نمی شیم، اونجا هم آسایش نداریم».
تا این را گفت ابروهایم را در هم کشیدم و با حالت قهر سرم را از سمت حمید برگرداندم.
حمید که این حال من را دید صدای خنده اش بلند شد و گفت:
شوخی کردم خانوم، میدونی که ناراحتی بین زن و شوهر نباید طول بکشه چون خدا ناراحت میشه، قول میدم اونجا هم فقط تو رو انتخاب کنم، تو که نباشی من توی بهشت هم آسایش ندارم.بهشت میشه جهنم.
ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمتصدسیهفتم 🌿﷽🌿 با شنیدن این خبر عمه شروع به گریه کرد، گریه هایش جان سوز بود، هر
#یادت_باشد
#قسمتصدسیهشتم
🌿﷽🌿
سفره را که پهن کردیم حمید از روی هیجانی که داشت نتوانست چیز زیادی بخورد، ساعت های آخر از ذوق رفتن هیجان خاصی داشت، بر خلاف ذوق و شوق حمید من استرس داشتم، دعا دعا می کردم و
منتظر بودم گوشی حمید زنگ بخورد و بگویند فعلا سفرش کنسل شده است.
ولی خبری نبود! چون اوضاع روحی عمه و پدر حمید خوب نبود از آنجا زود بلند شدیم.
موقع خداحافظی عمه کمی گردو داد تا با کشمش داخل ساک حمید بگذارم،
حمید پدر و مادرش را که تا دم در آمده بودند به آغوش کشید، از در که بیرون آمدیم پشت سر ما آب ریختند، کاری که من در طول این چند سال هر روز صبح موقع رفتن حمید انجام می دادم و پشت سرش آب می ریختم تا سالم برگردد.
سر بستن ساک وسایلش کلی بحث داشتیم، خواستم وسایلش را داخل چمدان تک نفره چرخ دار بچینم.
کلی لباس و وسیله شخصی ردیف کردم، همین که داخل چمدان چیدم حمید آمد و دانه دانه برداشت قایم کرد یا پشت مبل ها می انداخت.
برایش بیسکوییت خریده بودم، بیسکوییت آن مدلی دوست نداشت.
شوخی و جدی گفت: «چه خبره این همه لباس و وسایل و خوراکی، به خدا فردا همکارای من یدونه لباس انداختن داخل به نایلون اومدن، اون وقت من باید با چمدان و عینک دودی برم بهم بخندن، من با چمدان نمیرم! وسایلمو داخل ساک بچین»
فقط یک ساک داشت، آن هم برای باشگاه کاراته اش بود، گفتم:
ساک به این کوچکی، چطور این همه وسایلو جا کنم؟!،
بالاخره من را مجاب کرد که بی خیال چمدان شوم، با این که ساک خیلی جمع و
جور بود همه وسایل را چیدم الا همان بیسکوییت ها.
بین همه وسایلی که گذاشته بودم فقط از قرآن جیبی خوشش آمد، قرآن کوچکی که همراه با معنی بود.
گفت: این قرآن به همه وسایلی که چیدی می ارزه.
شماره تماس خودم، پدر و مادرش و پدرم را داخل یک کاغذ نوشتم، بین وسایل گذاشتم که اگر نیاز شد خودش یا همکارانش با ما در ارتباط باشند.
برایش یک مسواک جدید قرمز رنگ گذاشتم، می خواست مسواک سبز رنگ قبلی را داخل سطل آشغال بیندازد، از دستش گرفتم و گفتم: «بذار یادگاری بمونه!»،
من را نگاه کرد و لبخند زد، انگار یک چیزهایی هم به دل حمید و هم به دل من برات شده بود.
ادامه دارد.....
✨﷽✨
✍حاج آقا قرائتی
مرز میان اسلام و كفر، ترك عمدى نماز است. چگونه مسلمانى است آنكه رابطه خود با خدا را بریده و از نماز روى برتافته است.
رسول خدا فرمود: «مَنْ تَرَكَ الصَّلوةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَرَ»هر كه عمداً نماز را ترك كند، كفر ورزیده است. و در كلام علوى مى خوانیم كه فرمود: «مَنْ ضَیَّعَ الصَّلوةَ فَهُوَ لِغَیْرِها اَضْیَعُ»كسانى كه نماز را سبك شمارند و آن را تباه و ضایع سازند، غیر نماز را بیشتر ضایع خواهند ساخت. نماز، موقعیّتى است كه باید در آن به خدا توجّه داشت نه دیگرى، و هر چه را از نظر دور داشت مگر خدا را. باید خداى را زنده و حاضر و ناظر بدانیم و احساس حضور در برابر آن خالق عظیم را در خویش، زنده نگاه داریم.
💥پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرموده است: همین كه انسان در نماز به غیر خدا توجّه مى كند، خداوند به او خطاب مى كند: به چه كسى توجه مى كنى؟ آیا پروردگارى جز من سراغ دارى؟ آیا جز من، مراقب و ناظرى در كار است؟ آیا به بخشنده اى جز من دل بسته اى ...؟ اگر توجه به من داشته باشى، من و فرشتگانم به تو توجّه خواهیم كرد و ...
📚 کتاب راز نماز، محسن قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بهترین رفیق حسین فاطمه است...🥺❤️
👤 استاد #مافی_نژاد
✨﷽✨
🌹شیخ رجبعلے خیاط میفرمود:
✍در نیمه شبے سرد زمستانے در حالی که برف شدید میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛ از ابتداے کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تکانے دادم! بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی ! گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستی ! برف، برف ! روے سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست که اینجایی خدای ناکرده می میری!!!
جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره ای به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! فهمیدم " عاشـق " شده! نشستم و با تمام وجود گریستم !!! جوان تعجب کرد ! کنارم نشست ! گفت تو را چه شده ای پیرمرد! آیا تو هم عاشق شدی؟! گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم! " عاشق مهدی فاطـمه "
💥ولی اکنون که تو را دیدم چگونه برای رسیدن به عشقت از خود بی خود شدی؛فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده ! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد!!!
🔅 #پندانه
✍️ صدای درونی بچهها
🔹بچه که بودم وقتی کار اشتباهی میکردم مادرم میگفت:
اشکال نداره. حالا چیکار کنیم تا درست بشه؟
🔸اما مادر دوستم بهش میگفت:
خاک بر سرت. یه کار درست نمیتونی انجام بدی!
🔹امروز هر دو بزرگسال و بالغ شدیم.
🔸وقتی اتفاق بدی میفته اولین فکری که به ذهنم میاد اینه:
خب حالا چیکار کنم؟
🔹سعی میکنم با کمترین تنش مشکل رو حل کنم.
🔸اما دوستم در مواجهشدن با اتفاقات بد عصبانی میشه و میگه:
خاک بر سر من که نمیتونم یه کار درست انجام بدم. چرا من اینقدر بدبختم!
💢حرفهای امروز ما و احساسی که به بچههامون میدیم تبدیل به صدای درونی اونها میشه.
🔺مراقب باشیم چه پیامی برای همه عمر به بچههامون هدیه میدیم.
.
🔻«دلت باید پاک باشه»
• «ایمان بدون عمل استاندارد» و «عمل استاندارد بدون ایمان» به هیچ نتیجه ای نمیرسند !
• امکان ندارد کسی قوانینی را که بر اساس ریاضیات دقیق خلقت وضع شده، اجرا نکند و پوست انداختنهای مربوط به رعایت این قوانین (شریعت) را نگذراند،
اما انتظار داشته باشد حجابهای ضخیم ظلمانی از روی روح او برداشته شده و به لطافت لازم برای ادراک حقیقت برسد!
💢 موضوع: #رازهای_تربیتی_فرزند
🍇 تلاش کنید با صدای #آرام و #ملایم با فرزندان صحبت کنید.
گاهی آهسته حرف زدن والدین، کودکان را وادار به گوش دادن می کند✔️
🔸بچه ها کلام آرام والدین را بهتر میپذیرند مخصوصا اگردر #چشمانشان نگاه کنید✔️
🍇اگر از دوران کودکی به خواسته های #منطقی فرزندتان با روی #گشاده توجه کرده باشید👇
🔸اولا خواسته های #غیر_منطقی نخواهد داشت.
🔸ثانیا اگر همچنین خواسته هایی داشته باشد و ناخشنودی و عدم موافقت شما را درک کند، از آن صرف نظر خواهد کرد
📄 #استاد_دهنوی
یاد خدا ۲۴.mp3
11.42M
مجموعه #یاد_خدا ۲۴
#استاد_شجاعی | #آیتالله_جوادی_آملی
√ چرا دینداران اینقدر باهم متفاوتند؟
بعضیها بعد از یک عمر التزام به حلال و حرام، ذرهای شیرین و نورانی نیستند!
بعضیها با عمر کوتاهتر و حتی زحمت کمتر، به نورانیت و انبساط و آرامشی عجیب رسیدهاند؟
🖼 هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید:
🔰حدیث روز :
🔅امیر المومنین علیه السلام:
انصاف مایه فزونی دوستان است.
نهجالبلاغه حکمت ۲۲۴
📿ذکر روز : یاقاضی الحاجات
🔖مناسبت روز:فتح خیبر توسط حضرت امیرالمومنین علیه السلام
🗓تقویم روز:
📌 دوشنبه
☀️ ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ هجری شمسی
🌙 ۲۴ رجب ۱۴۴۵ هجری قمری
🎄 5 فوریه 2024 میلادی
هدایت شده از کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
دعای عهد.mp3
9.72M
🌸 دعای عهد
#قرار_صبحگاهی
🦋هدیه به مادر امام زمان
✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
🌼 دعای عهد با #امام_زمان عج
✨قرار تجدید بیعت با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨
═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
هدایت شده از کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌺🌸🌺🌸🌺
✨از امام صادق (ع)روایت است:
⚡️هرکہ چهل صباح دعای عهد رو بخواند، از یاوران حضرت مهدی (عج)باشد واگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالی بہ هر ڪلمہ هزار حسنه او را ڪرامت فرماید وهزار گناه از او محو نماید⚡️
#دعای_عهد
⛅️آغاز روز با دعای دلنشین عهد⛅️
☘🌹☘🌹☘
بسم اللّه الرحمن الرحيم
اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ .
☘🌹☘🌹☘
سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ یاصاخب الزمان
التماس دعا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
💢به همین سادگی...
✍پیامبر اکرم(ص):
به خدايى كه جانم در اختيار اوست، وارد بهشت نمى شويد مگر مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد، مگر اين كه يكديگر را دوست بداريد. آيا مى خواهيد شما را به چيزى راهنمايى كنم كه با انجام آن، يكديگر را دوست بداريد؟ سلام كردن بين يكديگر را رواج دهيد.
📚مشكاة الانوار فی
غرر الاخبار، ص 123
✨﷽✨
✍روزی پیامبر اکرم (ص) به همراه عده ای از اصحاب خود از جایی عبور می کردند. ناگهان سگی شروع کرد به پارس کردن.. پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد..
✅ اصحاب نیز توقف ڪردند. آنگاه رو به یاران خود ڪرد و فرمود: آیا فهمیدید که این سگ چه گفت؟ اصحاب گفتند: خیر. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این حیوان گفت: ای پیامبر خدا! من همیشه خدای مهربان را شکر می کنم که بهره من در این جهان خلقت، این شد که سگ شوم! اگر انسان بی نماز بودم چه می کردم
🌸 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
ميان مسلمان و كافر فاصله اى جز اين نيست كه نماز واجب را عمداً ترک كند يا آن را سبک شمارد و نخواند!
📚عرفان اسلامی، جلد 5، ص 8
عزیزانی که در خواندن نماز، سهل انگار و کم حوصله هستین؛ نمازخواندن وقت زیادی نمی بره از امروز شروع کنید به نمازخواندن.. ببینید چه لذتی داره سجده کردن برای خدایی که بی همتاست..
🔶 به اندازه حرف بزنید
🔸با زیاد حرف زدن، زیاد توضیح دادن ، زیاد چانه زدن و تلاش زیاد برای قانع کردن، فرزندتان را نق نقو و بداخلاق تربیت می کنید.
بیش از دو بار برای فرزندتان توضیح ندهید. او همان بار اول حتما فهمیده است. با توضیح زیاد ارزش حرف های شما پیش فرزندتان کم می شود.
اگر جزو کسانی هستید که با رفتار اشتباه فرزندتان نصحیت کردن را شروع می کنید، به زودی فرزندتان صدای شما را نخواهد شنید. کوتاه و شفاف بیان کنید.
نگویید: «ای خدا آخه ببین خانه رو چیکار کردن! بیا ببینم! من چند بار بگم، هان، نگاه کن ببینم؟ مگه نگفتم اگر ریختی باید تمیز کنی؟ پس چرا هنوز وسط اتاقه! از دستت خسته شدم!
بگویید: «اسباب بازیهات باید تو اتاق خودت باشن. اگر می خواهی بازی کنی ببر تو اتاقت. اگر لازم نداری من جمع می کنم میذارم تو انباری. کمک می خوای؟
💠 احکام دانش آموزی: دهه فجر
🔻به مناسبت دهه فجر، با کاغذ رنگی ها و پرچم، مدرسه رو تزئین کردیم. وقتی خانم رسولی اومد گفت: وااااای چه کار خوبی کردین که اینجا رو انقد زیبا کردین، ولی بچه ها یه مسئله ای! بچه ها گفتن چی شده خانوم؟ خانم رسولی گفت: وضو دارید که به پرچم ها دست می زنید؟
❓بچه ها! مگه دست زدن به پرچم وضو می خواد؟!
🔹برای بچه ها وضو می خواد، ولی برای آدمای بزرگ وضو نمی خواد.
🔸پرچم کاغذی وضو می خواد، اما پرچم پارچه ای وضو نمی خواد.
🔹برای پرچم های بزرگ وضو می خواد، اما برای پرچم های کوچیک وضو نمی خواد.
🔸پرچم ایران مقدسه و شامل اسم خدا، پس باید وضو بگیریم.
✅ دانش آموزای عزیز، خوبه که بدونیم پرچم زیبای کشورمون، وسطش کلمه «الله» یا «لا اله الا الله» نوشته شده، تازه 22 بار هم کلمه «الله اکبر» به نشانه روز پیروزی انقلابمون دور تا دور این پرچم وجود داره. پس باید موقعی که به اسم خدا دست می زنیم، وضو داشته باشیم.
📎 #احکام_دانش_آموزی
📎 #کودکانه
📎 #دهه_فجر
📎 #وضو
💠 گاه شمار انقلاب
🔸 شانزدهم بهمن ماه
⬅️ انتخاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزيری دولت موقت از سوی امام خمينی (ره)
1️⃣ ده ها خبرنگار داخلی و خارجی، گروه های مختلف مردم و جمعی از نزديكان امام در سالن مدرسه علوی اجتماع می کنند.
2️⃣ آيت الله هاشمی رفسنجانی حكم نخست وزيری مهندس مهدی بازرگان را قرائت می كند.
3️⃣ در حالی كه مردم هر لحظه به پيروزی نزديكشان اميدوارتر می شوند، جمعی از تيمساران ارتش در حال فراهم كردن مقدمات اجرای طرحی با حمايت مستقيم آمريكا برای دستگيری امام و كشتن مردم هستند.
4️⃣ اعضای شورای انقلاب، آيت الله دكتر بهشتی، آيت الله مطهری و مهندس بازرگان با تماس های مداوم با فرماندهان ارتش سعی می كنند، ارتش را بدون خونريزی، متحد ملت كنند.
5️⃣ مردم با گل و اشک و شعار به استقبال ارتشی ها می روند.
💢 ضرورت خدمات متقابل انقلاب و مردم
⬅️ اگر مردم با مجاهدت ها و رشادت های خود، انقلاب را به پیروزی رسانده و آن را حفظ کردند، انقلاب نیز باید در خدمت رسانی به مردم، تمام توان خود را به کار گیرد.
⚖️ همانطور که اصل این انقلاب مردمی، بر اساس مبانی دینی بوده، باید میزان و نوع خدماتی که به مردم کرده نیز با همان معیار دینی مورد ارزیابی قرار گرفته و معیار پیشرفت و خدمت، تنها منحصر به معیارهای مادی و دنیایی نباشد.
💐 انقلاب علاوه بر اینکه به مردم، ارزش های معنوی همچون عزت، شجاعت و روحیه ظلم ستیزی داده است، از نظر مادی نیز بسیاری از آنها را در رفاه و آسایش نسبی خوبی قرار داده است.
✍️ امروزه راه حل مشکلات موجود جامعه، همچنان اعتقاد به احکام و شعارهای اسلام، انقلاب و تلاش برای جبران کوتاهی ها در قبال اجرای آنهاست. در این صورت میزان بهره مندی همگانی و عادلانه از سفره مادی و معنوی انقلاب، بیشتر خواهد شد.
🖇ادامه مطلب در:
https://btid.org/fa/news/279823
📎 #ایران_قوی
📎 #دهه_فجر
📎 #ایران_همدل
📎 #سیاسی
❓خدایا! حتما باید بشینیم رو به قبله و دعا کنیم؟!
🔹 نه عزیز من! دعا کردن و حرف زدن با من حتی تو حالت خوابیده هم اشکالی نداره.
🔸 لازم نیست وقتی که می خوای با من حرف بزنی نشسته یا ایستاده باشی. توی هر حالتی می تونی با من حرف بزنی و دعا بخونی.
❣️ عزیز دلم! یادت باشه که قبل از خوابت یکی از بهترین وقتایی هست که می تونی دعا کنی و باهام حرف بزنی. اون وقت می تونی با آرامش بیشتری بخوابی.
🔸 https://btid.org/fa/photogallery/280009
📎 #دعا_کردن
📎 #کودکانه
📎 #حرف_زدن_با_خدا
📎 #بهترین_رفیق
یاد خدا ۲۵.mp3
11.23M
مجموعه #یاد_خدا ۲۵
#استاد_شجاعی | #استاد_انصاریان
#شهید_چمران
√ چقدر کار داره
چقدر تمرین لازمه که آدم بتونه از ذکر گفتن به «لذّت» یا «فرح» برسه !
و این فرح بتونه تمام ارتباطات و انتخابهای زندگیش رو مدیریت کنه؟
🔺رهبر معظم انقلاب در دیدار صبح امروز جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش :
_ وظیفۀ خواص سنگین است. نتیجۀ غفلت خواص از وظیفه خود ضربههای سنگین تاریخی به ملت خواهد بود.
_ جبهه دشمن برای خواص برنامه دارد؛
جلوگیری از نقش شتابدهندگی خواص در جامعه و ایجاد تردید و تعلل در آنان مهمترین برنامه دشمن است.
خواص میتوانند برای برگزاری انتخابات پرشور نقشآفرین باشند. نتیجه #انتخابات پرشور افزایش #اقتدار_ملی است.
۱۴۰۲/۱۱/۱۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷شیرزن ایرانی🇮🇷که باعث عصبانیت شیخهای اماراتی شد 👏👏👏
#ڪانالمارابہاشتراڪبگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمتصدسیهشتم 🌿﷽🌿 سفره را که پهن کردیم حمید از روی هیجانی که داشت نتوانست چیز زیاد
#یادت_باشد
#قسمتصدسینهم
🌿﷽🌿
🌹ساک را که چیدم برایش حنا درست کردم، گفتم:
حمید من نمی دونم تو کی میری و چه موقعی عملیات داری، می خوام مثل بچه های جنگ که شب عملیات حنا ميذاشتن، امشب برات حنابندون بگیرم.
با تعجب از من پرسید: «حنا برای چی؟ »
گفتم: «اگر ان شاء الله سالم برگشتی که هیچ ولی اگر قسمت این بود شهید بشی من الان خودم برات حنابندون می گیرم که فردای شهادت بشه روز عروسیت، روز خوش بختی و عاقبت بخیری تو بهترین روز برای هر دوتامونه».
روی مبل کنار بخاری سمت چپ ويترين داخل پذیرایی نشست، پارچه سفیدی رویش انداختم، روزنامه زیر پاهایش گذاشتم، نیت کردم و روی موها، محاسن و پاهایش حنا گذاشتم، در همان حالت که حنا
روی سرش بود دوربین موبایلم را روشن کردم و گفتم: «حمید صحبت کن، برای من، برای پدر و مادرهامون»۔
🌸گفت: «نمی تونم زحمات پدر و مادرم رو جبران کنم»،
دنبال جمله می گشت، به شوخی گفتم: «حمید یک دقیقه بیشتر وقت نداری، زود باش»
ادامه داد: «پدر و مادر شما هم که خیلی به من لطف کردن، بزرگ ترین لطفشون هم این که دخترشون رو در اختیار من گذاشتن، خود تو هم که عزیز دل مایی، فعلا على الحساب میذارمت امانت پیش پدر و مادرت تا برم و برگردم ان شاء الله».
این اواخر همیشه می گفت:
از دایی خجالت می کشم، چون هر مأموریتی میشه تو باید بری اون جا، الآن میگن این عروس شده ولی همش خونه پدرشه.
. بعد از ثبت لحظات حنابندان، روسری سر کردم و دوتایی کلی با هم عکس سلفی گرفتیم، به من گفت:
فرزانه اگر برنگشتم خاطراتمون رو حتما یک جایی ثبت کن.
انگار چیزهایی هم به دل حمید هم به دل من برات شده بود، گفتم: نمیدونم شاید این کار رو کردم، ولی واقعا حوصله نوشتن ندارم.
وقتی دید حس و حال نوشتن ندارم نگاهش را سمت طاقچه به کاست های خالی کنار ضبط صوت برگرداند و گفت: «توی همین کاستها ضبط کن».
💐 این نوارهای کاست خالی را حمید در دوره راهنمایی برای مسابقات شعر جایزه گرفته بود. ناخودآگاه مداحی حاج محمود کریمی» که آن روزها روی زبانم افتاده بود را زیر لب زمزمه کردم.
همان مداحی که روضه وداع حضرت زینب (س) از امام حسین (ع) است: «کجا می خوای بری؟ چرا منو نمی بری؟ این دم آخرى، چقدر شبیه مادری».
همین مداحی را با کمی تغییرات برای حمید خواندم: «حمید کجا می خوای بری؟ حمید نمیشه که نری؟ حمید منم با خودت ببر، حمید چقدر شبیه مادری!».
ادامه دارد...
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمتصدسینهم 🌿﷽🌿 🌹ساک را که چیدم برایش حنا درست کردم، گفتم: حمید من نمی دونم تو
#یادت_باشد
#قسمتصدچهل
🌿﷽🌿
❤️ساعت یازده شب با همکارش رفتند واکسن آنفولانزا بزنند.
وقتی برگشت همه چیز را با هم هماهنگ کردیم، شانزده هزار تومان برای پول شهریه باید به حساب دانشگاهش می ریختم، از واحدهای مقطع لیسانسش فقط سه واحد مانده بود، این سه واحد را قبلا برداشته بود ولی به خاطر مأموریت نتوانسته بود بخواند.
بعضی از دوستانش گفته بودند: «چون مأموریت بودی و نرسیدی بخونی بهت تقلب می رسونیم».
🌸 ولی حمید قبول نکرده بود، اعتقاد داشت چون این مدرک می تواند روی حقوقش اثر بگذارد باید همه درس هایش را با تلاش خودش قبول شود تا حقوقش شبهه ناک نباشد.
قرار شد هزینه شهریه را واریز کنم تا وقتی حمید برگشت بتواند امتحان بدهد و درسش را تمام کند.
هشتاد هزار تومان از پول سپاه دست حمید مانده بود به من سفارش کرد که حتما دست پدرم برسانم تا به سپاه برگرداند.
🌷در مورد خانه سازمانی هم که قرار بود به ما بدهند از حمید پرسیدم: «اگه تا تو برگشتی خونه رو تحویل دادن چی کنیم؟»
گفت: «بعید می دونم خونه رو تا اون موقع تحویل بدن، اگر تحویل دادن شما فقط وسایل روببرید، خودم وقتی برگشتم خونه رو رنگ می زنم، بعد با هم وسایل رو می چینیم» .
از ذوق خانه جدید از چند هفته قبل کلی اسکاج و مواد شوینده گرفته بودم که برویم خانه سازمانی.
غافل از این که این خانه آخرین خانه زمینی مشترک من و حمید می شود!
ساعت دوازده بود که خوابید، چون ساعت پنج باید به پادگان می رسید گوشی را روی ساعت چهار و بیست دقیقه تنظیم کردم، حمید راحت خوابید ولی من اصلا نتوانستم بخوابم.
🌻 با همان نور کم ماه که از پنجره می تابید به صورتش خیره شدم و در سکوت کامل کلی گریه کردم، متکا خیس شده بود.
اصلا یکجا بند نمی شدم، دورتادور اتاق راه می رفتم و ذكر می گفتم، دوباره کنار حمید می نشستم.
دنبال یکسری فرضیات برای نرفتنش می گشتم، منطق و احساسم حسابی بینشان شکرآب شده بود، پیش خودم گفتم شاید وقتی بلند شد دل درد بگیرد یا پایش پیچ بخورد.
ولی ته دلم راضی نبودم یک مو از سر حمید کم بشود یا دردی را بخواهد تحمل کند.
🌺 به خودم تلقین می کردم مثل همه مأموریت ها ان شاء الله این بار هم سالم برمی گردد.
یک ساعت مانده به اذان بیدارش کردم، مثل همیشه به عادت تمام روزهای زندگی مشترک برایش صبحانه آماده کردم.
تخم مرغ با رب که خیلی دوست داشت همراه با معجون عسل و دارچین و پودر سنجد.
گفتم: «حمید بشین بخور تا دیر نشده».
نمی توانستم یک جا بند باشم، می ترسیدم چشم در چشم شویم دوباره دلش را با گریه هایم بلرزانم...
ادامه دارد....
♥️🍃
با 5 روش انرژیهای منفی را از خود
دورڪنیم و به #آرامش برسیم.🤍
۱- "دوست داشتن" ..
سعی ڪنید همه را دوست داشته باشید،
نفرت داشتن انرژی منفی دارد ..❄️
۲- " بخشش " ..
سعی ڪنید اشتباهات دیگران را ببخشید،
حس انتقام انرژی منفی دارد ..❄️
۳- " غیبت " ..
همیشه خوبی دیگری را بگویید،
بدگویی انرژی منفی دارد ...❄️
۴- "صداقت و راستگویی" ..
راست بگویید یا چیزی نگویید.
دروغگویی انرژی منفی دارد ...❄️
۵- "حقالناس " ...
حق دیگران را ضایع نکنید ضایع
ڪردن حق دیگران انرژی منفی دارد ❄️