eitaa logo
کانال سنگر عفاف وتربیت
804 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
332 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 دلم می خواست دوباره سرم را روی سینه اش بگذارم. انگار از چشم هایم فکرم را خواند. چون دستهایش را از دوطرف دور کمرم حلقه کرد و مرا در آغوشش کشید. صورتش را روی سرم گذاشتم و با لبهایش موهایم را نوازش کرد. با شنیدن صدای اذان زیر گوشم زمزمه کرد خدارو شکر که تو هستی... بعد من را از خودش جدا کرد نگاهی به بازویم انداخت و گفت: – بلوز آستین بلند نداری؟ جلوی کیارش اینجوری؟ شام میاد اینجاها. لبخندی زدم و قند توی دلم آب شد برای غیرتش، آرش و این حرف ها... پس راسته که میگن عشق باعث میشه رگ غیرت آقایون برجسته بشه... از کیفم ساق دستم را آوردم و گفتم: – اینا آستین هامه... با تعجب نگاهی به ساقها انداخت و گفت: – سر آستینهاش رنگ روسریته... ــ آره، مدلشه. ــ چقدر جالب... ــ من میرم وضو بگیرم. ــ منم برم یه سجاده از مامان برات بگیرم.. هر دو از اتاق بیرون رفتیم. مژگان با دیدن ما، رو به آرش گفت: – چه عجب...خوب شد من از اتاق امدم بیرونا... مژگان سارافن قهوه ایی پوشیده بود، بدونه زیر سارافنی، با ساپورت هم رنگش... شرمنده از حرفش به طرف سرویس رفتم، آرش هم با لبخند گفت: – لطفا از این به بعد توی اتاق مامان استراحت کن. لحظه ی آخر که می خواستم در را ببندم شنیدم که مژگان با خنده گفت: – بالشت تو بوی ادکلن میده، بوش رو دوست دارم، خواب آوره. در را بستم و از حرفش شوکه شدم. دلم نمی خواست حساس باشم ولی این حسادت بد جور سرکش شده بود. با آب سرد وضو گرفتم تا آرام شوم. از سرویس بیرون امدم و به طرف آشپزخانه رفتم. مادر آرش می خواست سالاد درست کند. جلو رفتم و گفتم: – مامان جان بزارید سالاد رو من درست کنم، الان نماز می خونم و میام. ــ دستت درد نکنه راحیل جان خودم درست می کنم. مژگان اشاره ایی به موهایم کرد و رو به مادر آرش گفت: –مامان آرش بافته ها... مادر آرش لبخندی زدو گفت: –بچم یاد بچگیاش افتاده، نگاه چقدرهم شل بافته، اون موقع ها هم موهای من رو همین طور می بافت. مژگان معترضانه گفت: –وا مامان! پس چرا کیارش از این کارها بلد نیست؟ ــ کیارش از همون بچگی هم با آرش فرق داشت، اصلا توخونه بند نمیشدکه بخواد چیزیم یاد بگیره. وارد اتاق که شدم دیدم آرش سجاده را برایم پهن کرده و خودش هم پایین تخت نشسته و غرق فکر است. تشکر کردم و سجاده‌ام را جوری میزان کردم که پشت به او نباشم. بعد از خواندن نماز، کنارش نشستم. سرم را به خودش چسباند. –راحیل. ــ جانم. ــ برام دعا می کنی. ــ برای چی؟ ــ برای این که خوب باشم. ــ تو خوبی آرش جان. پوزخندی زدو گفت: –اگه من خوبم پس تو چی هستی؟ نمی دانم این بغض، از کجا پیدایش شد. قورتش دادم و گفتم: – نمی دونم چی هستم، کاش میشد بنده باشم. آهی کشیدو گفت: ــ باز تو رفتی رو منبر عشقم؟ خوب بودن با بنده بودن چه فرقی داره؟ لبخند زدم وگفتم: –بدون منبر رفتن نمیشه زندگی کرد آرش. یاد‌آوری مهم ترین اصل زندگیه. میدونی آرزوم چیه؟ –نه –توام گاهی بری رو منبر. –ولی من از منبر رفتن و این حرفها خوشم نمیاد. مکثی کردم و گفتم: –به نظرم همه میرن رو منبر ولی هر کسی با روش خودش. فقط اسم منبر رو حذف می‌کنند، یه اسم با کلاس روش میزارن. مثلا همین چند دقیقه‌‌ی پیش مگه به من تذکر ندادی که آستینم کوتاهه؟ کوتاه خندید. –شاید دارم نذرم رو ادا می‌کنم. پرسیدم: –چه نذری؟ کمی مِن و مِن کردو گفت: –نمی‌خواستم مجانی بهت بگما، ولی میگم. با خدا عهد کردم اگر ما به هم رسیدیم، مسائلی که برای تو مهمه برای من هم مهم باشه. –چه نذر عجیبی! –فکر کردی فقط خودت مهریه‌ی عجیب تعیین می‌کنی. حالا جواب سوالم رو بده. –آخه تو میگی خوب، به نظرم خوب بودن راحته. مثلا یه آمریکایی هم که خدارو قبول نداره میتونه خوب باشه. مهربون باشه. مودب باشه، به فقرا کمک کنه. مثل خیلی از آدمهای بزرگ و مشهور اروپایی و آمریکایی و حتی صهیونیستی. ولی بنده بودن خیلی سخته. چون هر کاری میکنی باید برای خدا باشه نه برای نشون دادن خودت به دیگران. حتی گاهی این بنده بودن ممکنه سختی زیادی داشته باشه و در ظاهر به ضررت باشه. بعد با همان بغض ادامه دادم: –من که خودم این وسط حیرونم نه اینم، نه اون... نگاهی به من انداخت و متوجه‌ی بغضم شد. دستم را در دستش گرفت و گفت: –گاهی خودت رو خیلی اذیت می کنی. ــ نه بابا، چه اذیتی...فعلا که دارم از زندگیم لذت می‌برم. بلند شد و دستم را هم با خودش کشید. –خب خانم از رو منبر تشریف بیارید پایین تا بریم. از حرفش خنده ام گرفت و او ادامه داد: –حالا که فکر می‌کنم می‌بینم رو منبر رفتن بدم نیستا، چشمکی زدم و گفتم: –پس به زودی اون بالا می‌بینمت. نوچ نوچی کردو گفت: – میشه یه بارم از این زبونا جلوی مامانم بریزی، اون دفعه می گفت: –شانس آوردی راحیل زیاد زبون نداره... –خوب شد گفتی، پس یادم باشه از این به بعد
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 سر میز شام شاید دوباره تصادفی کیارش رو بروی من نشسته بود و غذا خوردن را برایم سخت کرده بود. یعنی معنی برج زهرمار را قشنگ در آن لحظه ها متوجه شدم. نمی دانم کیارش چرا اینقدر تلخ بود... با گره‌ ایی که به ابروهایش داده بود رو به آرش گفت: –یه مهمونی میخوام بدم، بچه هارو دعوت کنم. تو و خانمتم باید باشید. لباسهای درست و حسابی بپوشیدا. می‌دانستم منظورش من هستم، ولی منظورش را درک نکردم.مادر شوهرم با استرس پرسید: –کجا می‌گیری پسرم؟ –همینجا، شامم از بیرون میارن. دوباره مادر آرش پرسید: –چند نفرن؟ –نگران نباش مادر من، سرجمع بیست سی نفرن. دونفرم میان کارهارو انجام میدن. شما اصلا نمیخواد خودت رو اذیت کنی. مژگان گفت: –کیارش اینجا کوچیکه ها. کیارش نگاهی به سالن انداخت و گفت: –پس شاید خونه‌ی خودمون گرفتیم. آرش گفت: –چه کاریه آخه داداش، عروسی دعوتشون می‌کنیم دیگه. کیارش باخشمی که سعی در کنترلش داشت گفت: –اونا از این جور عروسی مسخره ها نمیان. مگه قرار نشد کنسل بشه. همین جشن کوچیک رو میگیرم، بعدم میگم به جای جشن عروسیتون میرید سفرخارجه. چقدر نظر دوستانش برایش مهم است. از دروغ بزرگی که گفت لبهایم به لبخند کش آمد و به آرش نگاه کردم. کیارش که متوجه‌ی خنده‌ی من شد، با تاکید رو به آرش گفت: –توجیهش کن، چطوری باید لباس بپوشه ها. آرش حرفی نزد و خودش را مشغول غذایش کرد. من هم زیر نگاههای خشمگین کیارش با چه فلاکتی شامم را خوردم. شام که چه عرض کنم بگو شوکران، البته من که سقراط نیستم ولی کیارش خیلی شبیهه قضاتی بود که حکم شوکران سقراط را تایید کردند. چقدر طرز لباس پوشیدن من برایش مهم شده بود. از حرف‌هایش حس بدی پیدا کردم. بعد از این که برای جمع کردن میز کمک کردم. به سالن آمدم و کنار مژگان نشستم. آقایان نبودند. نگاه سوالی‌ام را به مژگان انداختم که گفت: –رفتن تراس حرف بزنن. دلم شور زد. پرسیدم: –در مورد چی حرف بزنن؟ شانه ایی بالا انداخت و گفت: – چه می دونم. لابد در مورد مهمونی. با تردید گفتم: – یه سوال بپرسم؟ ــ چی؟ ــ آقا کیارش منظورشون چی بود، از این که به آرش گفت لباس درست و حسابی بپوشیم؟ مژگان اشاره‌ایی به چادرم کردو گفت: –منظورش به تو بود. یعنی اینجوری چادرچاقچوری نباشی. پرسیدم: –اون از من بدش میاد؟ ــ نه، فقط با ازدواجتون مخالف بودو به خاطر آرش کوتا امد. ــ یعنی تو خونتونم با تو اینقدر عصبانیه؟ یا میاد اینجا منو می‌بینه اینجوری میشه؟ تلخندی زدو گفت: – نه اینجوری که نیست، ولی مثل آرشم اینقدر مهربون و شوخ نیست. زیادم اهل حرف نیست. باور کن میاییم اینجا خیلی حرف می زنه، تو خونه که تا من باهاش حرف نزنم، چیزی نمیگه. کلا با آرش خیلی راحته وزیاد باهاش حرف می زنه و دردو دل می‌کنه. خواستم بگویم خودت هم کلا با آرش راحتی...ولی نگفتم، زمزمه وار گفتم: –همه با آرش راحتن. با لبخند گفت: – از بس مهربونه. در دلم گفتم: –اونم از شانس منه که با همه مهربونه. کمی با مژگان در مورد تغذیه حرف زدیم که مادر آرش با ظرف میوه آمدو کنارمان نشست و گفت: –کیارش گفته هفته‌ی دیگه جشن رو می‌گیریم. میخواد یه مسافرتی بره، وقتی برگرده همه رو دعوت میکنه. راحیل جان تو چی می‌پوشی؟ کجا آرایشگاه میری؟ با چشم‌های از حدقه در آمده پرسیدم: –مگه مهمونی نیست؟ آرایشگاه برای چی؟ مژگان گفت: –چرا، ولی مهمونیه بزن و بکوبیه. با دهان باز گفتم: –اگه دوستهاشون با خانواده میان و بزن و بکوبم دارید، پس خانما کجا میرن؟ مژگان و مادر شوهرم نگاهی به هم انداختند و خندیدند. –عزیزم، هر کس پیش شوهر خودش میشینه دیگه. کجا میخوان برن. گیج به مژگان نگاه کردم. آرش و کیارش جلسشان تمام شد و تشریف آوردند. اخم های آرش در هم بود. با تعجب نگاهش کردم. کنارم نشست و سیبی از جا میوه‌ایی برداشت و با حرص شروع به پوست کندن کردو گفت: –چرا این جوری نگاهم می کنی؟ با ابروهایم به اخمش اشاره کردم و گفتم: – چی شده؟ آرام گفت: – هیچی بابا کیارش واسه یه هفته می خواد بره ترکیه. –همین؟ –نه، خیلی چیزها هست که باید در موردش حرف بزنیم. اگه منظورت پارتیه که برادر گرامیتون میخوان بگیرن، در جریانم. باتعجب گفت: –پارتی؟ زمزمه وار گفتم: –یواش تر... آرام گفت: اون مهمونیه که هیچی، فعلا به اون فکر نمی‌کنم. ــ وا! پس واسی چی ناراحتی، خوبه که بره ترکیه، برامون سوغاتیم میاره. ــ یه جوری نگاهم کرد که احساس کردم خبر خوبی نمی خواهد بگوید. تکه‌ایی از سیب را سر چاقو جلویم گرفت و گفت: –دل خجسته‌ایی داری‌ها، فکر کن کیارش برای تو سوغاتی بیاره. دستش را پس زدم و گفتم: –اولا که بعد از غذا میوه نمیخورم. دوما اشکال نداره فقط برای تو هم سوغاتی بیاره من راضیم. ✍ ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ سلام ایزد منان، سلامِ جبرائیل ◾️ سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل... شهادت حضرت مسلم بن عقیل تسلیت 📎 📎 📎
💢 دعای امام حسین در روز عرفه 🔹از جمله دعاهاى مشهور اين روز دعاى حضرت سيد الشهداء عليه السلام است بشر و بشير پسران غالب اسدى روايت كرده اند كه پسين روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بوديم پس از خيمه خود بيرون آمدند با گروهى از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع پس در جانب چپ كوه ايستادند و روى مبارك را بسوى كعبه گردانيدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسكينى كه طعام طلبد و اين دعا را خواندند: 🔸متن دعای امام حسین در روز عرفه 🌹 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ دَافِعٌ وَ لاَ لِعَطَائِهِ مَانِعٌ وَ لاَ كَصُنْعِهِ صُنْعُ صَانِعٍ 🔻 ستايش مخصوص آن خدايى است كه هيچكس در عالم سر از حكم و فرمانش نتواند كشيد و بخشش او را منع نتواند كرد و هيچ صانعى در آفرينش مانند صنع او پديد نتواند ساخت https://btid.org//fa/news/249562 📎 📎 📎
💢 در روز عرفه چه اتفاقی افتاد؟ 🔹عرفه نام منطقه ای در عربستان است که حجاج در روز عرفه ( نهم ذی حجه) برای نیایش با خداوند متعال و برخورداری از رحمت الهی در آن جمع می شوند و به راز و نیاز می پردازند. عرفه نام کوهی نزدیک مکه است. 🔸 عرفات کجاست؟ 🔹 عرفات، نام منطقه وسیعى است با مساحت حدود ۱۸ کیلومتر مربع در شرق مکه معظمه، اندکى متمایل به جنوب که در میان راه طائف و مکه قرار گرفته است وزائران بیت الله الحرام در نهم ذى الحجه، از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند. 🔸 حضرت آدم (ع) در عرفات 🌹 فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه هو التَّوابُ الرّحیمْ 🔻 آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است. https://btid.org//fa/news/249558 📎 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت‌های جالب دختر تازه مسلمان درباره آثار روحی و معنوی وضو برای او
♨️ انتخاب فرد اصلح به کمک قرآن کریم، شماره 2 🔰 یکی از مشکلاتی که مردم ما در امر انتخابات با آن مواجه هستند، تشخیص افراد شایسته است. قرآن کریم ملاکاتی را برای انتخاب افراد بیان می فرماید که می تواند ما را در انتخاب فرد شایسته راهنمایی کند. 🔰 شجاعت در عمل، بیان و... از ملاکاتی است که فرد منتخب باید دارا باشد .او باید بتواند با شجاعت از حق مردم و کشور دفاع کند. فرد ترسو هنگام فشار و سختی پا پس می کشد. قرآن کریم نسبت به این افراد می فرماید: يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ؛ در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمی ترسند . 🔺 جهت مطالعه بیشتر و مشاهده منابع، کلیک کنید. 🌐 https://btid.org/fa/news/281613 📎 📎
✅ اذکار پیش از دعاهای روز عرفه .... ▪️از مجموع روایت اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین خاصه سلام الله علیه که در و و آمده است پیش از شروع به دعای عرفه اذکار زیر گفته شود: 🔻۱. صد مرتبه: (اللَّهُ اَكْبَرُ) 🔻۲. صد مرتبه: (الْحَمْدُ للَّهِ) 🔻۳. صد مرتبه: (سُبْحانَ اللَّهِ) 🔻۴. صد مرتبه: (لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ) 🔻 ۵. صد مرتبه: سوره توحيد 🔻۶. صد مرتبه: آية الكرسي 🔻۷. صد مرتبه: صلوات بر محمّد و آل محمّد (صلی الله و علیه و آله) 🔻۸. صد مرتبه: سوره قدر 🔻 ۹. ده مرتبه: لااِلهَ‏اِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَيُميتُ، وَيُميتُ وَيُحْيي، وَهُوَ حَي لا يَموُتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلي كُلِّشَي‏ءٍ قَديرٌ. 🔻 ۱۰. ده مرتبه: اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذي لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَي الْقَيُّومُ وَاَتوُبُ اِلَيْهِ 🔻۱۱. ده مرتبه: يا اَللَّهُ ، ده مرتبه: يا رَحْمنُ ، ده مرتبه: يا رَحيمُ ، ده مرتبه: يا بَديعَ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، ده مرتبه: يا ذَاالْجَلالِ وَالْإِكْرامِ ، ده مرتبه: يا حَي يا قَيُّومُ ، ده مرتبه: يا حَنَّانُ يا مَنَّانُ ، ده مرتبه: يا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ ،امينَ . سپس بگو: اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ يا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَي مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحوُلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْاَعْلي وَبِالْاُفُقِ الْمُبينِ، يا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَي‏ءٌ، وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ، اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّي عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ و بخواه حاجت خود را4 خدايا از تو خواهم اي كسي‏كه او نزديكتر است به من از رگ گردن اي كه حائل شود ميان انسان و دلش اي كه او در ديدگاه اعلي است و در افق آشكاري است اي كه او بخشاينده است و بر عرش استيلا دارد اي كه نيست مانندش چيزي و او شنوا و بينا است از تو خواهم كه درود فرستي بر محمد و آل محمد 📚چنانچه گفته شد این اذکار از جمع روایی بین روایات ص۶۸۷ و ج۱ ص ۳۳۷ و ص۶۶۱ ذکر شد.
قوانین گروه :🌹 👈ارسال مطالب طنز وسرگرمی 😊✌️ ارسال مطالب سیاسی❌❌ بی احترامی = ریمو❌ لینک وتبلیغات❌ ارسال طنزهای قومیتی❌ پی وی بدون اجازه ممنوع🚫 الفاظ ناجور❌ دورهمی در گروه مختلط حتی الامکان رعایت شود😊🌻 محیطی کاملا سالم میخوای بیا اینجا پشیمون نمیشی😊🌹 https://eitaa.com/joinchat/76611604C83e630e59e
🌸🍃 🍃 🌸 پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله: 🍃هركه شب عيد [فطر و قربان] و شب نيمه شعبان را احيا كند، در آن روزى كه دلها مى‌ميرند دل او نميرد... 📚ثواب الاعمال/ ۱۰۲/۱ 🔸🔶 عید سعید قربان، عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از قادر یکتا بر شما مبارک باد
✍️ قربانی‌کردن به دو گروه واجبه: 1️⃣ حاجی‌ها در مکه؛ 2️⃣ کسی که نذر کرده که روز عید قربان قربانی کنه. ❗️البته دیگران هم اگه قربانی کنن، ثواب خیلی زیادی می‌برن؛ اما به دیگران واجب نیست. 👈 اون شرایطی که برای گوسفند قربانی حاجی‌ها واجبه، برای کسی که قربانی مستحب انجام می‌ده، واجب نیست؛ هرچی رو دوست داشتین، قربانی کنین. ✅ با نیت دیگه 🌿انجام هر قربانی در روز عید قربان، ثواب قربانی عید رو داره؛ حتی اگه این قربانی برای عقیقه، نذر، خرید ماشین، ساختن خونه، صدقه، رفع بلا، سلامتی، شفای بیمار و... باشه. ✅ نیت چند نفر ⭕️ اشکالی نداره که چند نفر شریکی قربانی کنن؛ همون‌طور که اشکال نداره به نیت چند نفر، مثل پدر، مادر، همسر و فرزندان، یک حیوون رو قربانی کنن. 🐏 تقسیم گوشت قربانی: ✌️ بهتره بخشی از قربانی، به نیازمندان و بستگان و مؤمنان داده بشه. 🌼 دادن گوشت به خیریه، دادن گوشت قربانی به بهزيستی، فقرا، كميته امداد و خونه سالمندان اشکالی نداره. ✅ : 🌙قربانی‌كردن برای اموات در عيد قربان، مستحبه و هیچ شرطی مثل تعداد خاص یا سال اول وفات، سن و جنسیت وغیره نداره. ✅ دادن پول: 🌿دادن پول قربانی به کمیته امداد و یا خيريه اشکالی نداره؛ البته اگه اونا وکیل بشن و از طرف ما قربانی کنن، ثواب قربانی رو داره؛ وگرنه ثواب صدقه رو داره. 🔺مناسک حج، قربانی؛ مکارم، جامع‌المسائل، احکام عید قربان؛ بهجت، توضیح‌المسائل، م۱۲۳۶؛ وافی، ج۲، كتاب‌الحج، ص۱۶۹.
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید: 🪧تقویم امروز: 📌 دوشنبه ☀️ ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۱۰ ذی الحجه ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 17 ژوئن 2024 میلادی 📖حدیث امروز: 🍃پیامبر صلی الله وعلیه وآله: هرکس نیتش صادق باشد ؛ اولین قطره از خون قربانی اش ؛کفاره همه گناهان او است . 📗کتاب من لایحضره الفقیه؛ج۲؛ص۲۱۴ 🔖مناسبت امروز: 🔸عید سعید قربان 🔹آغاز دهه امامت و ولایت
ای امیر عرفه بی تو صفانیست که نیست بی تو در آن عرفه  عشق و وفا نیست که نیست  ای امیر عرفه یوسف زهرا مهدی(عج) حاجتی غیر ظهورت به خدا نیست که نیست 🌷الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌷
📌دعای هنگام ذبح قربانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ذبــــح کــــن شیــــطان جــــهلت وقــــت قــــربانی رســــید! 🎊 عیـــد ســـعید قـــربان بر همه‌ی مسلمانان مـــبارک بـــاد🎊
🌼 وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِين 🌼 من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمان ها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم. 🌼 إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ 🌼 در حقيقت نماز من و ساير عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است كه او را شريكى نيست و بر اين كار دستور يافته‏ ام و من نخستين مسلمانم. 🌼 اللَّهُمَّ مِنكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید قربان با نماز و عبادتش🌱 با ذکر و دعایش🌱 با قربانی و صدقات و احسانش🌱 بستری برای جاری ساختن مفهوم عبودیت و بندگیست🌱 این عید بندگی بر شما مبارک💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 پیامبر اکرم (ص): خداوند عید قربان را برنهاد تا مستمندان از گوشت سیر شوند؛ پس از گوشت قربانى به ایشان بخورانید. 🍃🌹🍃 🎉🎊 فرا رسیدن ، عید عبادت و بندگی خداوند را تبریک می‌گوییم. |
دعای عهد.mp3
9.72M
🌸 دعای عهد 🦋هدیه به مادر امام زمان ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨ 🌼 دعای عهد با عج ✨قرار تجدید بیعت با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨ ═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══