eitaa logo
کانال سنگر عفاف وتربیت
804 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
332 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💓✨جمعه تون زیبا و شاد 🌾✨اموزتان پراز شادی 🌼✨الهی امروز 💓✨خونه هاتون پربرکت 🌾✨رابطه هاتون 🌼✨پراز رنگ های زیبا 💓✨وجودتون سلامت 🌾✨دلتون پر اميد 🌼✨و لحظاتتون سرشاراز 💓✨عشق و شادی باشه 🌾✨آدینه تون زیبا درکنارعزیزانتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 بازی ویژه برای از بین بردن حسادت بچه ها👆🏻 🔸 اگر مسئولیت اصلی در هفت سال دوم مبارزه با تمایلات بر فرم ادب است، در هفت سال اول تکیه اصلی بر رسیدن به تمایلات بر فرم بازی است. 🔹 پدر و مادر همه چیز را باید به شوخی و بازی با بچه برگزار کنند. اما بچه‌های ما بازی‌های خوبی در هفت سال اول ندارند. ما ۱۵۰ بازی را برای بچه ها طراحی کردیم که مادرها در خانه و مهد با بچه ها انجام دهند. این بازی‌ها بچه را برای ورود به هفت سال دوم آماده می‌کند. 💠 یکی از این بازی‌ها این است که بچه‌ها دست هم را می‌گیرند و با خواندن سرود دور می‌زنند و هر یک امتیاز و برتری دوست کناری خود را نسبت به خود می‌گوید و بعد همه دست می‌زنند. این باعث می‌شود بچه ها برای از بین بردن حالت حسادت که به قول پیاژه از سه سالگی وارد وجود انسان می‌شود، آماده شوند. 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
💠 اباصلت می‌گوید: 🔻 در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. 🔷 فرمودند: ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: 👈۱. زیاد دعا کن. 👈۲. زیاد استغفار کن. 👈۳. زیاد قرآن تلاوت کن. 👈۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی. 👈۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن. 👈۶. تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن. 👈۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... 👈۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: ✅ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ؛ [خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز] 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۵۱ 📚 بحارالانوار، ج ۹۴، ص۷۳
🇮🇷 ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی ایران گرامی باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارهای نه چندان بد بچه ها را نبینید. این قدر اصرار نکنید که اشتباه بچه ها را ببینید. اجازه بدید که اشتباه کنند. مگر خود ما اشتباه نمی کنیم؟ یکی از بزرگترین مسائل جوانان امروز این است که به خودشان اجازه ی اشتباه نمی دهند و با کوچکترین اشتباه داغون می شوند. همه ی ما اشتباه می کنیم اما مهم واکنش بعد از انجام آن است. بعد از هر اشتباه چه بلایی سر خودتان می آورید؟ چون به شما اجازه ی اشتباه کردن داده نشده ولی شما به بچه هایتان اجازه ی اشتباه بدهید، حتی بارها و حتی نبینید. کودک سهل انگاری می کند کمی تأمل کنیم، سریع نیش نزنیم.ما دائماً نگران این هستیم مشکل از این جا شروع می شود که ما میخواهیم یک موجود بی عیب و نقص تربیت کنیم مگر ما عیب و نقص نداریم ؟ 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربیت کنید... 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
روش جالب تربیت فرزند ✍️آیت الله شاه آبادی (رحمه‌الله) استاد عرفان حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) توصیه می‌کرد که اگر به عنوان مثال، فرزند شما نیاز به کفش دارد، گرچه شما دیر یا زود آن را تهیه خواهید کرد، به فرزند خود بگویید: عزیزم، بابا باید پول داشته باشد. مگر نمی‌دانی خدا روزی رسان است؟ پس از خدا بخواه زودتر به پدر پول بدهد تا برایت کفش بخرد. 💯💯این کودک قطعاً دعا خواهد کرد و پدر نیز قطعاً پولی به دست خواهد آورد. پس کفش را از خدا می‌داند و عاشق خدا می‌شود؛ یعنی از همان کوچکی می‌آموزد که پدر فقط واسطه رزق و روزی است. در این صورت، پدر دست فرزندش را در دست خدا گذاشته است. 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
❤️🍃 تاثیر عجیب بر عاقبت بخیری فرزند در کلام حضرت امام (رضوان الله علیه) : دامن مادر بزرگترین مدرسه ای است که بچه در آن تربیت می شود آنچه که بچه از مادر‏‎ ‎‏می شنود غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود . ره علما 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
نیت فرزندآوری  🌸 امام رضا(ع) فرمود: و ما را جزء حزب ايشان قرار ده....تا آن جا كه ما را در قيامت در زمرة ياران و ياوران و تقويت كنندگان سلطة ايشان محشور فرمايي. ♻️ پس زنان بايد اين مقام را به منزلة يك رسالت الهي (كه خداوند بر دوش آنها قرار داده است )حفظ كنند و از خداوند در انجام چنين مسئوليت خطيري، كمك و ياري بخواهند 🔹وبا تربيت و آماده كردن نسل منتظر، زمينه را براي ظهور و حكومت امام(عج) آماده كنند و بر نيروهاي توان مند امام(ع) بيفزايند و خود نيز با انجام چنين امر بزرگي در زمرة ياران مهدي(عج)، در زمان غيبت، و رزمندگان راه او در زمان ظهور باشند." 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم: به فرزندان خود احترام بگذارید و آن‌ها را نیکو تربیت کنید تا مورد غفران پروردگار قرار گیرد. 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃السلام علیک یا اباعبدالله الحسین🍃 ✍️ بنازم به بزم محبت که آنجا... شب جمعه است هوایت نکنم می میرم 😭😭😭 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
🖊سوال کاربر: 💠توی تربیت فرزندم با چالش مواجه شدم 🔹سلام خداقوت من دخترم ۱۰ساله هست برای هرکاری بهش میگم انجام بده باید۱۰۰دفعه تکرارکنم اعصاب خودم خوردکنم انجام بده مثلا میگم لباساتو جمع کن جمع میکنه همه یکجا میزاره. بهش میگم هرکدوم سرجاشون بزار بازهمرویکجا میزاره اصلاگوش نمیده حتی میگم خونه راجمع کن دوسه تیکه جمع میکنه بقیه رومیزاره باید هی بهش بگی این وسایل رو بردار فقط روی اعصاب موندم چیکارکنم حتی برای نمازش یک روز میخونه تاده روز دیگه. میگم چرانمیخونی ؟میگه چند روز پیش خوندم. موندم چیکارکنم 📚پاسخ مشاور: 🌿باسلام خدمت شما کاربر گرامی از توجه و دقتتون در امر مهم و مقدس تربیت فرزند تقدیر و تشکر می کنیم. ♻️بله درسته، اگه شما به بحث تربیت فرزند به نگاه یک کار معنوی و مقدس نگاه کنید صبر و حوصله ی بیشتری خرج خواهید کرد. در برخورد و رفتار با بچه ها فقط و فقط صبور بودن جواب میده و در کنار کسب مهارت اولین و مهمترین عنصر محسوب میشه. ♨️شما در اثر تکرار و حساس شدن نسبت به یک مساله ای درمورد فرزندتتون باعث شدید ایشون هم در مقابل این نقطه ضعف شما گارد بگیره و متاسفانه سو استفاده کنه و در مواردی هم به حالت لجبازی در برابر شما ظاهر بشه. 🌀پس در مرحله ی اول از تکرار بپرهیزید و سعی کنید آرام آرام نشون بدید که حساس نیستید. یکبار بگید اتاقتو جمع کن و تمام. شاید بگید گوش نمیده و انجام نخواهد داد، اولا باز تاکید میکنم که با این بی توجهی شما ناراحت نشید و گاهی با مشروط کردن کارهای مورد علاقش، بی توجهی هاش را به چالش بکشید. مثلا بگید اتاقت را منظم کن بعد سریال تماشا کن. 💠درمورد نماز هم همینطوره. تاکیدها و تکرارهای والدین باعث میشه گاردهای بچه ها بیشتر و محکم تر بشه. لذا سعی کنید ابتدا مساله نماز را تشریح کنید. درمورد نظم هم همینطوره. ابتدا خوبی ها، زیبایی ها، اثرات مثبت یک کاری را باید با توجه به درک و فهم بچه ها براشون توضیح داد و در همون حد هم ازشون توقع داشت. ◀️بازخواست نکردن و تحقیر بچه ها به خاطر انجام ندادن کاری یکی از روش های تشویق و ترغیبشون برای انجام کارهای مد نظر یکی از گزینه های موفقیت آمیز تربیتی محسوب میشه. لذا سعی کنید به خاطر کمی ها و کاستی ها فرزندتون را سرزنیش نکنید. از واژه هایی مثل تنبل و بی عرضه اصلا استفاده نکنید. 👈بازهم بر میگردیم به مطلب اول که: صبور بودن و با محبت برخورد کردن بهترین گزینه برای وادار کردن بچه ها به کارهای خواسته شده هست. 🌸موفق باشید 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
⚘﷽⚘ دست امیرحسین رو فشار میدم و میگم _ دلم برای یاسمین و نجمه تنگ شده. تو هفته بود که نجمه با مامان باباش برای فوت عمش که آمریکا زندگی میکرده رفته بودن آمریکا. یاسمین و امیر هم که بعد از ازدواجشون رفته بودن سفر. امیرحسین _ هی خدا دلش برای ما که تنگ نمیشه فقط برای دوستاش تنگ میشه. _ عه. نخیرم. امیرحسین _ چرا خیرم. از کوچه بیرون میایم و وارد خیابون اصلی میشیم . چشمم به گند طلایی که میوفته اشکام جاری میشن. من همه زندگیم رو مدیون این اقا بودم و هستم. به رسم ادب دستم رو بالا میارم ، کمی خم میشم و سلام میدم . بعد از یه زیارت دلچسب و شیرین دوباره پیش امیرحسین برمیگردم . امیرحسین _ زیارت قبول ماه سادات. _ زیارت شماهم قبول آقا سید. دستم رو که میگیره تمام وجودم از گرمای عشقش گرم میشه. وارد صحن آزادی میشیم. آفتاب دقیقا تو چشم بود و اعصاب خورد کن . امیرحسین چفیش که روی شونش بود رو روی سرش میندازه چفیه رو میکشم و میگم _ عه. زشته امیرحسین _ خب افتابه. اونور چفیه رو میگیره و میکشه و منم این سمتش رو محکم میگیرم. امیرحسین _ عه بده دیگه _ نوچ امیرحسین _ شوورتو میدزدنا محکم تو بازوش میزنم و میگم _ عه کوفته. امیرحسین _ اوووووخ. ماشالا یه دفعه چفیه رو میکشه و میندازه رو سر خودم و خودش و دوتامون میزنیم زیر خنده. با صدای گوشیش جدی میشه و تلفن رو جواب میده _جانم داداش؟ سلام محمدجواد _ سلام امیرحسین. بگو چی شده ؟ _ چی شده؟ محمدجواد _ کارا درست شد. _ کارا؟ محمدجواد _ در حال حاضر ما شهید زنده ایم. از سپاه زنگ زدن گفتن چند روز دیگه اعزامه. فردا ساعت 12 باید اونجا باشیم برای هماهنگی. زود خودتو برسون به سمت حانیه برمیگردم سرش پایین بود و به سنگای صحن زل زده بود که سایمون توش مشخص بود. _ باشه. خداحافظ باورم نمیشد بلاخره کارام درست شد. با اینکه میدونستم لیاقت شهادت ندارم ولی..... دل کندن از حانیه سخت بود . تو این چندماه هردو حسابی به هم وابسته شده بودیم. _ خانومم؟ حانیه_ جون دلم ؟ _ محمد....جواد بود . گفت کارای..... حانیه به نفس نفس افتاده بود و بریده بریده گفت _ میخوای بری ؟ سرم رو پایین میندازم . روبه روم وایمیسته ، دیدن اشکاش داغونم میکنه. سرم رو بالا میاره و میگه _ برو خدا به همرات. میدونستم اگه پای عهد و پیمانش وسط نبود عمرا اجازه نمیداد. بلاخره با دعوا از جانب خانواده و کلی قوربون صدقه از جانب من خانواده ها رضایت میدن به رفتن. ساکی رو که براش آماده کرده بودم رو برمیدارم و دوباره بهش خیره میشم ، چقدر لباس سپاهی بهش میومد. ساک رو از دستم میگیره ، سرم رو پایین میندازم دستش رو زیر چونم میزاره تا سرم رو بالا بیاره که اولین قطره اشک روی دستش میریزه . سریع پشتش رو بهم میکنه و با صدای بم و گرفته میگه _ بیش از این پابندم نکن. تو که میدونی من لیاقت شهادت ندارم ، بادمجون بم هم آفت نداره. دستم رو روی شونش میزارم. به سمتم برمیگرده. حرفی نمیزنیم فقط به چشمای همدیگه خیره میشیم .یک دقیقه. پنج دقیقه. ده دقیقه . و بعد صدای در و پشت بندش صدای گرفته پرنیان _ داداش. نمیاید ؟ امیرحسین _ اومدم. ساکش رو از روی زمین بر میداره ، دستام رو میگیره و از اتاق خارج میشیم..... قدم به قدم هم ، اون داشت ميرفت به رسم عاشقي منم داشتم زندگيم رو بدرقه ميكردم به رسم عاشقي. همه تو حياط بودن ، مامان و بابا ، اميرعلي و فاطمه ، پرنيان و مامان عاطفه و پدر اميرعلي . مامان و بابا ناراحت و عصبي بودن ؛ پرنيان و مامان عاطفه هم كه حالشون زار بود و پدر اميرعلي كه تركيبي از حالات بود ، عصبي، نگران ، ناراحت . ميدونستم كه با دين و مذهب كمي مشكل داره. و من.... توصيفي براي حالم وجود نداشت. در خونه كه نيمه باز بود كامل باز ميشه و امير و ياسمين ميان داخل. ياسمين هم شده بود يه خانوم چادري ، تنها من و اميرحسين تعجب نكرده بوديم. چون ميدونستيم و مطمئن بوديم امير ميتونه شيريني دين و مذهب واقعي رو تو دلش بندازه. هردو ناراحتي و نگراني از چهره هاشون داد ميزد. و حالا وقت رفتن بود . . به طرفم برميگرده ، حاله اشك جلوي چشمام رو ميگيره . با لبخند رو به من ميگه _ هواييم نكن ديگه خانوم. با بغض بهش ميگم _ به قول اون شعره 👼ـه! ؟! اميرحسين _ خودت اجازه دادي. حانيه_ اره. دستم رو بالا ميارم وبي توجه به جمعيت روي صورتش ميكشم. اميرحسين _ نكن حانيه. نكن. فردا شب ان شآلله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا